ضرورت بررسی چالشهای پیش روی جانبازان انقلاب اسلامی - بخش پایانی
درس جانبازی و ایثار در مکتب کربلا
گروه گزارش
این روزها یک عده از آنجا که خودشان هر عملی را با منافع شخصیشان سبک و سنگین میکنند گمان میکنند همه همین طور هستند؛ حتی کسانی که برای همین یک عده و همه ما، یا علی(ع) گفتند و از زن و بچه، خانه و خانواده و هر آنچه در دنیا هست، گذشتند. برای آنان که رفتند پای دل در میان بود. دانشآموزان و نوجوانان رزمندگانی بودند که رفتند تا ایران، ایران بماند و واضح است وقتی دانشآموز و نوجوان 14 یا 15 ساله برای رفتن به خط مقدم اشک میریزند و هر راهی را امتحان میکنند تا مانعشان نشوند، هیچ چیز جز عشق در میان نیست. از این عاشقان برخی به وصال رسیدند و برخی ماندند، اما اجرشان کم از شهیدان ندارد. جانبازان دفاع مقدس حالا پس از گذشت حدودا 30 سال بیشتر درد جامعه را میکشند تا درد تن را. درد واژگونی ارزشها، درد طلبکار بودن برخی از آنها و ... سالهاست که به قلبشان نشسته است اما این خیل جانبازان گرانقدر عشق و ایثار را در مکتب عاشقی کربلا آموختهاند و راست قامت و استوار همچون کوهی پایدار در برابر مشکلات ایستاده اند.
بعضی از این جانبازان عزیز هنوز مشغول کار هستند؛ بعضی دیگر در خانه و مورد بیتوجهی و برخی دیگر در کنجی از یک آسایشگاه شاید در انتظار وصالاند.
برخی عهد بستهاند که راز عشق فاش نکنند و پای گفتوگو با رسانهها ننشینند.
برخی دیگر نیز مینشینند و از خاطرات تا گلایهها را با اشک و لبخند روایت میکنند.
جوانان، خاطرات و وصیتنامه شهدا را بخوانند
این روزها در روستای دزک از توابع بخش کیار با کشاورزی روی زمینی روزگار میگذراند؛ خودش را علیاکبر سلطانی معرفی میکند و میگوید: «هر چه از دوران جنگ تحمیلی فاصله میگیریم، شاهد بیحرمتیهای بیشتری به جانبازان و ایثارگران هستیم.»
وی با گلایه میافزاید: «بنده و هیچ یک از جانبازان و ایثارگران منتی بر سر کسی نداریم. ما آن روزها به صورت داوطلبانه به جبهه اعزام شدیم و در این دوران نیز انتظاری از کسی نداریم، ولی گاهی بیحرمتیهایی را میبینیم و حرفهایی میشنویم که باعث رنجش ما و خانوادههایمان میشود.»
سلطانی در حالی که معتقد است بعضی از جانبازان شیمیایی در ظاهر سالم هستند، ولی مشکلات اعصاب، مشکلات تنفسی و پوستی دردی است که تا آخر عمر، آنها و خانوادههایشان را همراهی میکند، میگوید: «شاید درک مشکلات جانبازان برای همه میسر نباشد، ولی برخی جانبازان مشکلاتشان تا حدی است که زندگی روزانه خود و خانوادهشان را مختل میکند.»
این جانباز همچنین ادامه میدهد: «من با چشم خود رشادتها و فداکاری نوجوان و جوانانی را دیدم که میتوانستند بدون در نظر گرفتن جنگ، زندگی راحتی داشته باشند، ولی برای دفاع از کشور خود وارد میدان جنگ شدند.»
سلطانی بعد از شیمیایی شدن مدتی برای درمان به هلند اعزام شده بود، وی به ملاقات با سربازهایی که در جنگ جهانی دوم حضور داشتند، اشاره میکند و میگوید: «با این که زمان حضور ما در کشور هلند سالها از جنگ جهانی دوم میگذشت، این سربازها که سنی از آنها گذشته بود به یاد دوستان خود از ما عیادت کردند.»
این جانباز ادامه میدهد: «ولی متأسفانه در کشور ما هرچه از دوران جنگ فاصله میگیریم ارزش خون شهدا، فرهنگ ایثار و شهادت روز به روز کم رنگتر میشود و بعضا شاهد بیحرمتیهایی به جانبازان و خانوادههایشان هستیم؛ الفاظی مثل سهمیهای و مواردی مشابه که درد و رنج این افراد را مضاعف میکند.»
