به مناسبت هفتادودومین سالگرد جنایت اتمی آمریکا در هیروشیما - بخش پایانی
تنها جنایتکار اتمی جهان قاضی و بازرس پرونده هستهای ایران!
گروه گزارش
پوشاندن لباس خدمت به جنایت، از شیوههای رایج مستکبران است. آمریکاییها میگویند اگر 200 هزار نفر در حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی کشته نمیشدند، جنگ جهانی دوم پایان نمییافت و جامعه بشری باید 2 میلیون کشته دیگر را تحمل میکرد؛ بنابراین آمریکا در حمله به ژاپن، در واقع به بشریت خدمت کرده است! این دروغ عجیب و فریبکاری بزرگ در حالی تکرار میشود که براساس اسناد موجود چند ماه قبل از جنایت اتمی آمریکا در ژاپن، هیتلر یعنی رکن اصلی جنگ جهانی دوم خودکشی کرده بود. موسولینی یعنی رکن دیگر جنگ جهانی نیز قبل از این حمله دستگیر شده بود و ژاپنیها هم از دو ماه قبل برای تسلیم شدن اعلام آمادگی کرده بودند. واقعیت آن است که آمریکاییها میخواستند سلاح جدیدشان یعنی بمب اتم را در یک میدان واقعی آزمایش کنند که این کار را با کشتار مردم بیگناه هیروشیما وناکازاکی انجام دادند، اما اکنون در تبلیغات خود، به این جنایت لباس خدمت میپوشانند.(بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع پرشکوه بسیجیان درباره مذاکرات هستهای و استکبار ستیزی 29 آبان 92)
در فاجعه 6 آگوست 1945 بیش از 100 هزار انسان در هیروشیما در دم کشته شدند و در یک لحظه تبدیل به خاکستر شدند. بسیاری از افراد نیز بر اثر موج انفجار یا میزان بالای تشعشعات جان خود را از دست دادند و این در حالی بود که هری ترومن رئیسجمهور وقت آمریکا بلافاصله پس از این فاجعه به سخنرانی پرداخت و این فاجعه را به همه آمریکاییها تبریک گفت!
تعجب برانگیز است که آمریکا با این پرونده قطور جنایات هستهای در حال حاضر داعیه حمایت از حقوق بشر داشته و همواره ایران را متهم به خروج از قراردادهای بینالمللی هستهای میداند حتی کار را به جایی رسانده که در لباس میش میخواهد به بازرسی هستهای ایران بپردازد.
دروغ بزرگ آمریکایی
ژنرال «هنری آرنولد»، فرمانده ارتش آمریکا و نیروی هوایی این کشور در دولت ترومن در اینباره میگوید: «همیشه به نظر ما اینطور میرسید که ژاپنیها در هرحال سقوط میکردند و فرقی نمیکرد که از بمب اتمی استفاده شود یا نشود» و ژنرال «ویلیام لیهی»، رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آمریکا نیز اعتراف میکند که «ژاپن قبل از بمباران هیروشیما و ناکازاکی شکست خورده و آماده تسلیم بود. ژاپنیها از دو ماه قبل نیز یعنی ژوئن ۱۹۴۵ برای تسلیم اعلام آمادگی کرده و با ما در حال مذاکره بودند، بنابراین احساس من آن است که استفاده ما از بمب اتمی چیزی شبیه برخورد آدمهای وحشی و قرون وسطایی بود.»
در واقع آمریکاییها پروژه تولید بمب اتمی را با نام «پروژه منهتن» از مدتها قبل کلید زده بودند و این پروژه در ژانویه ۱۹۴۵ به نتیجه رسیده بود. «جک مدیگان» مشاور وقت وزارت جنگ آمریکا اعتراف میکند که «دانشمندان آمریکایی آزمایشهای اولیه خود را با تزریق پلوتونیوم به بیماران و زندانیان و بدون اطلاع آنها آغاز کردند» و در ژانویه ۱۹۴۵، پروژه منهتن با تولید بمب هستهای به موفقیت رسید و تاکید میکند که «بمب اتمی تولید شده نیاز به آزمایش داشت و چنانچه نتیجه آزمایش موفقیتآمیز بود، دیگر نیازی به ادامه تحقیق نبود و فرصت آزمایش نیز همیشه به دست نمیآمد»! در واقع ژاپن، محل و فرصت این آزمایش بود تا آمریکاییها به اهداف شیطانی خود برسند.
