رئیسسازمان نظام روانشناسی:
قربانیان رمالی و عرفانهای کاذب از روی نیاز و ناآگاهی در دام این انحرافات میافتند
مراجعه به رمال و فالگیر تقریبا با تاریخ تمدن بشری پیوند خورده است؛ اما چه عاملی سبب میشود که در دنیای مدرن با این همه توسعه اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی جوامع و ظواهر مدرن همراه با تغییرات تکنولوژیک، هنوز بازار فالگیری و شیوههای مدرن آن یعنی انرژیدرمانی و عرفانهای کاذب و ... داغ باشد و هنوز افرادی با خیال رفع مشکلات و مسائل خود به ایناشخاص مراجعه کنند؟ خبرگزاری مهر، در همین ارتباط با عباسعلی اللهیاری، رئیسسازمان نظام روانشناسی و مشاور کشور گفتوگویی انجام داده که به آن میپردازیم.
*بسیاری معتقدند که مراجعه افراد به رمالان و امثال آنها تحت هر عنوانی از انرژی درمانی گرفته تا عرفانهای کاذب و حلقه و غیره ریشه در ناآگاهی جوامع دارد، اما در سوی مقابل شاهدیم حتی افراد تحصیلکرده از طبقات مختلف جامعه، درگیر مسائل اینچنینی میشوند، علت را در کجا باید جستجو کرد؟
واقعیت این است که اعتقاد به تاثیر جادو و رمالی و موارد مشابه آن در زندگی افراد، ریشه عمیقی در تفکرات بشری دارد. اگرچه ادیان مختلف کمتر و بیشتر با این گونه مسائل موضع داشتهاند، اما همواره این اعتقادات بر لبه تیغ اعتقادات مذهبی رشد کردهاند و به نوعی به موازات اعتقادات دینی و در سایه آن و البته با سوءاستفاده از باورها و احساسات مذهبی پاک مردم توانستهاند ریشه بدوانند و حضور خود را تا امروز حفظ کنند. اینکه چرا با وجود توسعه ظواهر مدرن در جامعه، شاهد فعالیت و حتی رونق گرفتن برخی عرفانهای کاذب در جوامع هستیم موضوعی است که باید به صورت جدی به آن پرداخته شود. بخشی از این گرایشات ناشی از تنهایی افراد در جامعه مدرن است. در زندگی سنتی و خانوادههای گسترده که در طول تاریخ ایران و بسیاری جوامع دیگر رواج داشته، فرد در داخل خانواده در کنار پدربزرگ و مادربزرگ و دیگر بزرگان خانواده، شیوه صحیح زندگی را میآموخت. این یک زندگی ساده و سالم و فاقد استرس و فشار روانی بود و تمام مسایل فرد در داخل خانواده حل میشد. از ازدواج گرفته تا اشتغال و فرزندپروری و غیره در داخل خانواده حلوفصل میشد و تجربیات به صورت سینه به سینه به نسلهای جدید منتقل میشد. این زندگی پیچیدگیهای جامعه امروزی را نداشت. ما امروز با خانواده هستهای مواجهیم و اساسا خانواده کارکرد خود را برای رشد فکری و تربیت و تعلیم و پختگی افراد از دست داده است.
از طرفی زندگی از حالت سنتی و ساده به سمت صنعتی شدن و ارتباطات گسترده پیش رفته و همین مسئله باعث کمرنگ شدن نهادهای مداخلهگر قبلی و ضرورت استفاده از تخصصهای مختلف برای جامعهپذیری شده است. در این جامعه بخشی از نیازهای افراد باید با استفاده از نهادهای تخصصی روانشناسان و مشاوران انجام شود زیرا پدیدههای نوین مثل شهرنشینی، ترافیک و ... زندگی پر اضطرابی را بر ما تحمیل کرده است. این مسایل یک مواجهه تخصصی با حضور صاحبنظران را میطلبد. هرچه جوامع پیچیدهتر میشوند مسایل و مشکلات هم پیچیدهتر و تخصصیتر میشود. در این وضعیت به طور طبیعی افراد و گروههایی هم با سوءاستفاده از نیازهای مردم، آموزههای نادرستی را به شهروندان منتقل میکنند که لازم است برخورد صحیحی با این پدیدهها انجام شود.
