دکتر ابهری، آسیبشناس اجتماعی تشریح کرد
نقش باندهای مافیایی در ساماندهی کودکان خیابانی
چندی پیش طرحی از سوی فرمانداری و با مشارکت شهرداری تهران و برخی نهادهای ذی ربط برای جذب و ساماندهی کودکان خیابانی انجام شد که بازتابهای گستردهای را در میان مردم، متولیان و کارشناسان آسیبهای اجتماعی و سازمانهای مردم نهاد مرتبط با کودکان کار و خیابان بر انگیخت. یکی از موارد مطرح در این خصوص این است که این قبیل کودکان مورد سوءاستفاده باندهای مافیایی هستند و جمعآوری و ساماندهی آنها در واقع نجات این کودکان معصوم از دست تبهکاران و سودجویان و اقدامی در جهت پیشگیری از آسیبهای آتی برای جامعه است.
در پژوهش خبری صدا و سیما گفتوگویی با دکتر مجید ابهری، آسیب شناس اجتماعی، در زمینه گونه شناسی کودکان کار خیابان، نحوه سوءاستفاده باندهای مافیایی از آنها و گردش مالی این کودکان انجام شده که به آن میپردازیم.
* کودکان کار و خیابان چه تفاوتی دارند؟
طبق تعریف یونیسف، افرادی که به سن قانونی نرسیده و به کار گمارده میشوند، کودکان کار هستند. کودکان کار دارای مشاغل واقعی هستند، اما کودکان خیابانی مشاغل کاذب دارند. شاید همه ما فکر کنیم کودکان سر چهارراهها که مشاغل کاذب دارند، کودکان کار هستند، اما در واقع اغلب کودکان کار دیده نمیشوند، چراکه آنها در کارگاههای زیرزمینی و قاچاق مانند کارگاههای صابونسازی، ریختهگری و.... مشغول به کار هستند و معمولا کودکان کار دوره جوانی خود را نمیبینند و از مرحله کودکی به پیری میرسند این کودکان مرد خانواده و مظلومترین مخلوق خداوند هستند، با وجود کار سخت، نصف حقوق یک بزرگسال را دریافت میکنند و هیچ پوشش بیمهای یا درمانی ندارند.
* گونهشناسی کودکان خیابانی به چه صورت است؟
یکسری از کودکان خیابانی دارای مشاغل پوششی هستند و در اصطلاح زیر پوشش برخی مشاغل مانند گلفروشی، شیشه پاکنی و غیره، تکدی میکنند؛ آنها عضو مافیای تکدی محسوب میشوند و روزانه درآمدی بین ۵۰ تا ۴۰۰ هزار تومان دارند.
گروهی از کودکان خیابانی بزهکار، جیبزن، زاغزن و... هستند. بیشتر این کودکان به عنوان وسایل دزدی استفاده میشوند، ۵۰ تا ۷۵ درصد از دزدیهای لوازم خودرو، توسط این کودکان انجام میشود. این کودکان بزهکار، مدرسه جیببری دارند و در آنجا انواع و اقسام آموزشها را میبینند. به منظور استفاده از کودکان برای گدایی، به آنها تریاک میخورانند و در نتیجه این کودکان معتاد میشوند.
۷۵ تا ۸۰ درصد کودکان کار خیابانی، از مهاجرین بیگانه هستند که از پدر و مادرهایشان یا دزدیده یا اجاره یا خریداری شدهاند. ۲۰ درصد این کودکان ملیت ایرانی دارند، همچنین غالب این کودکان بزهکاران آینده محسوب میشوند، بنابراین در بخش کودکان کار باید به صورت هدفمند، این افراد شناسایی شوند و حمایت از کودکان کار واقعی و حمایت از خانوادههای آنان در اولویت قرار گیرد.
آن دسته از کودکانی که نان آور خانواده هستند، اصلا در خیابان کار نمیکنند. آنهایی که در دام مافیای تکدیگری گیر افتادهاند و یا کسانی که والدین آنها قادر به کار هستند اما کودکان خود را مجبور به کار میکنند، کودک کار خیابانی محسوب میشوند.
* باندهای مافیایی چطور کار میکنند؟
مافیایی به این جهت به اینها اطلاق میشود که مخفی و قابل شناسایی نیستند. اینها چهرههای درسایهاند. با توجه به پژوهشهای میدانی که انجام دادهایم یکی دوتا از اینها را به چهره و نام میشناسم. اینها در ظاهر آدمهای فقیر و کثیف هستند و بقیه اینها هم شمال شهر مینشینند. آنها سرپلهای مافیایی هستند و جغرافیای تکدیگری را ترسیم و تعیین میکنند به گونهای که محدوده فعالیت افراد را مشخص میکنند که چه کسی کجا گدایی کند. مدتها یک نفر را جلوی در امامزاده صالح میبینید و یک مرتبه ناپدید میشود. همینطوری نیست که یک کسی بتواند هرجایی که خواست فعالیت کند. مثلا جاهای پرتراکم مثل میدان ونک گدایی سرقفلی دارد و هرکسی نمیتواند فعالیت کند. مافیاها سرقفلی مکانها را هم تعیین میکنند. مثلا میگویند 6 ماه گدایی جلوی در امامزاده صالح، ... میلیون تومان یا در میدان ونک فلان مبلغ سرقفلی دارد.
من مخالف سرسخت اطلاق کودکان کار به این افراد هستم. کودکان کار خیابانی بچههای غایب از مدرسهاند. دستهای از اینها از طرف خانوادههایشان مامور به گدایی هستند و گداهای خانوادگی هستند که پدر معتاد است و مادر هم به بهانه دستمال فروشی بچهها را میپاید. بعضیها هم 8 تا 9 برادر و خواهر هستند و با هم به صورت گروهی میآیند و سر چهار راهها پخش میشوند.