سه هفته قبل از بمباران هیروشیما و ناکازاکی- اواسط جولای -۱۹۴۵ ژنرال «رالف بارد» معاون فرمانده نیروی دریایی آمریکا با ارسال نامهای رسمی برای «استیسون» وزیر جنگ، ضمن اشاره به تلفات انسانی سنگین و هولناک بمب اتمی و با تاکید بر درخواست ژاپن برای تسلیم، و ضرورت «بازی عادلانه»! توصیه میکند اکنون که تصمیم برای بمباران اتمی ژاپن در حال قطعی شدن است، بهتر است «اطلاعات لازم درباره قدرت تخریبی بمب اتمی اعلام شود» و نتیجه میگیرد که «ژاپن در حال تسلیم به طور قطع بعد از اطلاع از قدرت تخریبی بمبهای اتمی، بدون قید و شرط تسلیم خواهد شد.»
اما این توصیه «کمتر وحشیانه» از سوی «ترومن» رئیسجمهور وقت آمریکا رد میشود و انتشار هرگونه اطلاعات درباره بمب اتمی نیز ممنوع میگردد. ژنرال «رالف بارد» بعدها در خاطرات خود نوشت: «رد پیشنهاد وی تردیدی باقی نمیگذارد که ادعای آمریکا درباره استفاده از بمب اتمی برای پایان دادن به جنگ جهانی دوم، فقط میتواند یک شوخی تلخ باشد و انگیزه اصلی در این جنایت هولناک، آزمایش تلفات انسانی بمب اتمی و ایجاد رعب و وحشت از قدرت آمریکا در جهان بوده است.»
رقابت تسلیحاتی
آمریکا و شوروی در طول جنگ جهانی دوم و در مقابل آلمان نازی متحد یکدیگر بودند اما حتی پیش از پایان جنگ نیز بر سر چگونگی دوبارهسازی جهان و نظم بینالمللی با یکدیگر اختلاف داشتند، همین مسئله موجب شده بود که هر کدام با توسعه تسلیحاتی خود به فکر رقابت با طرف مقابل باشد تا در صورت لزوم بر حریف خود برتری داشته باشد.
«گرگ هرکن» مورخ و نویسنده آمریکایی کتاب «اخوت بمب» میگوید: «هری ترومن در کنفرانس پوستدام در تاریخ 18 ژوئن 1945 به استالین میگوید ما سلاح جدیدی ساختهایم... البته نگفت که چه نوع سلاحی؟! استالین هم با سردی و بیتفاوتی پاسخ میدهد امیدوارم از این سلاح به خوبی علیه دشمن استفاده کنید، اما استالین با اطلاعاتی که از آژانسهای جاسوسی دریافت کرده بود، در همان زمان هم به خوبی میدانست که ترومن درباره چه چیزی دارد صحبت میکند... استالین میدانست که مسئله، بمب اتمی است. آمریکا در آن زمان درباره بمب اتمی به شوروی چیزی نگفته بود. مشهور است که ترومن دائما این گفته را تکرار میکرده که «اگر یک بمب اتمی منفجر شود، چوبی برای من میشود تا قدرتم را به روسها نشان بدهم...»
«آرزو تقیزاده» کارشناس مسائل بینالمللی در این باره میگوید: «پس از وقوع جنگ جهانی اول در سال 1914 میلادی، آمریکا به فکر افزایش قدرت نظامی خود در نظام بینالملل میافتد و از این جنگ چنین نتیجهگیری میکند که هر کشوری دارای قدرت نظامی بیشتر باشد پیروز میدان است و برگ برنده را در دست دارد. درواقع همان قانون جنگل که میگوید، قدرت در جنگل در اختیار شیر است. به همین دلیل آمریکا به فکر توسعه تسلیحاتی خود و به ویژه قدرت هستهای میافتد و تلاش میکند با دستیابی به قدرت هستهای به قدرت سیاسی نیز در صحنه بینالملل دست یابد.
