آسیبهای کنکور و مزیت تغییر پذیرش دانشجو در مراکز آموزش عالی - بخش پایانی
یک بام و دو هوای کنکور و صف بیهوده انتظار
گروه گزارش
آزمونهای ورودی کنکور فعلی بر اهداف و برنامههای آموزشی ودرسی دورههای متوسطه وابتدایی بیتوجه بوده به نحوی که روشهای تدریس پیشرفته وخلاق،کار گروهی،کار آزمایشگاهی و کارگاهی در مدارس را کمرنگ کرده و معلم و شاگرد در مدارس مخصوصا در دبیرستانها و هنرستانها عملا مشغول طراحی تست و تمرین سرعت و صحت در پاسخگویی به تستهای کنکور هستند و کلیه برنامهریزیهای دانشآموزان و خانوادههایشان درجهت کسب رتبه در کنکور شده است.
در انتهای پوچ کنکور
در سالهای اخیر، هر چه بیشتر ساز و آواز سند تحول بنیادین و راه کارهای نوین آموزشی آن از وزارتخانه آموزش و پرورش بلند میشود؛ نظام آموزشی، کنکور را به بخش مهم تری از زندگی دانشآموزان تبدیل میکند و در پی آن دانشآموزان به جای اینکه با معلومات بار بیایند؛ تستزن بار میآیند. خانوادهها از سالهای اول ابتدایی به کنکور فرزندانشان فکر میکنند و سعی میکنند تا از همان زمان بچهها را در آزمونهای شبیه سازی کنکور شرکت دهند. همزمان با اینکه هر دانشآموز با بالا رفتن مقطع تحصیلیاش بزرگ میشود؛ غول کنکور نیز برای او بزرگ و بزرگتر میشود. دانشآموزان ما خصوصا در مقطع متوسطه به جای آنکه به آموختن و کسب مهارت فکر کنند به چگونگی رد گزینه از تستهای کنکور فکر میکنند.
روانشناسان معتقدند کنکور در سالهای نخست دبیرستان و خصوصا در سال کنکور همه چیز را از نوجوانان میگیرد. نوجوانان ما در بهترین و طلاییترین دوره زندگیشان که میتوانند موثرترین زمان برای ساخت آیندهشان باشد با ترس از غول کنکور، همه چیز را کنار میگذارند.
پای گفتوگو با والدین یکی از نوجوانانی که کنکور 97 را به تازگی سپری کرده است مینشینیم؛ مومنی در آغاز میگوید: «شاید اگر میدانستم کنکور به این پوچی است، هرگز اجازه نمیدادم دخترم یک سال از عمرش را برای آن تباه کند.»
وقتی دلیل این جمله را از او جویا میشویم با ابراز ناراحتی میگوید:« سال گذشته دخترم داوطلب کنکور 97 بود؛ برای همین تمام زمانش را در پانسیونهای مطالعاتی مدرسه بود و میتوانم بگویم یک سال زندگی را فراموش کرد. البته این چیزی بود که مشاورانشان به آنها القا کرده بودند که برای موفقیت در کنکور باید همه چیز را زیر پا بگذارند.»
وی در ادامه میافزاید:« واقعیت آن است که مشاوران بیشتر از آنکه برای بچهها انگیزه بسازند، برای آنها ترس میسازند و این ترس یک سال تمام همه چیز را از نوجوانان میگیرد. در این یک سال دخترم حتی یک مهمانی یا مسافرت هم با ما نیامد و حتی حین غذا خوردن هم از ترس جا ماندن از برنامه درسیش تمام مدت استرس داشت.»
از وضعیت این داوطلب بعد از کنکور جویا میشویم، میگوید:« فرزند من داوطلب رشته تجربی بود، اما با توجه به محدود بودن رشتههای مورد تقاضا، افراد متقاضی به شدت زیاد هستند. با تمام اینها با اینکه رتبه دخترم متناسب قبولی در یک رشته مورد علاقهاش در دانشگاههای تهران بود، اما در دانشگاه شهرستان قبول شد و از پیگیریها و شنیدهها این نتیجه را گرفتیم که سال گذشته سهمیه از 25 درصد به 5 درصد کاهش یافت و این باعث شد تا تعداد زیادی از داوطلبان با سهمیه قبول شوند.»