70 تا 80 درصدشان هم خانواده ندارند. این کودکان بعضا گداهای پورسانتی و مزدبگیر هستند. هر روز صبح با سرویس آنها را در محل کارهایشان پخش میکنند و شب جمعشان میکنند. روزی 8 تا 10 هزار تومان مزد و یک ساندویچ به آنها میدهند.
مافیا به این جهت میگوییم که این کودکان باید الان در مدرسه باشند ولی دارند گدایی میکنند. وقتی هم که دولت میخواهد آنها را جذب و ساماندهی کند سرپرستان آنها جلو مراکز تجمع میکنند و با حرکات نمایشی غش و ضعف و خودزنی مانع کار مسئولان میشوند. حدود 80 درصدشان بچههای افغانستانی هستند که سودجویان در افغانستان یا بچهها را از خانواده شان دزدیدهاند و یا اجاره کردهاند و یا به عنوان کار به ایران آوردهاند. اگر از این مدعیان سرپرستی کودکان مدرک بخواهید میگویند شناسنامه نداریم یا اگر هم داشته باشند معمولا جعلی است و اگر از آنها آزمایش دی انای بگیرید متوجه میشوید که اصلا با هم نسبت خویشاوندی ندارند. 70 درصد این کودکان، فرزندان کسانی که ادعا میکنند نیستند، بلکه کودکان اسیر و بیپناهی هستند در دستان سودجویان مافیایی که ماهیانه فقط مبلغی اندک برای والدینشان میفرستند. در طرح جذب و ساماندهی، این بچهها را جذب کردند و اگر خانواده داشتند با ارائه مدارک شناسایی و تعهد دادن فرزندانشان را تحویل گرفتند و اگر خانواده نداشتند یا خانواده صلاحیت نگهداری نداشت تحویل بهزیستی دادند.
* گردش مالی هریک از این بچهها چقدر است؟
بین 50 تا 400 هزار تومان در روز و به طور متوسط روزانه 250 هزار تومان در آمد دارند (یعنی 5 تا 6 میلیون تومان در ماه). اخیرا هم بعضی از این افراد بچههایشان را جلو ماشین میاندازند یا پا یا دستشان را بیحس میکنند و خودشان را زیر ماشین میاندازند یا به آینه ماشین میزنند... و به این ترتیب از رانندهها اخاذی میکنند. اگر بگویید بگذار پلیس بیاید کروکی بکشد فرار میکنند.
* پیشنهاد شما برای رفع این معضل چیست؟
رسانه از صاحبنظران و کارشناسان واقعی دعوت کند که به مردم واقعیت را بگویند تا مردم به اینها پول ندهند. اگر مردم به اینها پول ندهند و صدقات و کمک هایشان را به تشکلها و نهادهای دولتی و غیردولتی معتبر بدهند تا به دست صاحبان اصلی و نیازمندان واقعی برسد یا به مساجد و معتمدین محل بدهند، وقتی درآمد نداشته باشند خود به خود بساطشان از خیابانها جمع میشود و به کشورشان بر میگردند.
در مورد ایرانیها که 20 درصد این کودکان را تشکیل میدهند اولا باید صلاحیت خانواده اینها مورد بررسی قرار گیرد. این همه مددکار و روانشناس و کارشناس در این حوزه داریم. سازمان بهزیستی و شهرداری و نیروی انتظامی و قوه قضائیه کمیته مشترکی تشکیل بدهند و پس از تعیین صلاحیت، خانوادههای این کودکان را اگر واقعا نیازمند هستند تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار دهند و اگر نیازمند نیستند (که البته حدود 65 تا 70 درصد نیازمند نیستند)، بچهها را از آنها بگیرند و تحت پوشش نهادهای حمایتی و مراکز شبانهروزی قراردهند تا درس بخوانند و آموزشهای حرفهای ببینند تا بتوانند در آینده شغل آبرومندی داشته باشند. هر زمان هم که خانوادهها مشکلاتشان برطرف شد و صلاحیت نگهداری پیدا کردند (مثلا پدر اعتیادش را ترک کرد یا از زندان آزاد شد و...) اینها را به خانواده برگردانند. اینها اگر الان ساماندهی نشوند، بزهکاران آینده خواهند بود.
البته خدمات نهادهای حمایتی دولتی نیز تا کنون بسیار کم و اغلب غیر تخصصی بوده است و باید ارزش بستههای حمایتی را بالا ببرند و به تعداد افراد و به تناسب نیازمندی هایشان کمک کنند تا بتوانند به تحصیل، کار آموزی و.... بپردازند و توانمندسازی اینها هم مدنظر باشد.
کلام آخر
تعدد مراکز تصمیمگیری و تنوع در قوانین و آئیننامهها، از جمله موانع جذب کودکان خیابانی است. همچنین ایجاد شبه خانواده یا مشارکت خانوادهها در همکاری مراکز نگهداری کودکان کار، میتواند اقدامی مثمر ثمر برای احیای این کودکان باشد. مسئولان امر برای ساماندهی آنها تدابیری بیندیشند، تا اصلا کودک کاری وجود نداشته باشد، که مافیایی هم در جهت بهرهبرداری از آنها ایجاد شود. به یاد داشته باشیم که مطابق آییننامه ساماندهی کودکان خیابانی، حمایت اجتماعی از کودکان کار و خیابان به عهده سازمان بهزیستی و وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی است و هرگونه مداخله غیر کارشناسی در این حوزه میتواند آسیبها و مشکلاتی برای کودکان بدنبال آورد. بنابراین لازم است تا با پرهیز از هرگونه نگاه تهدید محور به کودکان کار و خیابان رویکرد مناسبی برای حمایت اجتماعی از کودکان اتخاذ شود.