علیاکبر سلطانی در پایان در قالب درخواستی از فرزندان این آب و خاک میگوید: «از همه فرزندان این سرزمین میخواهم با مطالعه خاطرات و وصیتنامه شهدا و شرکت در یادوارههای شهدا یاد و راه شهدا را زنده نگه داشته وحرمت خون شهید را حفظ کنند، شخصی با درس خواندن و دختری با حفظ حجاب خود میتواند ادامهدهنده راه شهدا باشند.»
مشکلات روزافزون، گریبانگیر جانبازان شیمیایی
بر اساس آمار ارائه شده از بنیاد شهید و امور ایثارگران مجموعا حدود 548 هزار و 499 جانباز در سراسر کشور داریم که از این تعداد 517 نفرجانباز شیمیایی شدید، 16 هزار و 486 نفر شیمیایی متوسط و 42 هزار و 935 نفر شیمیایی خفیف هستند.
یکی از پزشکان معالج جانبازان شیمیایی در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «در زمانی که در بیمارستان لقمان کار میکردیم(دوران جنگ تحمیلی) خیلی از بیمارانی که به علت عوارض شیمیایی مراجعه میکردند، بعد از چند روز گله داشتند که چرا بیمارستان به ما رسیدگی نمیکند. چون علائم گاز خردل بعد از گذشت 4 یا 5 روز بسیار شدیدتر میشد و آنها فکر میکردند به علت عدم رسیدگی در بیمارستان عوارضشان شدیدتر شده است.»
وی در ادامه میافزاید: «برخی ناراحتیهای شیمیایی به صورت حاد از همان ابتدا آغاز شده و بعد از چند روز خوب میشد، اما بعد از گذشت مدتی دوباره علائم به صورت مزمن آغاز و ادامه پیدا میکرد. دستهای از جانبازان شیمیایی هم در همان زمان جنگ هیچ علائمی نداشتند، اما بعد از مدتی علائم خود را به صورت سرطانهای مختلف نشان میدهد.» مشکلات عدیده ناشی از مجروحیت گازهای شیمیایی خیلی زود گریبانگیر این جانبازان شده است. کسانی که بخش زیادی از عمر خود را با عوارض شیمیایی سپری میکنند.
محمدی یک جانباز شیمیایی در گفتوگو با گزارشگر کیهان ضمن اشاره به مشکلات روزافزون همرزمان شیمیایی خود میگوید: «کسانی که در اوایل جنگ به آلودگی شیمیایی دچار شدند و من میشناختم، الان همه شهید شدهاند. چون مجروحیت شیمیایی آنها زیاد بود. گازهای شیمیایی چند مدل بود. خردل، سیانور، اعصاب و عامل خون بود که به سرطان خون تبدیل میشد.»
وی همچنین میافزاید: «اکثر کسانی که به این عوامل دچار شدند، شهید شدند. اما کسانی که از گاز خردل استنشاق کردند، همچنان درگیر آن هستند. عوارض شیمیایی گاز خردل درمان ندارد، فقط قابل کنترل است و در واقع درمان قطعی برای هیچ عارضه شیمیایی وجود ندارد. نحوه بروز عوارض آن هم در شرایط جوی مختلف متفاوت است. هوای سرد، هوای گرم، غبار آلود، عوارض جانبی مخصوص خود را دارد و ما درهر شرایط جوی یک مشکلی داریم.»
از جانبازی تا شهادت هیچ فاصلهای نیست و به تعبیر حضرت امام خمینی(ره): جانبازان شهیدان زنده انقلابند. جانباز همزاد شهادت است. جانباز همان شهیدی است که بقایای پیکرش در عالم خاک جا مانده است. چه بزرگوارند شهدای زنده انقلاب. این نعمت الهی و این حیات بهشتی بر جانبازان عزیز مبارک و جاودانه باد.
یک روایت ایثارگرانه
چند سال به عنوان امدادگر در جبههها حضور داشته و در خط مقدم به مجروحین رسیدگی کرده است. امینه وهابزاده میگوید: «هم امدادگر بودم و هم تکتیرانداز، همه کار بلد بودم؛ سال 1361 در عملیات والفجر یک و در منطقه فکه شیمیایی شدم. در آن زمان 17 ساله بودم و یک پسر کوچک داشتم.»
