kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۸۲۰۵
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۳

یک دست و هزار آستین(یادداشت روز)



این روزها برجام و تبعات و مسائل مربوط به آن تقریباً اصلی‌ترین موضوع مورد بحث در میان مسئولان و مردم است و البته نمی‌توان از اهمیت این معاهده بین‌المللی در تحت تأثیر قراردادن فضای سیاسی اقتصادی کشور چشم پوشید. اما توجه به برنامه جامع اقدام مشترک و چاره‌اندیشی برای ایرادات ساختاری و حفره‌های خسارت‌بار آن نباید ما را از توجه به سایر زمینه‌ها غافل کند. باید نگاهی کلان و جامع به تمام صفحه بازی انداخت و از کوچک‌ترین حرکات حریف نیز غافل نبود. به کمک چنین نگاهی است که خواهیم دید علاوه بر حوزه سیاسی- اقتصادی در حوزه فرهنگی- اجتماعی نیز تحرکات قابل تأملی وجود دارد؛ براین اساس شاید مناسب باشد کمی فضای سیاسی و اقتصادی را وانهیم و به سراغ مسائل فرهنگی و اجتماعی رویم. در این حوزه نیز از میان انبوه مسائل و موضوعات قابل بحث و بررسی تنها نگاهی به فعالیت سفارت‌خانه‌های غربی در داخل کشور بیندازیم. شاید بهتر باشد باز هم دایره بررسی خود را محدود کنیم و به عنوان مثال تنها به سراغ همسایه قدیمی کیهان در خیابان فردوسی یعنی سفارت آلمان برویم و تحرکات آن را در فضای فرهنگی- اجتماعی ایران دنبال کنیم با این شرط که قول می‌دهیم به آسانی بتوان موارد مشابهی را در سایر سفارت‌خانه‌های غربی نیز شمارش کرد.
اعزام نویسندگان، هنرمندان، چهره‌های فرهنگی و اجتماعی به آلمان، برگزاری جشنواره‌های جهانی و یا ویژه ایرانیان با موضوعات مشخص شده و خاص، بخشی از این فعالیت‌ها می‌تواند باشد. جشنواره فیلم برلیناله مثال‌ خوبی برای این مورد است. آنکه لویکه نماینده برلیناله و مسئول بخش ایران این جشنواره سیاسی (تعبیری که مسئولان این جشنواره برای آن به کار بردند(1)) سال‌های متعدد با حمایت سفارت آلمان در تهران اقدام به ارتباط‌گیری با برخی تهیه‌کنندگان و کارگردانان سینمای شبه‌روشنفکری ایران و گزینش و جمع‌آوری فیلم‌های خاص و حتی سفارش فیلم به فیلم‌سازان داخلی برای نمایش در جشنواره برلیناله می‌کرد.(۲) تنها در سال گذشته بود که مسئولان قضایی توانستند هنگام خروج او از کشور با بازرسی چمدانش حجم قابل توجهی از فیلم‌های بدون مجوز داخلی که قصد خارج کردن آن از کشور را داشت، ضبط کنند.(۳)
جشنواره فیلم‌های ایرانی در کلن که به محفلی برای حضور چهره‌های خاص فرهنگی و نمایش فیلم‌های فاقد مجوز و در مواردی توقیف شده سینمای ایران تبدیل شده است(۴) و یا جشنواره‌هایی با موضوع زنان ایران در کوبلنس و پیشتر در برلین و... همگی نمونه‌هایی از وظیفه‌شناسی کارمندان سفارت آلمان در عمل به تعهدات‌شان است. محتوای آثار به نمایش درآمده در این جشنواره‌ها قرابت معناداری با محورهای گزارش‌های حقوق‌بشری درباره ایران دارد. موضوعاتی نظیر حقوق زنان، اقلیت‌های دینی، تجاوز، خشونت‌های خانگی و اجتماعی، قصاص، کودکان کار و...
