kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۹۲۰۸
تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱۳۹۷ - ۲۲:۵۶

فیگارو: غرب به ناتوانی استراتژیک رسیده است(خبر ویژه)

یک روزنامه فرانسوی تأکید کرد غرب به ناتوانی استراتژیک رسیده است و در مقابل محورهای قدرتی مانند ائتلاف ایران و روسیه در حال بروز است.



روزنامه فیگارو در تحلیلی نوشت: واپسین دهه سده بیستم میلادی برای غرب یعنی زوج آمریکای شمالی و اروپا، یک دهه استراتژیک طلائی بود. زوجی که - اگر نه از سر عشق دست‌کم از سر مصلحت - در پی جنگ جهانی دوم پیمان زناشوئی بسته بودند. این زوج خانواده کوچکی را تشکیل می‌داد که از جنگ سرد پیروز سر بر کرده بود و کشورهای چین، روسیه و تا حدودی هند رسماً سودای همانندی با آن را در سر می‌پروراندند. آقای آمریکا و خانم اروپا، که هیچ ابری آسمان‌شان را تیره نمی‌کرد، خوش و خرم دنیا را در می‌نوردیدند و از چپ و راست به جهان درس اقتصاد بازار و حقوق بشر می‌دادند. جهانیان هم در همه جا با احترام به این درس‌ها گوش می‌سپردند. هر کس هم که جرأت به چالش کشیدن این زوج را به خود می‌داد به سرعت به اظهار ندامت و توبه وادار می‌شد. واپسین دهه سده بیستم، دهه‌ای بود که با یک جنگ (علیه عراق که کویت را اشغال کرده بود) آغاز شد و با جنگی دیگر (این بار علیه صربستان که برای حفظ کوزوو در درون خود کوشش می‌کرد) به پایان رسید. در هر دو مورد، غرب که یک ائتلاف مسلح گسترده و پردامنه را از قوه به فعل درآورده بود، تنها با مشتی انتقادهای دیپلماتیک و رسانه‌ای روبه‌رو شد و توانست در کمتر از شش ماه با توسل به عملیات نظامی نقطه نظرهای استراتژیک خود را به کرسی بنشاند. در پی این پیروزی‌ها، هر گاه که از هزاره جدید سخن به میان می‌آمد، تردیدی نبود که این غرب به زانو درآورنده نازیسم و کمونیسم است که ارزش‌ها و قوانین و قواعد خود بر سرتاسر جهان حاکم می‌کند. فوکویاما، یک فیلسوف آمریکایی، با سخن گفتن از «پایان تاریخ» به توصیف این وضعیت پرداخته بود.
اما همه چیز در آغاز قرن 21 به خاطر واکنش بیش از حد شدید رهبران آمریکا به حملات تروریستی یازدهم سپتامبر 2001 دستخوش تغییر و دگرگونی شد. «مفهوم» استراتژیک تازه «جنگ پیشگیرانه»، برساخته نومحافظه‌کاران آمریکایی که از سال 2003 به مرحله اجرا گذاشته شد، دارای پیامدهای سرنوشت ساز بود.
از زمان این نقض آشکار منشور سازمان ملل متحد به خوبی می‌توان مشاهده کرد که رهبری غرب بر جهان به گونه‌ای مستمر با فروپاشی همراه بوده است. غرب داد سخن می‌دهد، حکم می‌کند، داد و بیداد به راه می‌اندازد و بمباران می‌کند اما واقعیت‌های استراتژیک به گونه‌ای روزافزون از او روی پنهان می‌کنند.
در جهان عربی- اسلامی، ریزش و از دست رفتن رهبری غرب چشمگیر است.
در خاورمیانه، آمریکائیان هنوز قادر به قدرت‌نمایی نظامی هستند. اما سوای جنگ با داعش، آمریکائیان دارای هیچگونه استراتژی نوآورانه ثبات‌آفرین در این منطقه نیستند. در دراز مدت، نفوذ آمریکائیان در شام و بین‌النهرین در برابر محور در حال تشکیل ایران و روسیه و ترکیه رو به کاهش خواهد داشت.
روابط آمریکا و اروپا نیز به گونه‌ای مستمر دچار تنش بوده و با کاهش روبه‌روست. آمریکا از سوئی اروپا را به مسلح شدن مجدد و یا تقویت تسلیحاتی فرا می‌خواند اما از دیگر سو برای حفظ وابستگی حقوقی و فنی صنایع نظامی اروپائیان از هیچ کوششی کوتاه نمی‌آید.
اتحادیه اروپا ضعف خود را به نمایش می‌گذارد و قادر نیست احترام به مرزهای خویش را تضمین و از صنایع خود پاسداری کند. اعضای این اتحادیه با به وجود آمدن دو گروه فدرالیست‌ها و کشورهای خواهان داشتن وطنی مستقل و حاکم بر سرنوشت خویش با دو دستگی روبه‌روست. جمع یک اروپای ضعیف و آمریکایی که فاقد بینشی جهانی است ما را به سوی ناتوانی استراتژیک غرب سوق می‌دهد.