جامعیت قرآن(2)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
آیا جامعیت قرآن به این معنا است که تمام علوم مورد نیاز جوامع انسانی در قرآن وجود دارد، یعنی جامعیت مطلق یا اینکه معنا و مفهوم دیگری دارد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به مباحثی همچون؛ مفهوم جامعیت، تمایز میان جامعیت قرآن و دین و معیارهای جامعیت پرداختیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی میگیریم.
ارتباط قرآن و علوم مختلف
بنابر اصل جامعیت قرآن، برخی این مجموعه عظیم الهی را حاوی کلیه علوم و مسائل مورد نیاز بشر پنداشته و در پی ایجاد رابطه میان کلیه علوم نوین با قرآن برآمدهاند. آیتالله معرفت(ره) این پندار را مبالغهآمیز میداند و معتقد است: این ادعا که هر آنچه بشر به آن رسیده یا میرسد مانند دستاوردهای علمی، فنی، فرهنگی و... از قرآن بوده و ریشه قرآنی دارد. ادعاییگزاف و بیاساس است. مقصود از کمال و جامعیت قرآن، جامعیت در شئون دینی اعم از اصول و فروع آن است. یعنی آنچه در رابطه با اصول، معارف و احکام و تشریعات، بطور کامل در دین مطرح گشته است، و به عبارت دیگر هر آنچه که در زمینه سلامت و سعادت معنوی، روحی و اخلاقی انسان است، در برنامهها و اهداف قرآن قرار دارد، اما روشهای اجرایی، ساختاری و اجتماعی برای پیاده کردن این برنامهها به عهده انسانها است. بایستی به این نکته توجه داشت که دلیل ادعای قرآن کریم به کمال در آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» و یا «تبیانا لکل شیئی» بر عهده داشتن تشریع مطالب است، چنانچه از زاویه تکوین چنین میگفت، باید انتظار میداشتیم که هر آنچه بشر از علوم طبیعی، تجربی و ... نیاز دارد، به طور کامل در قرآن آمده باشد و یا حداقل ریشهاش در قرآن باشد. ولی منظور قرآن از «بیان هرچیز» و «کامل بودن دین» آن است که قرآن هر آنچه را در زمینه شریعت است، برای ما طرح و پایهریزی کرده است. (گفتوگو با استاد معرفت، مجله پژوهشهای قرآنی، ش12-11، ص 210) همچنین آیه «و لارطب و لایابس الافی کتاب مبین» (انعام-59) که برخی برای تایید صحبت خود مبنی بر اینکه در قرآن همه علوم بشری و طبیعی نهفته است، بدان تمسک جستهاند، زمانی مورد قبول است که «کتاب مبین» را قرآن فرض کنیم، حال آنکه مفسران آن را «لوح محفوظ» تفسیر کردهاند. یعنی هر آنچه در عالم وجود تحقق مییابد، در آن لوح محفوظ ثبت میگردد، نه قرآن کریم. بنابراین جامعیت مطلق قرآن کریم بدین معنا است که هر آنچه را انسان در بعد هدایت تشریعی به آن نیاز داشته و پاسخگوی تمامی نیازهای مادی و معنوی او بوده است، در قرآن کریم هست.
جامعیت قرآن نسبت به دیگر کتب آسمانی
برخی جامعیت قرآن را در مقایسه با دیگر متون وحیانی دانسته و در توضیح آن آوردهاند، که چون ذات خداوند بر قلوب انبیا(ص) تجلی میکند و این تجلیات به اعتبار اختلاف قلوب آنها متفاوتاند، و با توجه به اینکه پیامبراکرم(ص) خاتم پیامبران و مظهر تجلی اسمالله اعظم است. پیامبر اسلام(ص) جامع کمالات پیامبران، و کتاب او نیز جامع کتب وحیانی است. آیات و روایاتی که بر «مهیمن» مسلط و مشرف بودن قرآن اشاره دارد، موید این مطلباند (مائده-48) در حالی که از نظر قرآن دین خدا از آدم تا خاتم یکی است. همه پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیرصاحب شریعت به یک مکتب دعوت میکردند. تفاوت شرایع آسمانی را میتوان در نکات ذیل بیان داشت:
1- در یک سلسله مسائل فرعی و شاخهای که برحسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگیهای مردم مورد دعوت تفاوت داشته است. در حالی که همه شکلهای متفاوت و اندامهای مختلف یک حقیقت و به سوی یک هدف و مقصود بوده است.
2- سطح تعلیمات پیامبران بعدی به موازات تکامل بشر از لحاظ عقلی، تعلیمات خویش را که همه در یک زمینه بوده، در سطح بالاتری القا کردهاند. این تکامل دین است نه اختلاف ادیان و لذا پیامبران پیشین مبشر پیامبران پسین بودهاند و پسینیان موید و مصدق پیشینیان. بنابراین پیامبران با همه اختلافات فرعی و شاخهای حامل یک پیام و وابسته به یک مکتب بودهاند، این مکتب به تدریج برحسب استعداد جامعه انسانی عرضه شده است. تا به آنجا که بشریت به حدی رسید که آن مکتب به صورت کامل و جامع عرضه شد، و چون بدین نقطه رسید، نبوت پایان یافت.
