تقوا و چشمه درون جان(خوان حکمت)
چهار ماه ذيقعده و ذيحجه و محرم که سه ماه متصلند و ماه رجب كه ماه منفصل است، اينها ماههاي حرامند، در ماههاي حرام، كارهاي خير ثوابش دوچندان است، ـ خداي ناكرده ـ گناه كيفرش دوچندان است. اينكه ميبينيد ديه و تعزيرات در ماه حرام بيشتر از ماههاي ديگر است براي همين جهت است.
ماه ذیقعده، موسم چلهگیری
در ذيقعده انسان اين فرصت را دارد كه از اوّل ذيقعده تا دهم ذيحجه اين اربعين كليمي را بگيرد، همين اربعين كليمي كه «مَن أَصبَحَ للهِ أَربَعِينَ»،(1) به ما سفارش كردند كه همه درسها در حوزه و دانشگاه نيست، بخش مهمّ اين درسها در مسجد و حسينيه است. فرمود انسان بالأخره بايد اين بوستاني كه، اين درختان و اشجاري كه، اين باغي كه درست كرده آبياري كند؛ حالا آبش يا از چشمه است كه از درون همين باغ ميجوشد يا از بيرون، جدولكشي و نهر درست كردن است كه درختها را سيراب ميكند. آنها كه در حوزه و دانشگاهند؛ مثل كساني هستند كه كشاورزي و باغداري دارند ولي از راه نهر از بيرون آب ميآورند، آنها كه اهل دل و اهل معنا و اهل نماز شبند كسانياند كه از درونشان چشمه ميجوشد؛ به هر حال دو تا راه دارد (لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أو أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيد)(2) اين دو راه را قرآن کريم به عنوان مانعهًْ الخلو بيان کرده. فرمود انسان يا بايد مثل انبيا و اوليا و شاگردان اينها باشد، چشمه از درون بجوشد يا با اينها رابطه داشته باشد، نهري از اين چشمه به درون منزل خود بياورد؛ اگر نه آن باشد نه اين، ميخشكد. هر دو جمعش ممكن است ولي مانعهًْالخلو است. فرمود: (لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ) يا بايد دل داشته باشي يا بايد گوش. اينكه فرمودند اربعين كليمي چلّه بگيريد: «مَن أَصبَحَ»، «مَنْ أَحْفَظَ» آمده، براي همين است كه هيچ كس نميتواند بگويد من دستم از حوزه يا دانشگاه كوتاه شده است. در حالی که اين قدر روابط علمي بين قلب بشر با خالق قلب و مقلّبالقلوب هست كه دهها مسئله ممكن است در قلب انسان القا بشود.
نتیجه از دست دادن تقوا
اصولاً فرمود: (وَ اتَّقُوا الله وَ يُعَلِّمُكُمُ الله).(3) در كتابهاي حوزوي و دانشگاهي اين اصل پذيرفته است كه «من فقد حسّا فقد فقد علما»(4) اين کار حوزوي و دانشگاهي است؛ يعنی اگر كسي حسّی را از دست داد، علم ناشی از آن حسّ را از دست میدهد؛ اين حرفی است که حداقل چهار هزار سال در حوزه و دانشگاه هست، از قبل از ارسطو بوده ولی از ارسطو به بعد اين ديگر اصل رسمی است؛ «من فقد حسّا فقد فقد علما». اگر کسی سامعه نداشت از فنّ آهنگها محروم است، اگر كسي باصره نداشت از مناظر طبيعي محروم است، او ديگر نمیداند. اگر كسي گوش نداشت چگونه ميتواند عالِم بشود، حرف چه كسي را بشنود، اگر كسي چشم نداشت، كتاب چه كسي را مطالعه كند. اين يک چيز معقول و مقبول است، همه ما قبول کرديم و پذيرفتيم. اما حرف تازهاي كه انبيا آوردند اين است كه «من فقد تقویً فقد فقد علماً»، اگر كسي تقوا را از دست داد، علم خاصّ از آن ناحيه را هم از دست ميدهد؛ اين حرف تازهاي است كه انبيا آوردند. فرمود: (وَ اتَّقُوا الله وَ يُعَلِّمُكُمُ الله). در سوره «انفال» فرمود: (إِنْ تَتَّقُوا الله يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا)(5) حرف تازه پيغمبران اين است كه اگر كسي طهارت و پاكي و امنيت و امانت را از دست داد، برخي از علومي كه از آن راه نصيب بشر ميشود را از دست ميدهد. شما اگر مشرق يا مغرب برويد، اين حرف را غير از انبيا کسی ديگر نياورد. مشرق يا مغرب برويد اين حرف که انسان چشمهای از درون جان خود دارد اين را غير از انبيا کسی نياورد. همه ميگويند انسان بايد درس بخواند ياد بگيرد، اين يك طرف قضيه است، آن تمامشدني است؛ يعني انسان گاهي به جايي ميرسد كه اعضا و جوارح خودش را از دست ميدهد، نه چشمي دارد كه مطالعه كند، نه گوشي دارد كه حرف بشنود؛ اما دل انسان هميشه با دلآفرين است:
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست هر که در اين حلقه نيست فارغ از اين ماجراست(6)
ارزشمندتر از طلا