از روایت ایثارگرانه و متفاوت شیمیایی شدنش در جبهه این چنین روایت میکند: «درعملیات والفجر1 در فکه چادر زده بودند برای رسیدگی به زخمیها. من داشتم پای یکی از این مجروحین را بخیه میزدم که دیدم بیرون همهمه و سر و صدا شده است. رفتم بیرون چادر دیدم فریاد میزنند: شیمیایی... شیمیایی... . در آن زمان ما از لحاظ امکانات در مضیقه بودیم. به خصوص بچههای سپاه که امکانات چندانی نداشتند. ماسک مخصوص شیمیایی هم کم بود.»
وهابزاده همچنین ادامه میدهد: «چند وقت قبل از این قضیه یکی از ارتشیها یک ماسک به من داده بود و گفته بود شما که همیشه توی خطی این ماسک نیازت میشود. ماسک را زدم. بعد دیدم یک جوانی را آوردند برای رسیدگی امدادی که حالش بد بود و وضعیت خوبی نداشت. ماسک هم نداشت، ماسکم را باز کردم و برای او گذاشتم.»
وی در پایان میافزاید: «بعدا ظاهرا با او همان جا یک مصاحبه کرده بودند و گفته بود یک خانم امدادگر این جا جان مرا نجات داد. حالا سالها از موضوع گذشته و آن آقا شهید شده و نامههایی را برای دخترش گذاشته است. دخترش که جریان ماسک را فهمیده بود توسط آن نامهها و نشانههایی که پدرش گفته بود آمد و من را پیدا کرد.»
جانبازان تنها در میدانهای نبرد پیشتاز نبودهاند. امروز در تمام صحنهها جانبازان و ایثارگران عزیز با قدرت به فعالیت مشغولند و حتی در بعضی عرصهها از دیگران نیز گوی سبقت ربودهاند.
آنان در عرصههای فرهنگی، در مقابل شبیخون دشمن صفهای مستحکمی هستند و آثار عمیق و شگرفی در جامعه برجای نهادهاند. به جرأت میتوان گفت که آثار فرهنگی ـ هنری جانبازان به نحوی باورنکردنی تحوّل فرهنگی ایجاد میکند و به سادگی جان مخاطب را متأثر میسازد. آنان هم در جبههها درخشیدند و حماسه آفریدند و هم درعرصه هنر و فرهنگ.
این روزها یک عده از آنجا که خودشان هر عملی را با منافع شخصیشان سبک و سنگین میکنند گمان میکنند همه همین طور هستند؛ حتی کسانی که برای همین یک عده و همه ما، یا علی(ع) گفتند و از زن و بچه، خانه و خانواده و هر آنچه در دنیا هست، گذشتند. برای آنان که رفتند پای دل در میان بود. دانشآموزان و نوجوانان رزمندگانی بودند که رفتند تا ایران، ایران بماند و واضح است وقتی دانشآموز و نوجوان 14 یا 15 ساله برای رفتن به خط مقدم اشک میریزند و هر راهی را امتحان میکنند تا مانعشان نشوند، هیچ چیز جز عشق در میان نیست. از این عاشقان برخی به وصال رسیدند و برخی ماندند، اما اجرشان کم از شهیدان ندارد. جانبازان دفاع مقدس حالا پس از گذشت حدودا 30 سال بیشتر درد جامعه را میکشند تا درد تن را. درد واژگونی ارزشها، درد طلبکار بودن برخی از آنها و ... سالهاست که به قلبشان نشسته است اما این خیل جانبازان گرانقدر عشق و ایثار را در مکتب عاشقی کربلا آموختهاند و راست قامت و استوار همچون کوهی پایدار در برابر مشکلات ایستاده اند.
بعضی از این جانبازان عزیز هنوز مشغول کار هستند؛ بعضی دیگر در خانه و مورد بیتوجهی و برخی دیگر در کنجی از یک آسایشگاه شاید در انتظار وصالاند.
برخی عهد بستهاند که راز عشق فاش نکنند و پای گفتوگو با رسانهها ننشینند.
برخی دیگر نیز مینشینند و از خاطرات تا گلایهها را با اشک و لبخند روایت میکنند.
جوانان، خاطرات و وصیتنامه شهدا را بخوانند
این روزها در روستای دزک از توابع بخش کیار با کشاورزی روی زمینی روزگار میگذراند؛ خودش را علیاکبر سلطانی معرفی میکند و میگوید: «هر چه از دوران جنگ تحمیلی فاصله میگیریم، شاهد بیحرمتیهای بیشتری به جانبازان و ایثارگران هستیم.»