وی اضافه میکند: «آمریکا در محاسبات نظامی خود به غیر از ژاپن به اهدافی در روسیه نیز میاندیشید چرا که شوروی سابق (روسیه) را اصلیترین رقیب خود میدانست و تصمیم گرفته میشود که خود کاخ کرملین یا یک نیروگاه در نزدیکی آن هدف قرار داده شود اما پس از بمباران هیروشیما و ناکازاکی، آمریکا به اهداف استکباری خود دست پیدا میکند و از هدف قرار دادن کرملین منصرف میشود.
مجوز برای حمله هستهای
ساعت 8/15 صبح 6 آگوست 1945 ساعتی است که برای همیشه در تاریخ جهان ثبت شده و تا زمانی که انسان خاکی بر روی کره زمین زندگی میکند هرگز این فاجعه انسانی و این نسلکشی و قتلعام گسترده را از یاد نخواهد برد.
در این ساعت ماندگار و این لحظه فراموشنشدنی بیش از 200 هزار نفر در ژاپن جان خود را از دست دادند و قربانی منافع استکباری سیاستمداران آمریکایی شدند.
«داوود شجاعی» کارشناس ارشد روابط بینالملل در گفتوگو با گزارشگر کیهان در این باره میگوید: «تحقیقات پس از بمباران نشان داد که حتی بدون بمباران اتمی شرایط برای تسلیم کردن ژاپن وجود داشت چرا که برتری هوایی آمریکا فشار کافی بر ژاپن وارد میکرد و نیازی به بمباران اتمی نبود. پس به نظر میرسد هدف از بمباران چیزی جز ادعای آمریکاییها یعنی تسلیم کردن ژاپنیها بوده است، هدف اصلی از این حملات تنها آزمایش سلاح مخرب اتمی بر روی انسان و سایر جانداران بود و به همین علت بود که بمباران اتمی ناکازاکی در 9 اوت 1945 در مقیاس وسیعتری
صورت گرفت.»
با بمباران اتمی ژاپن، جهان برای همیشه تغییر کرد. کسی تصور نمیکرد که بمبهای اتمی، علیه جمعیتی از شهروندان غیرنظامی به کار گرفته شود. با بمباران ناکازاکی فاجعه کامل شد و تا امروز انسان دیگری ویرانی و مرگ با بمبهای اتمی را تجربه نکرده است، در واقع فاجعه بمباران اتمی هیروشیما به حدی اسفناک و فجیع بود که پس از جنگ جهانی دوم اکثر کشورها به فکر بازدارندگی و پرهیز از جنگ افتادند و اساس شکلگیری دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی و قرار گرفتن در حالت بازدارندگی از پیامدهای این فاجعه تلخ انسانی است.
هیروشیما و ناکازاکی، امروز شهرهایی آباد هستند ولی مردم این کشور نشانههای آن فاجعه را با احترام در خود حفظ کردهاند و هرگز آنچه را که رخ داد فراموش نخواهند کرد.
استمرار استکباری
آمریکا پس از جنگ جهانی دوم و بهرغم شکست متحدین در این جنگ، به توسعه قدرت و نفوذ خود در اقصی نقاط جهان پرداخت و تلاش کرد در کشورهای مختلف به ویژه کشورهایی که درگیر جنگ بودند نفوذ و تسلط بیشتری داشته باشد تا بار دیگر به فکر جنگافروزی نیفتند به همین دلیل پایگاههای نظامی متعددی در سراسر جهان تأسیس کرد تا همچنان به سلطه استکباری خود ادامه دهد.
در همین راستا 124 پایگاه نظامی در ژاپن تأسیس کرد و حدود 50 هزار نظامی آمریکایی در این پایگاهها مستقر هستند که مهمترین آنها پایگاه «اوکیناوا» در جزیرهای استراتژیک به همین نام است و این درحالی است که مردم اوکیناوا خواستار خروج نیروهای آمریکایی از سرزمین خود هستند و بارها و بارها اعتراض و مخالفت خود را به صورت تظاهرات گسترده نشان میدهند.