به نظر نمی‌رسد نمونه‌هایی از این دست را بتوان مواردی اتفاقی و استثنایی ارزیابی کرد و خط‌مشی و برنامه‌ریزی واحدی در پس‌زمینه این رویدادها ندید. با این حال سعی می‌کنیم حسن هم‌جواری و همسایگی کیهان با سفارت آلمان را نادیده نگیریم و بدون ذکر استنادات لازم ادعایی مطرح نکنیم. شاید لازم باشد در اولین گام به سیزده سال پیش بازگردیم. پنجشنبه 17 اردیبهشت 1383، ماه‌های آغازین مذاکرات هسته‌ای میان ایران و کشورهای اروپایی، زمانی که یوشکا فیشر (وزیر وقت امور خارجه آلمان) در گفت‌وگو با کمال خرازی ضمن مطرح کردن برنامه هسته‌ای ایران پیگیر وضعیت هاشم آغاجری و خواستار بازگشایی انستیتو ]فرهنگی[  گوته در ایران شد.(۵) کمتر از یک سال بعد، 29 بهمن 1383، فیشر باز هم ضمن اشاره به گفت‌وگوهای هسته‌ای ایران با کشورهای غربی، بازگشایی انستیتو ]فرهنگی[ گوته را پیگیری کرد و در جلسه‌ای مشترک با کمال خرازی در سفارت ایران در برلین از بازگشایی آن خبر داد.(۶) در واقع به موازات گفت‌وگوهای سیاسی درباره مسائل هسته‌ای، مسیر دیگری در فاز فرهنگی - اجتماعی از جانب طرف‌های غربی در حال پیگیری بود چیزی که آنها به دیپلماسی مسیر 2 (Track2 ) تعبیر می‌کنند. (۷) کلودیا روت رئیس فراکسیون حزب سبزها در پارلمان آلمان با صراحت بیشتری درباره این دیپلماسی و اهدافش سخن به میان آورد: «مناسبات ایران با آلمان یا اروپا را نمی‌توان و نباید به پرونده اتمی فروکاست. ما باید بیشتر به این فکر کنیم که چگونه می‌توان از سطوح پایین با تبادل فرهنگی، مبادله دانشجویان و اقدام‌هایی مانند بازگشایی انستیتو گوته در تهران جامعه مدنی را تقویت کرد و به گفت‌وگوی صریح درباره وضع حقوق بشر با ناقضان آن پرداخت.»(۸) اشاره صریح خانم روت به ناقضان حقوق بشر در واقع به نظام جمهوری اسلامی ایران بود. اشخاص و هیئت‌های سیاسی آلمانی در تنظیم مناسبات خود با تهران تاکنون از همین راهبرد پیروی کرده‌اند. اندکی پس از خاموش شدن آتش فتنه 88 هیئت پارلمانی آلمان در حالی به ایران آمد که در تشریح علت سفرشان به تهران گفتند: «مهم‌ترین هدف سفر ما به تهران دادن این پیام به جامعه مدنی ایران بود که ما آنها و «جنبش سبز» را فراموش نکرده‌ایم.»(۹) این هیئت در ادامه اهدافش ملاقات‌هایی با برخی «روحانیون»، «هنرمندان عرصه هنر و موسیقی» و همچنین برخی «روزنامه‌نگاران» و «عکاسان» ترتیب داد.(۱۰) دو سال بعد باز هم گروهی دیگر با عنوان اعضای هیئت پارلمانی آلمان به ایران آمدند و هدفشان از این سفر را بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران عنوان کردند و ضمن پیگیری وضعیت نسرین ستوده و جعفر پناهی خواستار بازگشایی مجدد انستیتو ]فرهنگی[ گوته شدند.(۱۱) اما مگر تشکیلات فرهنگی‌ای که مقامات سیاسی آلمان همزمان با شروع مذاکرات هسته‌ای در سطوح مختلف پیگیر راه‌اندازی آن در ایران بودند چه ویژگی‌هایی داشت؟
انستیتو گوته نهادی به ظاهر فرهنگی است که با بودجه دولت آلمان و تحت نظارت معاونت فرهنگی وزارت خارجه این کشور در شهرهای مختلف جهان با تاکید ویژه بر کشورهای آسیایی و آفریقایی، شعبه‌های گوناگونی دایر کرده است.(۱۲)