وی با گلایه میافزاید: «بنده و هیچ یک از جانبازان و ایثارگران منتی بر سر کسی نداریم. ما آن روزها به صورت داوطلبانه به جبهه اعزام شدیم و در این دوران نیز انتظاری از کسی نداریم، ولی گاهی بیحرمتیهایی را میبینیم و حرفهایی میشنویم که باعث رنجش ما و خانوادههایمان میشود.»
سلطانی در حالی که معتقد است بعضی از جانبازان شیمیایی در ظاهر سالم هستند، ولی مشکلات اعصاب، مشکلات تنفسی و پوستی دردی است که تا آخر عمر، آنها و خانوادههایشان را همراهی میکند، میگوید: «شاید درک مشکلات جانبازان برای همه میسر نباشد، ولی برخی جانبازان مشکلاتشان تا حدی است که زندگی روزانه خود و خانوادهشان را مختل میکند.»
این جانباز همچنین ادامه میدهد: «من با چشم خود رشادتها و فداکاری نوجوان و جوانانی را دیدم که میتوانستند بدون در نظر گرفتن جنگ، زندگی راحتی داشته باشند، ولی برای دفاع از کشور خود وارد میدان جنگ شدند.»
سلطانی بعد از شیمیایی شدن مدتی برای درمان به هلند اعزام شده بود، وی به ملاقات با سربازهایی که در جنگ جهانی دوم حضور داشتند، اشاره میکند و میگوید: «با این که زمان حضور ما در کشور هلند سالها از جنگ جهانی دوم میگذشت، این سربازها که سنی از آنها گذشته بود به یاد دوستان خود از ما عیادت کردند.»
این جانباز ادامه میدهد: «ولی متأسفانه در کشور ما هرچه از دوران جنگ فاصله میگیریم ارزش خون شهدا، فرهنگ ایثار و شهادت روز به روز کم رنگتر میشود و بعضا شاهد بیحرمتیهایی به جانبازان و خانوادههایشان هستیم؛ الفاظی مثل سهمیهای و مواردی مشابه که درد و رنج این افراد را مضاعف میکند.»
علیاکبر سلطانی در پایان در قالب درخواستی از فرزندان این آب و خاک میگوید: «از همه فرزندان این سرزمین میخواهم با مطالعه خاطرات و وصیتنامه شهدا و شرکت در یادوارههای شهدا یاد و راه شهدا را زنده نگه داشته وحرمت خون شهید را حفظ کنند، شخصی با درس خواندن و دختری با حفظ حجاب خود میتواند ادامهدهنده راه شهدا باشند.»
مشکلات روزافزون، گریبانگیر جانبازان شیمیایی
بر اساس آمار ارائه شده از بنیاد شهید و امور ایثارگران مجموعا حدود 548 هزار و 499 جانباز در سراسر کشور داریم که از این تعداد 517 نفرجانباز شیمیایی شدید، 16 هزار و 486 نفر شیمیایی متوسط و 42 هزار و 935 نفر شیمیایی خفیف هستند.
یکی از پزشکان معالج جانبازان شیمیایی در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «در زمانی که در بیمارستان لقمان کار میکردیم(دوران جنگ تحمیلی) خیلی از بیمارانی که به علت عوارض شیمیایی مراجعه میکردند، بعد از چند روز گله داشتند که چرا بیمارستان به ما رسیدگی نمیکند. چون علائم گاز خردل بعد از گذشت 4 یا 5 روز بسیار شدیدتر میشد و آنها فکر میکردند به علت عدم رسیدگی در بیمارستان عوارضشان شدیدتر شده است.»
وی در ادامه میافزاید: «برخی ناراحتیهای شیمیایی به صورت حاد از همان ابتدا آغاز شده و بعد از چند روز خوب میشد، اما بعد از گذشت مدتی دوباره علائم به صورت مزمن آغاز و ادامه پیدا میکرد. دستهای از جانبازان شیمیایی هم در همان زمان جنگ هیچ علائمی نداشتند، اما بعد از مدتی علائم خود را به صورت سرطانهای مختلف نشان میدهد.» مشکلات عدیده ناشی از مجروحیت گازهای شیمیایی خیلی زود گریبانگیر این جانبازان شده است. کسانی که بخش زیادی از عمر خود را با عوارض شیمیایی سپری میکنند.