نخستین گام
برای بازسازی آثار تخریبی کنکور
نتایج تحقیقات ودیدگاههای مطرح شده، نشانگر نگرش منفی عمومی نسبت به کنکور بهعنوان یک معضل اجتماعی، روانی، فرهنگی، اقتصادی و آموزشی است که در بُعد آموزش، هدفهای دوره متوسطه را تحت تأثیر قرارداده و آنها را از مسیراصلی خود منحرف کرده و یاددهی و یادگیری متکی به درک مفهومی و تحلیل و کاربرد و خلاقیت و نوآوری را دچار آسیب کرده است.
نابودی و حذف فیزیکی غول کنکور، نخستین گام برای شروع بازسازی خرابیهای آن است. البته محققانی که در این باب تحقیق کردهاند، آنها که گزارشهای پژوهشی محققان مورد نظر و مقالات آنان را با دقت مطالعه کردهاند و بسیاری از آنها که از نزدیک دستی برآتش دارند؛ مثل کارشناسان طراح برنامههای درسی و مدیران دبیرستانها و جوانان خسارتدیده از کنکور، بیش از دیگران فاجعه و بحران کنکور را درک میکنند.
کنکور به نوعی عمل اتمیستیک کردن «علم» را انجام میدهد؛ یعنی تجزیه علم به جزییترین عناصرش، شبیه کاری که تایلور در مدیریت علمی کرد؛ یعنی خرد کردن کار به ریزترین عناصر و ارزیابی بهترین شرایط بهره وری کارگر درآن جزء از کار. اما بلایی که برسر علم میآید این است که ما دانش را، که منظومهای کلان و دارای روح و کلیت است، میکشیم، کالبدش را میشکافیم، آناتومیاش را به کوچکترین اجزاء میشکنیم و به بچههایمان تکنیکهایی میآموزیم تا با این عناصر کار کنند، آنها را به ذهن بسپارند و گزینه بهتر را انتخاب کنند. بیآنکه روحیه علمی داشته باشند، بدون آنکه درکی کلی از فیزیک، شیمی، علوم انسانی یا درکی از انسان یا کمترین بینش جامعه شناختی داشته باشند.
طنز تلخ قیف، کنکور و دانشگاه
حذف کنکور تنها حذف یک آزمون نیست! اگر چنین خوش اقبالی نصیب دانشآموزان ما شود؛ دیگر نه جمعهای با آزمونهای آزمایشی آغاز میشود و نه هر کس در خانه کاری نداشت میتواند بیاید یک کتاب تست تالیف کند؛ بعد هم برود استاد کنکور شود و دانشآموزانش هم برای تهیه این کتاب حاضر به پرداخت هر مبلغی باشند.
شاید اصلا دلیلش هم چیزی دور از اینها نیست که تا صدای مصوبه و لایحهای برای حذف کنکور بلند میشود همزمان دستهایی از پشت پرده به کار میافتند بلافاصله مانع از این تصمیم میشوند. خدا میداند چند هزار نفر در این کشور از نام کنکور نان میخورند و نمیگذارند نظام آموزشی به واقعیت خودش برسد.
ماجرای قیف برعکس را حتما شما هم شنیدهاید؛ اینکه در نظام آموزشی کشور ما برعکس باقی کشورها، سخت باید وارد دانشگاه شد و به آسانی از آن خارج شد.
هرچند که به همت وزارت علوم در سالهای اخیر دیگر سر و ته قیف یکی شده است و در هر خیابانی یا یک دانشگاه وجود دارد یا یکی در حال تاسیس است؛ هرچند که مدتی پیش شنیدیم تعداد زیادی از موسسات آموزش عالی ناتوانی خود را نسبت به گرداندن خود اعلام کردهاند و میخواهند که به کار خود پایان دهند اما با این حال هنوز هم هر سال همه داوطلبان شرکتکننده در آزمون سراسری مجاز به انتخاب رشته میشوند. طنز تلخی است که تعداد صندلیها از تعداد دانشجویان بیشتر است و حتی کسی که اصلا سر جلسه کنکور هم نرفته میتواند به راحتی وارد دانشگاه شود. با این حال جای سؤال دارد که چرا با وجود این فضای انبوه موجود برای تحصیل در دانشگاه هنوز هم داوطلبان کنکور از جان و مال خود مایه میگذارند؛ وقتی این سؤال را از داوطلبان یا خانوادههایشان میپرسیم با یکی از جملات طلایی مشاوران کنکور روبرو میشویم که: «رقابت برای قبولی نیست، بلکه برای رشته خوب در دانشگاه خوب است.» همین چیزها را خوراک مغز نوجوانان و خانوادههایشان کردهاند؛ که حتی بعد از قبولی در یک دانشگاه خوب به سرعت آن دانشگاه تنها برایشان به یک مکان تکراری تبدیل میشود و آرزوی این را دارند که کاش مهارتی را که میخواستند یاد میگرفتند و یا در هر دانشگاهی آن رشتهای را که واقعا علاقه داشتند و در آن مستعد بودند میخواندند؟ و این آرزوی برباد رفته بسیاری از پشت کنکوریهاست.
