نگاهی مستند به خسارات اشغالگران در جنگ جهانی دوم به ایران
بزرگترین نسلکشی سده بیستم میلادی
همزمان با اين تغيير و تحول در تهران نيروهاي انگليسي که جنوب کشور را بهاشغال خود درآورده بودند، در صفحات جنوبی کشور پیشروی کرده و در نيمهي اول سال 1916 میلادی، ايران عملاً تحتاشغال قواي سه كشور بيگانه قرار گرفت: روسها قسمت شرقي آذربايجان و گيلان و مناطق وسيعي را كه شامل قسمت اعظم استان مركزي كنوني وقم و كاشان و نطنز و بخشي از استان اصفهان ميشداشغال كرده بودند و عثمانيها آذربايجان غربي و كردستان و كرمانشاه و همدان و بروجرد را تحت سلطه خود گرفته بودند. بخش مهمي از صفحات جنوب نيز دراشغال انگليسيها بود و حكومت مركزي كه فقط تهران را در اختيار داشت عملاً تابع و مجري سياست روس و انگليس، يعني متفقين آن روز بود.
با آنكه ايران از كانون اصلي جنگ يعني اروپا فاصله زيادي داشت، ولي به يكي از ميدانهاي جنگ تبديل شده بود. ايران در آن زمان با انقلاب مشروطيت مرحله جديدي از تاريخ خود را آغاز كرده بود. انقلابيون صدر مشروطه در تلاش براي آزادي كشور، قطع دست بيگانگان و احياء استقلال و تماميت ارضي و حاكميت ملي كشور بودند. اما عملكرد قواي بيگانه و هجوم آنها به شهرهاي شمالي، جنوبي و غربي كشور، راه هرگونه دستيابي به استقلال و ثبات را از ايران سد كرده بود. در اين ميان وجود شخصيتها و رجالي كه هر كدام از آبشخور يكي از قدرتهاي مداخلهگر تغذيه ميشدند، بليّه مضاعفي بود كه حاكميت ملي، تماميت ارضي و استقلال مردم ايران را نشانه گرفته بود.
اما مصيبت فقط حضور بيگانه در خاک کشورمان نبود. جنگ و ایناشغال، تورم و گراني هم با خودش آورد. فقط ظرف 2 سال قيمت گندم 11 برابر شد و مردم ايران که تا آن موقع برنج را غذايي پست مي دانستند، همه برنج خور شدند که قيمتي نصف گندم داشت. گرانيها به قحطي منجر شد و قحطي به بيماري.
قحطي فقط براي ايرانيها نبود. نيروهاي روسي و انگليسي مستقر در ايران هم نياز به غذا داشتند. انگليسيها تمام غله توليدي کشاورزان را میبردند و روسها، به روش خودشان، با زور از مردم آذوقه مي گرفتند. دکتر محمد قلی مجد (محقق و پژوهشگر تاریخ و استاد دانشگاه پنسیلوانیا در آمریکا) در کتابی به نام «قحطی بزرگ» که نتیجه سالهای سال مطالعه و تحقیق در متون و اسناد مختلف تاریخی از جمله اسناد وزارت امورخارجه آمریکا است، نشان داده که نتیجه قحطی سالهای 1917 تا 1919 از بین رفتن حدود نیمی از جمعیت وقت ایران بوده و این بیشتر به یک نسل کشی شباهت دارد.
دکتر مجد در کتابش اثبات میکند که اين نسل کشي فجيع به خاطر خريد کل غله ايران توسط انگليسيها بوده است. اما در سال 2003 وزارت دفاع انگليس اعلام کرد اسناد نظامي انگليس در رابطه با ايران در سال هاي 1914 تا 1921 هنوز محرمانهاند و تا 50 سال بعد، يعني سال 2053 منتشر نخواهند شد.
بزرگترين نسلکشي سده بيستم ميلادي
تاريخ دو سده اخير ايران سرشار از حوادث مهمي است که به دليل فقر تاريخنگاري معاصر مسکوت يا ناشناخته مانده است. تاکنون درباره قحطي بزرگ سالهاي 1917-1919 ميلادي در ايران اطلاعات چندانی افشاء نشده و اهميت و جايگاه بزرگ اين حادثه در تعيين سرنوشت جامعه ايران، بهويژه صعود ديکتاتوري پهلوي، شناخته نشده است.