اين يك راه خاصّي است. اين آيات بالصّراحه روشن ميكند:(إِنْ تَتَّقُوا الله يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا)، (وَ اتَّقُوا الله وَ يُعَلِّمُكُمُ الله). امام رضا(ع) فرمود: قلعهاي است به نام قلعه توحيد كه از قلعه به دژ ياد ميشود، دژبان اين هم خداست، ما هم دربان آن هستيم. آن حديث «سلسلهًْالذهب» وجود مبارك امام رضا همين است. فرمود من از پدرم تا رسيد به وجود مبارك پيغمبر تا به اسرافيل تا به ميکائيل تا به جبرائيل تا به ذات اقدس اله، که میگويند حديث «سلسلهًْالذهب»؛ يعني تمام حلقات اين حديث، طلا و زرّين هستند؛ البته اين تعبير به اندازه فهم خود ماست. وجود مبارك امام باقر يك سخنراني داشت، وقتي تمام شد يكي از شاگردانش عرض كرد امروز جواهري از شما استفاده كرديم! فرمود همين؟! حيفت نيامد كه اين حرفها را به طلا تشبيه كردي: «هل الجوهر إلا الحجر»(7) طلا يك سنگ زردي است، طلا هنوز گياه نشده، ارزش طلا به چيست؟ چون اين سنگ زرد است و زيباست و كمياب است، آن را معيار معاملات قرار دادند، و گرنه اين سنگ چه ارزشی دارد و چه کار میتواند بکند؟ فرمود: حيفت نيامد كه اين حرفها را به طلا تشبيه كردي؟ طلا يك سنگ زردي است، نقره يك سنگ سفيدي است. شما در كتاب لغت ميبينيد از اينها به عنوان احجار كريمه ياد ميكنند. فرمود حيفت نيامد اين حرفها را به طلا تشبيه كردي؟ اما آنها كه مجبور بودند به زبان ما حرف بزنند گفتند اين «سلسلهًْالذهب» است.
حضرت رضا(ع) فرمود اگر كسي بخواهد از شيطان درون، از دشمن درون و بيرون نجات پيدا كند، موحد باشد. اگر بخواهد از استكبار و صهيونيسم و امثال و اذناب آنها نجات پيدا كند، موحدانه زندگي كند، اگر میخواهد از وهم و خيال در بخش انديشه، شهوت و غضب در بخش انگيزه نجات پيدا كند، موحد باشد، حضرت امام رضا(ع) فرمود:«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ مِنْ عَذَابِي» وقتي اين شتر حركت كرد، فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» کلمه «لا اله الا الله» حصار محکم من است هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل شود، از عذاب من در امان است و امّا به شرطی و شروطی که من از شروطش هستم؛(8) يعني صِرف گفتنِ اين حرفها اثر ندارد، امامت است، ولايت است، حرفِ ماست، ما مفسّر اين هستيم، ما توحيد آورديم. مرحوم كليني در جلد اوّل كافي در باب جوامع توحيد آنجا نقل ميكند، وجود مبارك امام رضا(ع) از خدمتگزارش سؤال كرد مسئله رسمی دستگاه خلافت و مردم در سرزمين خراسان امروز چيست؟ به عرض حضرت رساندند كه اينها درباره امامت و خلافت بحث میکنند که آيا امامت انتصابي است يا انتخابي؟ فرمود اينها از كجا ميدانند امامت چيست: «أَيْنَ الِاخْتِيَارُ مِنْ هَذَا وَ أَيْنَ الْعُقُولُ مِنْ هَذَا»،(9)«الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَد»،(10) امام يك انسان كاملي است كه روي كُره زمين دومي ندارد، مظهر خدايي است كه (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء)(11) اين با انتخاب حاصل نميشود، اين با غدير حاصل ميشود نه با سقيفه؛ امام را وجود مبارك امام هشتم آنجا معرفي كرد. سرزمين خراسان را سرزمين علم کرد. ما چرا استفاده نكنيم. خيليها را وجود مبارك امام رضا به مقام فرشتهها رساند، چرا ما نباشيم؟! ما که نمیخواهيم جبرئيل يا اسرافيل بشويم؛ اما چرا با اينها رابطه نداشته باشيم. بعضي از بزرگان ما، حكماي بزرگ ما که حشرشان با اولياي الهي! اينها ارتباطشان را با ملائكه مرتب حفظ ميكردند، ميگفتند روزها به هر حال يا دو ركعت نماز است يا ذكر يا صلوات است يا درود است، من رابطهام را با عزرائيل(ع) محكم كردم، اين كارها را انجام ميدهم، ثواب را به پيشگاه عزرائيل اهدا میکنم كه در ملاقات با من خوشرفتار باشد؛ اين يك راه است، ما اين راه را بايد طي كنيم. اينچنين نيست كه كسي بگويد ما با عزرائيل چه كار داريم، نخير ما با همه آنها كار داريم، آنها هم با ما کار دارند.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از دانشجويان و طلاب، قم؛ 5/5/96
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_________________________
1. ملاذ الاخيار فی فهم تهذيب الأخبار، ج14، ص 346. 2. ق، 37. 3. بقره، 282. 4. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج7، ص506. 5. انفال، 29. 6. سعدی، ديوان اشعار، غزل شماره 47. 7. مناقب آل أبي طالب ابن شهرآشوب، ج4، ص248. 8. عيونالاخبار، ج 2، ص 135. 9. الفصول المهمهًْ في أصول الأئمهًْ (تكملهًْ الوسائل)، ج1، ص385. 10. الكافي (ط ـ الإسلاميهًْ)، ج1، ص201. 11. شوری، 11.
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.