نوجوانانی که با کنکور به پایان میرسند!
«بعد از دو سال کنکور دادن متوجه شدم که با کنکور نمیتوان به جایی رسید.» این جمله را چندی پیش از زبان یک داوطلب رشته ریاضی کنکور 95 و 96 شنیدم که درس خواندن برای کنکور را کنار گذاشته بود و مشغول یادگیری آموزشهای برنامه نویسی بود و به جای گذراندن وقتش و رفتن به کلاسهای تست زنی و آمادگی برای کنکور، حالا با مهارتهایی که حتی یک دانشجوی ارشد نرمافزار هم ندارد، مشغول انجام پروژههای کاری است.
مگر جز این است که همه دانشجویان پس از اتمام دوره کارشناسی یک مشت جزوه در دست دارند که تطابق آنها را به دنیای اطرافشان درک نمیکنند؟ مگر جز این است که تنها حدود 30 درصد از ثروتمندترین افراد حال حاضر دنیا تحصیلات آکادمیک را گذارندهاند؟ پس چرا به جای اینکه کار و دانش عملی را به دست جوانانمان بدهیم آنها را پشت صف کنکور منتظر میگذاریم؟!
در پای گفتوگو با چندین روانشناس متوجه شدیم که هر ساله عده زیادی از نوجوانان در سال کنکور بر اثر ساعت زیاد مطالعه و نداشتن هیچگونه ساعت استراحتی به افسردگی دچار میشوند و علاوهبر آن آمار نوجوانان مبتلا به بیماریهای ناشی از عدم موفقیت در کنکور هم کم نیست و سالانه حتی عدهای بهدلیل نتیجه نگرفتن از این آزمون برای همیشه خود را از قید زندگی رها میکنند. با همه اینها هنوز هم مسئولین نشستهاند و این آمارهای فاجعه بار را ثبت میکنند و هیچ تصمیمی برای حذف این غول از زندگی نوجوانان سرزمینمان نمیگیرند.
یک دکترای روانشناسی تربیتی و آموزش میگوید:« در یکی از استانها که رتبه مناسبی در کنکور ندارد، نگرانیها بیشتر است و داوطلبان با تجربه ناکامیهای اطرافیان فشار روحی بیشتری تجربه میکنند. آموزش خانوادهها و داوطلبان برای گذراندن روزهای سختِ انتظار میتواند در مهار فشار روانی بسیار موثر باشد. در عمل اما این آموزش اتفاق نمیافتد و والدین و داوطلبان برای روزهای سخت انتظار تا مشخص شدن نتیجه نهایی و کنار آمدن با نتیجه به دست آمده، آموزشی برای مدیریت اثرات روانی یک سال استرس و کار فشرده، آموزش نمیبینند.»
کارشناسان همچنین معتقدند والدین نباید بعد از کنکور، در مورد نتایج مشخص نشده، فرزندان را در فشار بگذارند. فشار پس از جلسه کنکور در وضع کنکور نتیجهای ندارد و موجب آسیب به فرزندان میشود. هر چند ایجاد زمینههای مناسب برای بازگشت به شرایط عادی زندگی نیاز به تدابیر خانواده دارد، هر قدر والدین با رعایت ملاحظات مانع از زنده شدن استرسهای ناشی از کنکور شوند، برخی عوامل بیرونی مانند رادیو و تلویزیون، اینترنت، صحبتهای دوستان و اقوام و عوامل درونی مانند نگرانیهایی درباره آیندۀ شغلی و احتمال هدر رفتن زحمت و هزینه باعث میشود داوطلبان در روزهای قبل از اعلام نتایج و سپس در روزهای پس از آن با این فشار دست و پنجه نرم کنند. بهترین شیوه برخورد والدین در زمانهایی که فرزندشان قصد صحبت کردن درباره این نوع نگرانیهای خود را دارند، اختصاص زمان لازم، گوش دادن به حرفها و درک کردن به جای کم اهمیت جلوه دادن این فشار روانی یا نصیحت کردن و در نهایت ایجاد روحیه امید در آنان است.