اما دکتر محمد قلی مجد، استاد دانشگاه پنسیلوانیا آمریکا، بر اساس اسناد غني موجود در مرکز اسناد ملّي ايالات متحده آمريکا (نارا)، تصويري هولناک از ايران در سالهاي جنگ اوّل جهاني و پس از آن به دست داده است.
اسناد علني شده دولت آمريکا درباره دوره تاريخي فوق، که در کتاب «قحطي بزرگ و نسلکشي در ايران، 1917-1919» دکتر مجد براي نخستين بار عرضه گردید، ثابت ميکند، بزرگترين نسلکشي سده بيستم ميلادي در ايران رخ داد و ايران بزرگترين قرباني جنگ اوّل جهاني بود. طبق تحقيق دکتر مجد، در طول سالهاي 1917-1919 بين هشت تا ده ميليون نفر از مردم ايران در اثر قحطي يا بيماريهاي ناشي از کمبود مواد غذايي و سوءتغذيه از ميان رفتند و جمعيت ايران به شدت کاهش يافت.
محمدقلي مجد به بررسي علل اين قحطي نيز پرداخته و دولت انگلیس را به عنوان عامل و مسبب اصلي اين نسلکشي بزرگ تاريخ شناسانده است. قحطي در زماني رخ داد که ايران در زير سلطه ارتشاشغالگر انگلیس بود. در آن زمان، ايران تأمينکننده اصلي مواد غذايي و لوازم مورد نياز ارتش بريتانيا در منطقه بهشمار ميرفت و بخش مهمي از محصولات کشاورزي ايران بهوسيله ارتش انگلیس و پيمانکاران آن خريداري ميشد. اين سياست سبب کاهش شديد مواد غذايي در ايران شد. عجيبتر اينجاست که ارتش انگلیس مانع از واردات مواد غذايي از بينالنهرين و هند و حتي از ايالات متحده آمريکا به ايران ميشد. در حاليکه در بينالنهرين (عراق) و هند وفور غله وجود داشت، در ميانه اين دو سرزمين، ايران از کمبود غله در رنج بود. در اين سالها، دولت انگلستان ايران را از درآمدهاي نفتي خود نيز محروم کرد و بهطور خلاصه، به تعبير دکتر مجد، بريتانيا از قحطي و نسلکشي در ايران به عنوان ابزاري براي سلطه بر سرزمين ما
بهره برد.
عجيب اينجاست که بهرغم گذشت سالها، تاکنون درباره اين قحطي بزرگ و شگفتانگيز و تأثير آن در سرنوشت تاريخي ايران پژوهشي منتشر نشده و اين حادثه عظيم بهکلي مسکوت مانده و به يکي از رازهاي بزرگ سده بيستم بدل شده بود. قحطي بزرگ سالهاي 1917-1919 در ايران را ميتوان «هلوکاست واقعي» دانست. بيترديد، شناخت اين حادثه دهشتناک بر نگرش پژوهشگراني که درباره علل عقبماندگي ايران در سده بيستم و ريشههاي صعود ديکتاتوري پهلوي و پيامدهاي آن کار ميکنند، تأثير عميق بر جاي خواهد نهاد.
دکتر مجد در این باره چنین مینویسد:
«...يافتههاي من در اين زمينه واقعاً شگفتانگيز است و در داوري تاريخي ما تحول بزرگي ايجاد خواهد کرد. بزرگترين فاجعه نسلکشي قرن بيستم در کشور ما، ايران، اتفاق
افتاده است...»
طبق اسناد آمريکايي، در سال 1914 جمعيت ايران بيست ميليون نفر بود که در سال 1919 به يازده ميليون نفر کاهش يافت. توجه بفرماييد. يعني حدود 8 الي ده ميليون نفر از مردم ايران از گرسنگي و بيماريهاي ناشي از کمبود مواد غذايي و سوءتغذيه مردند. در اسناد آمريکايي مدارک مستندي دربارۀ اين تراژدي بزرگ انساني وجود دارد. چهل درصد از مردم ايران طي دو سه سال قلعوقمع و نابود شدند.