* یعنی عرفانهای کاذب و مسائلی چون انرژی درمانی و ... را ادامه تاریخی همان شیوه فالگیری میدانید و معتقدید تغییرات جوامع مدرن در کنار زندگی پر استرس سبب شده این افراد و گروهها روی موج نیازهای جدید مردم برنامهریزی کنند؟
بله همینطور است. البته نباید نگاه منفی به توسعه و روشنگری بشری داشته باشیم. زندگی مدرن در کنار افزایش استرس و فشار روانی به افراد، ابزارهای تخصصی برای مقابله با آن را هم طراحی کرده است اما گاهی از آن غفلت میشود. من فکر میکنم وضعیتی در کل دنیا ایجاد شده و آن این است که مردم دیگر تنها به سلامت جسمانی اهمیت نمیدهند بلکه سلامت روان و سلامت اجتماعی و معنوی هم به طور جدی مطرح شده است.
مردم به جایی رسیدهاند که احساس میکنند علاوه بر خدمات تخصصی سلامت جسم، پزشکی و دارو، برای افزایش رضایت از زندگی، به خدمات و شیوههای ارتقای معنوی هم نیاز دارند. به عبارتی در کنار ارتباط با پزشک و پیشگیری از بیماریهای جسمانی، مردم برای گذران زندگی به متخصصان دیگری هم نیاز پیدا کردهاند. در حوزه سلامت روان، بعد روان شناختی افراد مطرح میشود که بر میگردد به نوع تفکر فرد. تحلیل و تفسیر از زندگی و وضعیت احساسی و عواطف مثبت و منفی خیلی مهم شده است و چگونگی رفتار مطلوب یا ناهنجاری، کنترل رفتار، شیوههای مقابله با استرس و ... مورد توجه قرار گرفته است.
امروزه در جوامع مدرن متخصصانی با صلاحیت علمی تایید شده و با مجوز رسمی از مراجع ذیصلاح، به مردم در جهت تفکر منطقی کمک میکنند. فردی ممکن است تفکر غیرمنطقی داشته باشد و انتظارات غلط از خود داشته باشد و این تفکرات ممکن است فرد را دچار گزند و آسیب کند. در دنیا هیچ پزشک جراحی وجود ندارد که بتواند تفکر غیرمنطقی را منطقی کند. در جوامع پیچیده امروزی مردم معمولا در ارزیابی توانمندیهای خود دچار اشکال میشوند یا ارزیابی بیش از حد از خود دارند یا کمتر از اندازه؛ یا مشکلاتشان را خیلی پیچیدهتر میبینند یا دست کم میگیرند. این ارزیابی از وقایع متناسب با واقعیت را چه کسی میتواند هماهنگ کند؟ این از عهده پزشک و دارو خارج است و نیاز به تخصصهای دیگری در جوامع احساس میشود و همینجاست که افراد سوءاستفادهگر ورود میکنند و در شکاف موجود بر اذهان مردم تاثیر میگذارند.