آرزو تقیزاده کارشناس مسائل بینالمللی در اینباره میگوید: «حضور نظامیان آمریکایی در ژاپن از همه نظر برای مردم این کشور غیرقابل تحمل است و اعتراضات مردمی علیه حضور نیروهای آمریکایی از سال 1995 زمانی که نظامیان آمریکایی به قتل دختران و زنان ژاپنی مبادرت کردند شدت گرفت. به علاوه آلودگیهای صوتی، بیبند و باری و رفتارهای تحقیرآمیز نظامیان آمریکایی نسبت به مردم ژاپن از دیگر عواملی است که روزبهروز بر شدت مخالفتها و اعتراضات مردمی در این کشور میافزاید تا آنجا که چندی پیش در اعتراض به حضور آمریکاییها در اوکیناوا، دانشجویان با تشکیل زنجیره انسانی چند کیلومتری در اطراف پایگاه اوکیناوا اعتراض خود را نسبت به فعالیتهای نظامی آمریکا در این جزیره نشان دادند.»
هزینه هنگفت حضور نظامی آمریکا در ژاپن
حضور نیروهای نظامی آمریکا در ژاپن به غیر از برانگیخته شدن احساسات ضد آمریکایی در مردم این کشور که ناشی از همان خاطره تلخ بمباران هیروشیما و ناکازاکی است هزینههای هنگفتی برای دولت ژاپن به همراه
دارد.
رسانه معتبر «ژاپن تایمز» در اینباره اعلام کرده که ژاپن هزینهای در حدود یک میلیارد و 800 میلیون دلار در سال برای تأمین هزینههای پایگاههای آمریکا و دستمزد کارمندان ژاپنی مستقر در این پایگاهها میپردازد. و این درحالی است که فرآیند انتقال پایگاه آمریکا از استان اوکیناوا به جزیره گوام که به دلیل مخالفتهای مردم صورت گرفته نیز بالغ بر 3 میلیارد و 250 میلیون دلار هزینه به دولت ژاپن تحمیل کرده است. با احتساب تمام این هزینهها، ژاپن بالغ بر 48/3 درصد یعنی نزدیک به نیمی از هزینه استقرار نیروهای نظامی آمریکا را برعهده گرفته است.
ژاپن تایمز با ارائه این آمار و ارقام خاطرنشان کرد که آمریکا نیروهای نظامی خود را نه با هدف حمایت از ژاپن بلکه برای حراست از منافع استراتژیک خود در شرق آسیا در این کشور مستقر کرده است.
نکته جالب اینجاست که آمریکا پس از پایان جنگ جهانی دوم نهتنها پایگاههای نظامی خود را در ژاپن مستقر کرد بلکه در قانون اساسی این کشور نیز دست برد و قوانینی به نفع خود وارد قانون اساسی این کشور کرد از جمله اینکه در بند 9 قانون اساسی ژاپن آمده که این کشور از حق داشتن ارتش محروم است. در واقع آمریکا برای ارتش خود این نقش را قائل شد تا پلیس منطقه باشد و در فعالیتهای نظامی و جنگهای ویتنام و کره ایفای نقش کند.
پس از قرارداد نظامی آمریکا و ژاپن در پایان جنگ سرد نیز، بسیاری از پایگاههای نظامی آمریکا در ژاپن حفظ شدند و واشنگتن منطقه شرق آسیا و غرب آسیا را مرکز فعالیتهای مداخلهگرایانه خود
قرار داد.
به هرحال حضور نظامی آمریکا در ژاپن و شرق آسیا با اعتراضات مردمی به ویژه در ژاپن و فیلیپین مواجه است و مردم نمیخواهند که استقلال و حاکمیت خود را از دست دهند. مقامات این کشورها نیز تحت تأثیر فشارهای مردمی در حال تغییر سیاستهای گذشته و مواضع قبلی خود هستند به همین دلیل به نظر میرسد با روی کار آمدن دولت جدید آمریکا، نخستوزیر کنونی ژاپن درصدد تغییر قانون اساسی و به رسمیت شناختن نیروهای نظامی خود به عنوان ارتش رسمی باشد.