اما از آنجا که بحث این سلسله مقالات بهاشغال ایران در طول جنگ دوم جهانی اختصاص دارد و مباحث مصائب و رنجهای ایران طی جنگ جهانی اول پیش از این در مجموعه مقالاتی در همین صفحه مورد بررسی و تجلیل قرار گرفته و علاقهمندان نیز میتوانند برای اطلاعات بیشتر و دستیابی به اسناد مختلف در این باب، به اصل کتاب «قحطی بزرگ» دکتر مجد از انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی مراجعه نمایند، از همین روی به همین مختصر درباره ایران در دوران جنگ جهانی اول بسنده کرده و به سراغ جنگ جهانی دوم و موقعیت و وضعیت میهن مان در طی آن جنگ و مصائباشغال 4-5 ساله ایران توسط متفقین میپردازیم.
با آنكه ايران از كانون اصلي جنگ يعني اروپا فاصله زيادي داشت، ولي به يكي از ميدانهاي جنگ تبديل شده بود. ايران در آن زمان با انقلاب مشروطيت مرحله جديدي از تاريخ خود را آغاز كرده بود. انقلابيون صدر مشروطه در تلاش براي آزادي كشور، قطع دست بيگانگان و احياء استقلال و تماميت ارضي و حاكميت ملي كشور بودند. اما عملكرد قواي بيگانه و هجوم آنها به شهرهاي شمالي، جنوبي و غربي كشور، راه هرگونه دستيابي به استقلال و ثبات را از ايران سد كرده بود. در اين ميان وجود شخصيتها و رجالي كه هر كدام از آبشخور يكي از قدرتهاي مداخلهگر تغذيه ميشدند، بليّه مضاعفي بود كه حاكميت ملي، تماميت ارضي و استقلال مردم ايران را نشانه گرفته بود.
اما مصيبت فقط حضور بيگانه در خاک کشورمان نبود. جنگ و ایناشغال، تورم و گراني هم با خودش آورد. فقط ظرف 2 سال قيمت گندم 11 برابر شد و مردم ايران که تا آن موقع برنج را غذايي پست مي دانستند، همه برنج خور شدند که قيمتي نصف گندم داشت. گرانيها به قحطي منجر شد و قحطي به بيماري.
قحطي فقط براي ايرانيها نبود. نيروهاي روسي و انگليسي مستقر در ايران هم نياز به غذا داشتند. انگليسيها تمام غله توليدي کشاورزان را میبردند و روسها، به روش خودشان، با زور از مردم آذوقه مي گرفتند. دکتر محمد قلی مجد (محقق و پژوهشگر تاریخ و استاد دانشگاه پنسیلوانیا در آمریکا) در کتابی به نام «قحطی بزرگ» که نتیجه سالهای سال مطالعه و تحقیق در متون و اسناد مختلف تاریخی از جمله اسناد وزارت امورخارجه آمریکا است، نشان داده که نتیجه قحطی سالهای 1917 تا 1919 از بین رفتن حدود نیمی از جمعیت وقت ایران بوده و این بیشتر به یک نسل کشی شباهت دارد.
دکتر مجد در کتابش اثبات میکند که اين نسل کشي فجيع به خاطر خريد کل غله ايران توسط انگليسيها بوده است. اما در سال 2003 وزارت دفاع انگليس اعلام کرد اسناد نظامي انگليس در رابطه با ايران در سال هاي 1914 تا 1921 هنوز محرمانهاند و تا 50 سال بعد، يعني سال 2053 منتشر نخواهند شد.
بزرگترين نسلکشي سده بيستم ميلادي
تاريخ دو سده اخير ايران سرشار از حوادث مهمي است که به دليل فقر تاريخنگاري معاصر مسکوت يا ناشناخته مانده است. تاکنون درباره قحطي بزرگ سالهاي 1917-1919 ميلادي در ايران اطلاعات چندانی افشاء نشده و اهميت و جايگاه بزرگ اين حادثه در تعيين سرنوشت جامعه ايران، بهويژه صعود ديکتاتوري پهلوي، شناخته نشده است.
اما دکتر محمد قلی مجد، استاد دانشگاه پنسیلوانیا آمریکا، بر اساس اسناد غني موجود در مرکز اسناد ملّي ايالات متحده آمريکا (نارا)، تصويري هولناک از ايران در سالهاي جنگ اوّل جهاني و پس از آن به دست داده است.