مسئولان این نهاد اهداف آن را تبادلات فرهنگی و کمک به شناسایی فرهنگ‌های گوناگون و آشنا کردن مردم آلمان و جهان با این فرهنگ‌ها اعلام می‌کنند اما این تمام ماجرا نیست. رادیو دولتی آلمان بازه گسترده‌تری برای فعالیت‌های انستیتو گوته قائل شده و می‌گوید: «این یاری‌ها تنها به کمک‌های فرهنگی - هنری محدود نمی‌شود و گستره «سیاسی» را نیز دربر می‌گیرد. بررسی و مدیریت سیاسی - اجتماعی وضعیت گذار حاکم بر این کشورها ازجمله این فعالیت‌هاست.»(۱۳) گونتر گراس، نویسنده آلمانی، که بارها در چارچوب برنامه‌های انستیتو گوته، به کشورهای مختلف سفر کرده، درباره آن می‌گوید: «آنچه من شاهدش بودم این بود که شعبه‌های این انستیتو در واقع محل دیدار و تبادل خبر و دانسته‌های اپوزیسیون بود. چون هر کسی می‌توانست به این جای امن رفت‌وآمد کند، خبر بگیرد و خبر بدهد.»(۱۴)
به نظر می‌رسد کارکردهای دیگری نیز بتوان برای این تشکیلات برشمرد. انستیتو گوته بستری مناسب برای سندسازی‌های حقوق بشری فراهم می‌کند و با برپایی نشست‌های به ظاهر فرهنگی محفلی برای اظهارنظرات سیاسی برخی چهره‌های فرهنگی غربگرا علیه ایران می‌شود، چنان‌که محمود دولت‌آبادی در مجموعه نشست‌های «مدرنیته و ایران» در برلین از «سانسور»، «تحقیر مردم» و «تبعید‌شدگان وطن» گفت!(۱۵) شرکت‌کنندگان و برگزارکنندگان این مراسم‌ها معمولا با پرسش‌های هدفدار فضای نشست را به سمت اهداف سیاسی خود هدایت می‌کنند تا جایی‌که یکی از نویسندگان دعوت شده ایرانی به سمینار ادبی برلین زبان به اعتراض گشود و گفت: «بیشتر درباره سانسور و حجاب سوال می‌کنند؛ حسرت به دلم ماند که کسی از یکی از شخصیت‌های داستانم سوال کند!»(۱۶) شناسایی و پیوند دادن چهره‌های فرهنگی غربگرا به یکدیگر جهت هم‌افزایی‌های فکری و عملی و برقراری درگاه امن ارتباطی با آنها از خصوصیات دیگر فعالیت‌های انستیتو گوته در کشورهای آسیایی و آفریقایی است که نوعی شبکه‌سازی و یارگیری در جامعه هدف به حساب می‌آید. البته این تشکیلات در قاهره پا را از این هم فراتر گذاشت و با همکاری اشتازی (سازمان امنیت آلمان) خدمات مستشاری اطلاعاتی و امنیتی ارائه داد(۱۷) با توجه به همین کارکردها بود که کلاوس دیتر لهمن رئیس پیشین این انستیتو گفت: «ما در این مناطق نه تنها برنامه‌های فرهنگی به نمایش می‌گذاریم، بلکه ساختارسازی هم می‌کنیم. این امر، در حال حاضر مهم‌ترین وظیفه انستیتو گوته در جهان است.»(۱۸)
اما انستیتو گوته تنها یکی از عوامل سفارت آلمان در ایران است. این سفارت از دفتر مبادلات آکادمیک آلمان (DAAD) در تهران نیز به شکل مطلوبی در جهت پیشبرد اهداف خود بهره می‌برد. شاید به عنوان آخرین پروژه بتوان از همکاری این دفتر با شرکت «ایده بازار» وابسته به دانشگاه امیرکبیر سخن گفت.(۱۹) پروژه‌ای که طی آن بنیاد آلمانی «دیوارهای Walls) با همکاری بنیاد صهیونیستی وایزمن(۲۰) توانست مسابقات Falling Walls Lab را که هر ساله به مناسبت فروپاشی برلین برگزار می‌شود در دانشگاه امیرکبیر راه‌اندازی کند و ضمن شناسایی و ارزیابی ایده‌های کارآفرینی و صاحبان ایده، برگزیدگان را برای دور نهایی به همایش برلین اعزام کنند.(۲۱)