محمدی یک جانباز شیمیایی در گفتوگو با گزارشگر کیهان ضمن اشاره به مشکلات روزافزون همرزمان شیمیایی خود میگوید: «کسانی که در اوایل جنگ به آلودگی شیمیایی دچار شدند و من میشناختم، الان همه شهید شدهاند. چون مجروحیت شیمیایی آنها زیاد بود. گازهای شیمیایی چند مدل بود. خردل، سیانور، اعصاب و عامل خون بود که به سرطان خون تبدیل میشد.»
وی همچنین میافزاید: «اکثر کسانی که به این عوامل دچار شدند، شهید شدند. اما کسانی که از گاز خردل استنشاق کردند، همچنان درگیر آن هستند. عوارض شیمیایی گاز خردل درمان ندارد، فقط قابل کنترل است و در واقع درمان قطعی برای هیچ عارضه شیمیایی وجود ندارد. نحوه بروز عوارض آن هم در شرایط جوی مختلف متفاوت است. هوای سرد، هوای گرم، غبار آلود، عوارض جانبی مخصوص خود را دارد و ما درهر شرایط جوی یک مشکلی داریم.»
از جانبازی تا شهادت هیچ فاصلهای نیست و به تعبیر حضرت امام خمینی(ره): جانبازان شهیدان زنده انقلابند. جانباز همزاد شهادت است. جانباز همان شهیدی است که بقایای پیکرش در عالم خاک جا مانده است. چه بزرگوارند شهدای زنده انقلاب. این نعمت الهی و این حیات بهشتی بر جانبازان عزیز مبارک و جاودانه باد.
یک روایت ایثارگرانه
چند سال به عنوان امدادگر در جبههها حضور داشته و در خط مقدم به مجروحین رسیدگی کرده است. امینه وهابزاده میگوید: «هم امدادگر بودم و هم تکتیرانداز، همه کار بلد بودم؛ سال 1361 در عملیات والفجر یک و در منطقه فکه شیمیایی شدم. در آن زمان 17 ساله بودم و یک پسر کوچک داشتم.»
از روایت ایثارگرانه و متفاوت شیمیایی شدنش در جبهه این چنین روایت میکند: «درعملیات والفجر1 در فکه چادر زده بودند برای رسیدگی به زخمیها. من داشتم پای یکی از این مجروحین را بخیه میزدم که دیدم بیرون همهمه و سر و صدا شده است. رفتم بیرون چادر دیدم فریاد میزنند: شیمیایی... شیمیایی... . در آن زمان ما از لحاظ امکانات در مضیقه بودیم. به خصوص بچههای سپاه که امکانات چندانی نداشتند. ماسک مخصوص شیمیایی هم کم بود.»
وهابزاده همچنین ادامه میدهد: «چند وقت قبل از این قضیه یکی از ارتشیها یک ماسک به من داده بود و گفته بود شما که همیشه توی خطی این ماسک نیازت میشود. ماسک را زدم. بعد دیدم یک جوانی را آوردند برای رسیدگی امدادی که حالش بد بود و وضعیت خوبی نداشت. ماسک هم نداشت، ماسکم را باز کردم و برای او گذاشتم.»
وی در پایان میافزاید: «بعدا ظاهرا با او همان جا یک مصاحبه کرده بودند و گفته بود یک خانم امدادگر این جا جان مرا نجات داد. حالا سالها از موضوع گذشته و آن آقا شهید شده و نامههایی را برای دخترش گذاشته است. دخترش که جریان ماسک را فهمیده بود توسط آن نامهها و نشانههایی که پدرش گفته بود آمد و من را پیدا کرد.»
جانبازان تنها در میدانهای نبرد پیشتاز نبودهاند. امروز در تمام صحنهها جانبازان و ایثارگران عزیز با قدرت به فعالیت مشغولند و حتی در بعضی عرصهها از دیگران نیز گوی سبقت ربودهاند.
آنان در عرصههای فرهنگی، در مقابل شبیخون دشمن صفهای مستحکمی هستند و آثار عمیق و شگرفی در جامعه برجای نهادهاند. به جرأت میتوان گفت که آثار فرهنگی ـ هنری جانبازان به نحوی باورنکردنی تحوّل فرهنگی ایجاد میکند و به سادگی جان مخاطب را متأثر میسازد. آنان هم در جبههها درخشیدند و حماسه آفریدند و هم درعرصه هنر و فرهنگ.