متخصصان در حوزه سلامت روان باید در حوزههای مختلف ورود کنند. مواردی مثل افسردگی، اضطراب و غیره در جامعه وجود دارد و افراد امروزه دریافتهاند که باید راهی برای کنترل شرایط اجتماعی و روانی خود پیدا کنند. ممکن است فردی از لحاظ جسمانی و فکری و رفتاری سالم باشد اما خلاءهای معنوی و بحران وجودی و بیماریهای معنویت او را رنج میدهد. در دنیا، امروزه به این نتیجه رسیدهاند که برای رسیدن به زندگی مطلوب غیر از پزشک نیاز به متخصصان دیگری دارند. در برخی جوامع که بحرانها و ناهنجاریهای اجتماعی بیشتر است، این مسئله هم جدیتر میشود. این نیاز همانند تشنگی و گرسنگی است. اگر به فرد تشنه متناسب با نیازش آب طاهر و طیب ندهند، به ناچار به سمت آب آلوده و ناپاک و مسموم میرود. در حوزه سلامت روان و اجتماع و معنوی هم همینطور است. همانطور که به بهداشت جسمانی توجه میشود باید نهادی هم باشد که به سلامت افکار، سلامت رفتار، پختگی و سرمایه اجتماعی و معنویت هم کمک کند. این نیاز را نمیشود نادیده گرفت. افراد در جامعه در مورد تصمیم گیریهای مهم زندگی مثل انتخاب رشته تحصیلی، ازدواج و حتی مواردی همچون شیوه خواب مناسب، خرید و فروش و حال روحی و شادابی نیاز به استانداردهایی دارند که این خلاء باید به نوعی پاسخ داده شود. تمام این حالتها ۸۰ درصد از سلامت انسان را به خود اختصاص میدهند و تنها ۲۰ درصد آن به سلامت جسم مربوط میشود.
*پاسخگویی به نیازهای روانی و معنوی افراد برعهده چه افراد یا نهادهایی است. آیا کمکاری این نهادها سبب شده تا عرصه برای افراد سودجو باز شود یا مشکل در جای دیگری است؟
این مسئله، متخصصان خود را دارد. در بسیاری کشورها با کمک روانشناس و مددکار و آسیب شناس و حتی روحانیون مجرب به این نیاز پاسخ دادهاند اما در کشور ما این موضوع جدیتر است. مردم در موقعیتهای مختلف نیاز به روانشناس دارند و روانشناس خانوادگی همچون پزشک خانوادگی باید حضور داشته باشد. از ازدواج گرفته تا تولد فرزند و فرزندپروری در حوزه سلامت روان جای میگیرد تا مراحل رشد مثل مدرسه رفتن و انتخاب رشته و ... نیاز به متخصص با تجربه در حوزه سلامت روان احساس میشود تا افراد بتوانند ظرفیتها و استعدادهای خود را شکوفا کنند و روابطشان با خود، با پیرامون، با عزیزان، با محیط و با معبود اصلاح و تکمیل شود.
در جامعه امروزی افراد تنها هستند و باید بتوانند با تکیه بر توانمندیهای خود مشکلاتشان را حل کنند نه اینکه با یک تفکر غیرمنطقی بر دیگران اتکا کنند. اگر به این نیاز پاسخ دادیم بسیاری از این مسایل قابل حل است اما اگر به این نیاز جامعه با تربیت و حضور متخصصان و نهاد دین پاسخ ندادیم، این احتمال زیاد است که افراد دچار رفتارهای غیر معمول و انحرافی شوند. در حال حاضر نیاز به خدمات سلامت روان در کشور به اوج خود رسیده و در طول تاریخ جامعه ایرانی هیچگاه چنین شرایطی را نداشته است. در این شرایط دور از ذهن نیست که مردم سراغ کسانی بروند که مدعی توانایی رفع این مسایل هستند.
*در حال حاضر شاهد برخورد نهادهای رسمی کشور با پدیده عرفانهای کاذب هستیم. در برخی موارد شاهد نفوذ شبکهای چنین مدعیانی در سطح جامعه هستیم. برای رفع این مشکل چه راهکاری میتوان ارائه داد؟
افرادی که در عرفانهای کاذب مثل عرفان حلقه و رمالی و انرژی درمانی کار میکنند میدانند چطور کار خود را عرضه و تبلیغ کنند و مردم در سطوح مختلف را به سمت خود بکشانند. با روشهای پیچیده روانی، ذهن و روح مردم را به سوی خود معطوف میکنند و در جلسات مختلف مردم و خانوادهها را میکشانند و با شیوههای غیرعلمی ادعای کمک کردن به معنویت افراد را دارند.