بنیاد Falling Walls در ادامه کنفرانس سال 2009 مؤسسه آلبرت اینشتین با هزینه وزارت آموزش و تحقیقات آلمان به وجود آمد،(۲۲) مؤسسه‌ای که توسط جین شارپ در سال 1983 پایه‌گذاری شده است(23)تیه‌ری میسن، مدیر پایگاه خبری ولترنت درباره مؤسسه آلبرت اینشتین می‌گوید: «ژنرال ادوارد بی‌اتکینسون که به دلیل سابقه ریاستش بر سیا معروف است، مؤسسه آلبرت انیشتین را به عنوان شبکه مخفی دخالت آمریکا در کشورهای متحد ثبت کرد و در نهایت روش‌های غیرخشونت‌آمیز به عنوان روش‌هایی ملایم و مشابه دموکراسی شناخته شد که مناسب انجام عملیات سری ضد دموکراتیک بود.»(2۴) آلمان پیش از این نیز سابقه میزبانی کنفرانس آمریکایی پل (Bridge) یکی  از زیرشاخه‌های پروژه «رهبران جوان جهان»(YGL) در برلین با حضور کارآفرینان جوان ایرانی را داشت.(۲۵) در حال حاضر یکی از هولدینگ‌های کارآفرینی اینترنتی کشورمان در اختیار یک شرکت آلمانی با شعار «حرکت برای تغییر در ایران» (Driving Change in iran) است.(۲۶) این شعار با دقت خیلی خوبی برگرفته از سند راهبرد امنیت ملی 2015 ایالات متحده است که طی آن جوانان و کارآفرینان را «محرک‌های تغییر» (Driver of Change) در ایران عنوان کرده بود.(۲۷)
افرادی که از رهگذر این مبادلات فرهنگی- اجتماعی شناسایی و در تور حمایتی سفارت‌خانه‌های غربی نظیر آلمان قرار می‌گیرند پس از طی مراحلی در قالب فعالان اجتماعی، کارآفرینان، مدافعان حقوق زنان، حامیان کودکان و... از طریق بازوهای رسانه‌ای غرب به نسل جوان و افکار عمومی ایران معرفی می‌شوند. با این اقدام گام‌های اولیه برای مهندسی فرهنگی- اجتماعی جامعه ایران برداشته می‌شود. این درست همان راهبرد موسوم به تقویت جامعه مدنی ایران است تا از طریق فشار این جامعه مدنی غربی شده حاکمیت را بر سر میز گفت‌وگوهای حقوق بشری بکشاند و سیاست تعدیل و جایگزینی اصول و قوانین اسلامی با اصول و قوانین غربی را دنبال کند. فرآیندی که در تمام این سال‌ها دلسوزان انقلاب از آن با عنوان استحاله فرهنگی یاد کرده‌اند. بدین‌ترتیب از جمهوری اسلامی تنها اسمی باقی خواهد ماند با نامی خوش از چهره‌های انقلابی شاخص آن!
گرچه ما بیشتر قسمتی از فعالیت‌های سفارت آلمان را زیر ذره‌بین قرار دادیم اما به سادگی جریان‌های مشابهی را در سایر سفارت‌خانه‌های غربی می‌توان مشاهده کرد. برگزاری جشن‌های شبانه به میزبانی سفارت فرانسه با حضور چهره‌های فرهنگی هنری حتی فعالیت‌های اجتماعی سفارتخانه‌های سوئد و فنلاند می‌تواند نمونه‌های خوبی از این موارد باشد. توجه داشته باشیم که جمهوری فدرال آلمان همچون فرانسه و انگلیس مهره‌های کار کشته اطلاعاتی را برای سفارت در تهران انتخاب کرده است. میکائیل کلور- برشتولد پیش از سفارت در تهران معاونت آژانس اطلاعات فدرال آلمان را برعهده داشته است.(۲۸) حضور در کشور کنگو با 20 سال سابقه درگیری‌های قومی قبیله‌ای، سومالی و یمن می‌تواند تجربه او را برای شناسایی و فرمول‌بندی شکاف‌های داخلی و تقابل جریان‌های سیاسی و اجتماعی دو چندان کرده باشد. به یاد بیاوریم مرداد سال 1396 را که جناب سفیر یک باره هوای سفری داوطلبانه به منطقه شمال غربی کشور به سرش زد و از قضا به صورت کاملاً اتفاقی(!) از دریاچه ارومیه و باشگاه تراکتورسازی دیدن کرد.(۲۹) دو سوژه‌ای که از پتانسیل خوبی برای بروز التهابات اجتماعی و قومی برخوردارند. اراده صهیونیستی تقابل با نظام اسلامی ایران هر بار به یک شکل و از آستین یکی از کشورهای غربی بیرون می‌آید و جای بسی تأسف که این بار جمهوری فدرال آلمان با وجود سوابق فرهنگی ریشه‌دار، در قامت دولتی بی‌هویت، مجری سیاست‌های آمریکایی- اسرائیلی در منطقه شده است!
* منابع در آرشیو دفتر پژوهش‌های کیهان موجود است.

سید عماد اعرابی