نگاهی به مستند «ماموریت به ایران: فرد رید» به بهانه پخش از هیسپان تی وی
13 آبان در حدیث دیگران
رضا صائمی
او در این مستند به ذکر خاطرات و گزارش سفر خود به ايران در زمان وقوع انقلاب اسلامي پرداخته است. سویه گزارشی و روایتگونه مستند اگرچه درباره یک اتفاق آشناست که مخاطب ایرانی نسبت به آن شناخت دارد اما رمزگشایی از آن واجد تعلیقی است که به ساختار آن جذابیت بیشتری میبخشد. ضمن اینکه تماشای این مستند برای مخاطبان برون مرزی که تصاویر مبهم یا اساسا شناختی نسبت به این رخداد ندارند قابل توجهتر است به ویژه اینکه آدرسهای غلطی هم درباره این رخداد به گوش آنها رسیده باشد. از سوی دیگر وقتی واقعه از زبان یک فرد خارجی که انسان فرهیختهای است و خودش نیز خبرنگار بوده، نقل میشود، به مستند اعتبار بیشتری میبخشد و روایت او را جذابتر میکند. به قول معروف خوشتر آن باشد که سر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران.
«فرد رید» که تاکنون بيش از سي بار به عناوين مختلف از جمله تهيه گزارش، نوشتن مقاله و نيز نگارش کتاب به ايران سفر کرده است، به تفصيل به شرح خاطرات خود از انقلاب اسلامي ايران و نيز پيشرفت هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ايران در دوران بعد از انقلاب ميپردازد. در واقع او شناخت نظری و عملی خوبی درباره ایران داشته و آن را از درون میشناسد. بر همین اساس میتوان این مستند را نوعی مستند سفرنامهای هم دانست که در درون خود ویژگی تعلیق آفرینی را هم دارد و این ویژگی با تعلیق و التهابی که در خود سوژه و رخداد است گره میخورد و در نهایت با مستندی مواجه میشویم که فارغ از سویههای رمزگشایانهاش از ریتم و ضرب آهنگ خوبی برخوردار میشود حتی ریتم درونی که برساخته روایت ماجراست.
از سوی دیگر خود راوی و تحلیلگر که فرد رید باشد نیز به بخشی از سوژه بدل میشود به این معنا که در این مستند فارغ از روایتهای او از واقعه تسخیر سفارت آمریکا، فرایند تحول درونی او و شرح ابعادی از زندگی خصوصیاش و در نهایت چگونگی مسلمان شدنش نیز بخشی از مستند را تشکیل میدهد که این وجه نیز میتواند برای مخاطب جالب باشد. در واقع مستند از دو بخش مهم تشکیل شده یکی پرداختن به یک سوژه سیاسی از زبان یک خبرنگار مترجم و دوم روایت زندگی خود او و فرایند مسلمان شدنش که در یک تاویل کلیتر میتوان بین این دو یک خط و ربط منطقی هم پیدا کرد.
خاطره و خطراتی که در پیرامون واقعه وجود دارد به عنوان دو عنصر و مولفه خیلی مهم به مستند جان میبخشد و ذهن مخاطب را با خود درگیر میکند. پخش این مستند در زمانه کنونی که تنشهای تازهای میان ایران و آمریکا حاکم است و البته تنشهای جهانی که به واسطه حضور ترامپ در راس سیاست آمریکا شکل گرفته به عنوان عوامل فرامتنی به برجسته شدن متن کمک کرده و مخاطبی که ذهن تحلیلگری دارد را در یک موقعیت تامل برانگیز انتزاعی قرار میدهد. به این معنا که مخاطب تلاش میکند تا از طریق رمزگشایی یک اتفاق در گذشته به رفتارشناسی آمریکاییها در زمان حال دست بزند و به یک روایت کلانتر دست پیدا کند. سهم عمده روایت در این مستند را باید روایت کلامی دانست که با خاطره گویی فرد رید محقق میشود. با این حال تصاویری که به این خاطرات ضمیمه و الصاق میشود آن را از حالت صرف مصاحبهای خارج کرده و وجوه بصری میبخشد.
با این حال مستندهایی از این دست به واسطه جذابیت و تعلیق پذیری سوژه به خودی خود واجد کشش و پویایی لازم هستند و مخاطب با دقت و تمرکز صحبتهای راوی را دنبال میکند. این رویکرد شبیه به خواندن کتابهای سفرنامهای است که مخاطب از تخیل تصویری و ذهن بصری خود نیز در فهم قصه کمک میگیرد. در اینجا اما بیش از این تصویر ذهنی به عنوان یک واقعیت انضمامی با ذهنیت مخاطب به ویژه مخاطبان برون مرزی به عنوان یک واقعیت انتزاعی مواجه هستیم که یا نسبت به سوژه اطلاعاتی ندارند یا آگاهی آنها ناقص و وارونه است. از این رو تماشای این مستند میتواند شناخت انضمامی آنها را نسبت به این رخداد تاریخ معاصر بیشتر کرده و این همان هدفی است که مستند دارد: روشنگری.