آیا جامعیت قرآن به این معنا است که تمام علوم مورد نیاز جوامع انسانی در قرآن وجود دارد، یعنی جامعیت مطلق یا اینکه معنا و مفهوم دیگری دارد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به مباحثی همچون؛ مفهوم جامعیت، تمایز میان جامعیت قرآن و دین و معیارهای جامعیت پرداختیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی میگیریم.
ارتباط قرآن و علوم مختلف
بنابر اصل جامعیت قرآن، برخی این مجموعه عظیم الهی را حاوی کلیه علوم و مسائل مورد نیاز بشر پنداشته و در پی ایجاد رابطه میان کلیه علوم نوین با قرآن برآمدهاند. آیتالله معرفت(ره) این پندار را مبالغهآمیز میداند و معتقد است: این ادعا که هر آنچه بشر به آن رسیده یا میرسد مانند دستاوردهای علمی، فنی، فرهنگی و... از قرآن بوده و ریشه قرآنی دارد. ادعاییگزاف و بیاساس است. مقصود از کمال و جامعیت قرآن، جامعیت در شئون دینی اعم از اصول و فروع آن است. یعنی آنچه در رابطه با اصول، معارف و احکام و تشریعات، بطور کامل در دین مطرح گشته است، و به عبارت دیگر هر آنچه که در زمینه سلامت و سعادت معنوی، روحی و اخلاقی انسان است، در برنامهها و اهداف قرآن قرار دارد، اما روشهای اجرایی، ساختاری و اجتماعی برای پیاده کردن این برنامهها به عهده انسانها است. بایستی به این نکته توجه داشت که دلیل ادعای قرآن کریم به کمال در آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» و یا «تبیانا لکل شیئی» بر عهده داشتن تشریع مطالب است، چنانچه از زاویه تکوین چنین میگفت، باید انتظار میداشتیم که هر آنچه بشر از علوم طبیعی، تجربی و ... نیاز دارد، به طور کامل در قرآن آمده باشد و یا حداقل ریشهاش در قرآن باشد. ولی منظور قرآن از «بیان هرچیز» و «کامل بودن دین» آن است که قرآن هر آنچه را در زمینه شریعت است، برای ما طرح و پایهریزی کرده است. (گفتوگو با استاد معرفت، مجله پژوهشهای قرآنی، ش12-11، ص 210) همچنین آیه «و لارطب و لایابس الافی کتاب مبین» (انعام-59) که برخی برای تایید صحبت خود مبنی بر اینکه در قرآن همه علوم بشری و طبیعی نهفته است، بدان تمسک جستهاند، زمانی مورد قبول است که «کتاب مبین» را قرآن فرض کنیم، حال آنکه مفسران آن را «لوح محفوظ» تفسیر کردهاند. یعنی هر آنچه در عالم وجود تحقق مییابد، در آن لوح محفوظ ثبت میگردد، نه قرآن کریم. بنابراین جامعیت مطلق قرآن کریم بدین معنا است که هر آنچه را انسان در بعد هدایت تشریعی به آن نیاز داشته و پاسخگوی تمامی نیازهای مادی و معنوی او بوده است، در قرآن کریم هست.
جامعیت قرآن نسبت به دیگر کتب آسمانی
برخی جامعیت قرآن را در مقایسه با دیگر متون وحیانی دانسته و در توضیح آن آوردهاند، که چون ذات خداوند بر قلوب انبیا(ص) تجلی میکند و این تجلیات به اعتبار اختلاف قلوب آنها متفاوتاند، و با توجه به اینکه پیامبراکرم(ص) خاتم پیامبران و مظهر تجلی اسمالله اعظم است. پیامبر اسلام(ص) جامع کمالات پیامبران، و کتاب او نیز جامع کتب وحیانی است. آیات و روایاتی که بر «مهیمن» مسلط و مشرف بودن قرآن اشاره دارد، موید این مطلباند (مائده-48) در حالی که از نظر قرآن دین خدا از آدم تا خاتم یکی است. همه پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیرصاحب شریعت به یک مکتب دعوت میکردند. تفاوت شرایع آسمانی را میتوان در نکات ذیل بیان داشت:
1- در یک سلسله مسائل فرعی و شاخهای که برحسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگیهای مردم مورد دعوت تفاوت داشته است. در حالی که همه شکلهای متفاوت و اندامهای مختلف یک حقیقت و به سوی یک هدف و مقصود بوده است.
2- سطح تعلیمات پیامبران بعدی به موازات تکامل بشر از لحاظ عقلی، تعلیمات خویش را که همه در یک زمینه بوده، در سطح بالاتری القا کردهاند. این تکامل دین است نه اختلاف ادیان و لذا پیامبران پیشین مبشر پیامبران پسین بودهاند و پسینیان موید و مصدق پیشینیان. بنابراین پیامبران با همه اختلافات فرعی و شاخهای حامل یک پیام و وابسته به یک مکتب بودهاند، این مکتب به تدریج برحسب استعداد جامعه انسانی عرضه شده است. تا به آنجا که بشریت به حدی رسید که آن مکتب به صورت کامل و جامع عرضه شد، و چون بدین نقطه رسید، نبوت پایان یافت.