اسناد علني شده دولت آمريکا درباره دوره تاريخي فوق، که در کتاب «قحطي بزرگ و نسلکشي در ايران، 1917-1919» دکتر مجد براي نخستين بار عرضه گردید، ثابت ميکند، بزرگترين نسلکشي سده بيستم ميلادي در ايران رخ داد و ايران بزرگترين قرباني جنگ اوّل جهاني بود. طبق تحقيق دکتر مجد، در طول سالهاي 1917-1919 بين هشت تا ده ميليون نفر از مردم ايران در اثر قحطي يا بيماريهاي ناشي از کمبود مواد غذايي و سوءتغذيه از ميان رفتند و جمعيت ايران به شدت کاهش يافت.
محمدقلي مجد به بررسي علل اين قحطي نيز پرداخته و دولت انگلیس را به عنوان عامل و مسبب اصلي اين نسلکشي بزرگ تاريخ شناسانده است. قحطي در زماني رخ داد که ايران در زير سلطه ارتشاشغالگر انگلیس بود. در آن زمان، ايران تأمينکننده اصلي مواد غذايي و لوازم مورد نياز ارتش بريتانيا در منطقه بهشمار ميرفت و بخش مهمي از محصولات کشاورزي ايران بهوسيله ارتش انگلیس و پيمانکاران آن خريداري ميشد. اين سياست سبب کاهش شديد مواد غذايي در ايران شد. عجيبتر اينجاست که ارتش انگلیس مانع از واردات مواد غذايي از بينالنهرين و هند و حتي از ايالات متحده آمريکا به ايران ميشد. در حاليکه در بينالنهرين (عراق) و هند وفور غله وجود داشت، در ميانه اين دو سرزمين، ايران از کمبود غله در رنج بود. در اين سالها، دولت انگلستان ايران را از درآمدهاي نفتي خود نيز محروم کرد و بهطور خلاصه، به تعبير دکتر مجد، بريتانيا از قحطي و نسلکشي در ايران به عنوان ابزاري براي سلطه بر سرزمين ما
بهره برد.
عجيب اينجاست که بهرغم گذشت سالها، تاکنون درباره اين قحطي بزرگ و شگفتانگيز و تأثير آن در سرنوشت تاريخي ايران پژوهشي منتشر نشده و اين حادثه عظيم بهکلي مسکوت مانده و به يکي از رازهاي بزرگ سده بيستم بدل شده بود. قحطي بزرگ سالهاي 1917-1919 در ايران را ميتوان «هلوکاست واقعي» دانست. بيترديد، شناخت اين حادثه دهشتناک بر نگرش پژوهشگراني که درباره علل عقبماندگي ايران در سده بيستم و ريشههاي صعود ديکتاتوري پهلوي و پيامدهاي آن کار ميکنند، تأثير عميق بر جاي خواهد نهاد.
دکتر مجد در این باره چنین مینویسد:
«...يافتههاي من در اين زمينه واقعاً شگفتانگيز است و در داوري تاريخي ما تحول بزرگي ايجاد خواهد کرد. بزرگترين فاجعه نسلکشي قرن بيستم در کشور ما، ايران، اتفاق
افتاده است...»
طبق اسناد آمريکايي، در سال 1914 جمعيت ايران بيست ميليون نفر بود که در سال 1919 به يازده ميليون نفر کاهش يافت. توجه بفرماييد. يعني حدود 8 الي ده ميليون نفر از مردم ايران از گرسنگي و بيماريهاي ناشي از کمبود مواد غذايي و سوءتغذيه مردند. در اسناد آمريکايي مدارک مستندي دربارۀ اين تراژدي بزرگ انساني وجود دارد. چهل درصد از مردم ايران طي دو سه سال قلعوقمع و نابود شدند.
اما از آنجا که بحث این سلسله مقالات بهاشغال ایران در طول جنگ دوم جهانی اختصاص دارد و مباحث مصائب و رنجهای ایران طی جنگ جهانی اول پیش از این در مجموعه مقالاتی در همین صفحه مورد بررسی و تجلیل قرار گرفته و علاقهمندان نیز میتوانند برای اطلاعات بیشتر و دستیابی به اسناد مختلف در این باب، به اصل کتاب «قحطی بزرگ» دکتر مجد از انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی مراجعه نمایند، از همین روی به همین مختصر درباره ایران در دوران جنگ جهانی اول بسنده کرده و به سراغ جنگ جهانی دوم و موقعیت و وضعیت میهن مان در طی آن جنگ و مصائباشغال 4-5 ساله ایران توسط متفقین میپردازیم.