در این شرایط ما نباید مردم را مقصر بدانیم و مورد تعقیب و تنبیه قرار دهیم. اگر به مردم آگاهی بدهیم و اطلاعرسانی دقیق داشته باشیم به جای مراجعه به رمال و انرژی درمانی به سمت روانشناس متخصص میروند اما در شرایط فعلی که آگاهیرسانی به اندازه کافی انجام نمیشود، در موارد زیادی مردم دچار انحرافاتی مثل عرفان حلقه میشوند. مردم ما از سر نیاز و ناآگاهی در دام این انحرافات میافتند، اگر جامعه را آگاه کنیم و راهکار بدهیم که متخصص کارآمد وجود دارد و اگر حقی از آنها ضایع شد سازمانهای نظارتی از حق افراد دفاع میکنند، دیگر کسی متمایل به انرژی درمانی و غیره نمیشود. شما ببینید چه آسیبهایی به افرادی که جذب این مراکز انرژی درمانی و عرفان حلقه شدند وارد شده است.
اگر متخصص و مشاور مورد اعتماد به میزان لازم در دسترس مردم باشد، این عرفانهای کاذب عرصهای برای رشد پیدا نمیکنند.
*آیا میتوان امیدوار بود با توسعه فرهنگ مراجعه به مشاور به جای فالگیر و رمال، شاهد کاهش آسیب و گرایش مردم به عرفانهای کاذب بود؟
اینکه افراد احساس نیاز برای ارتقای سلامت روان کنند یک پدیده مثبت است اما باید زمینه پاسخگویی به این نیازها وجود داشته باشد. دیگر مثل گذشته گفته نمیشود که هرکس که دچار بیماری روانی است به روانشناس مراجعه کند، بلکه حتی افرادی که مشکلی در زمینه سلامت روان، سلامت رفتار و سلامت روحی احساس نمیکنند، برای حفظ شرایط متعادل زندگی و ارتقای روحی خود به طور مرتب به روانشناس و مشاور مراجعه میکنند. روانشناسی حوزههای مختلفی دارد و بخش کوچکی از علم روانشناسی به موضوع روانشناسی بالینی و اختلالات و بیماریهای روانی میپردازد.
بسیاری از حوزهها مثل روانشناسی یادگیری، روانشناسی ورزش، روانشناسی و ارتقا و ... به موضوعات ارتقای سلامت روان میپردازد. این تفکر باید اصلاح شود که هرکس به روانشناس مراجعه کند، بیمار است. اگر این نگاه درست شود، شهروندان برای حل مسائل خود به جای رفتن پیش رمال یا جذب شدن در عرفانهای کاذب، رفع مشکلات خود را با مراجعه به روانشناس و مشاور پیگیری میکنند. باید شرایط فرهنگی به سمتی برود که افراد به جای خجالت کشیدن، با افتخار بگویند ما روانشناس و مشاور خانوادگی داریم، همانطور که داشتن پزشک خانوادگی مایه فخر است.
با زور و قوه قهریه نمیتوانیم جلوی مردم را بگیریم تا به انرژی درمانی و عرفانهای کاذب مراجعه نکنند. مردم نیاز به خدمات روان دارند؛ اگر در دسترس باشد جامعه استقبال میکند. مردم اسرار خود را با مشاور در میان میگذارند، همان طور که جزئیات زندگی خود را به رمال میگویند. تفاوت در اینجاست که در مشاوره یک روش علمی همراه با احتمال بالای موفقیت وجود دارد اما در انرژی درمانی و عرفانهای کاذب تنها و تنها شاهد فریب شهروندان و سوءاستفاده از احساسات و عواطف مردم هستیم.