گزیدهای از رازهای دهه شصت -3
بیانیه کانون نویسندگان در حمایت از عضو ارشد گروهک منافقین
به گفته اين عنصر اطلاعاتي شوروي، زماني كه او خبر دسترسي مجاهدين به آرشيو اسناد ساواك را به دستگاه اطلاعاتي شوروي منتقل كرده بود، آنها خواستار دريافت اسناد مربوط به پرونده سرلشكر مقربي شده بودند. سعادتي نيز به عنوان عضو عالي رتبه سازمان، به شخصي به نام اكبر طريقي كه نفوذي منافقين در دادستاني انقلاب اسلامي بود، مأموريت داد كه با استفاده از حكم دادستاني انقلاب پروندههاي مربوط به مقربي را از ضداطلاعات ارتش دريافت كند و در اختيار سازمان قرار دهد. با اين همه، دامنه موضوعات مورد مذاكره در ملاقات با جاسوس K.G.B موارد ديگري را نيز در برميگرفت؛ از تقاضاهاي سعادتي شامل دريافت تجهيزات جاسوسي، انتقال تجارب در زمينه اطلاعات و ضداطلاعات و مشخص شدن افرادي براي آموزش ديدن در سازمان جاسوسي شوروي كه بگذريم، سعادتي در اين مذاكرات با در اختيار گذاردن اطلاعاتي درباره مسئله كردستان، وضعيت اسناد طبقهبندي شده ساواك و... خواستار برخورد فعالتر شوروي با امام و مشورت در اين مورد با منافقين بوده است.۱ سعادتي در اين درخواست به دنبال فشار بر امام در جهت ايجاد موقعيت مناسبتر براي منافقين به عنوان نيروهاي هوادار شوروي بود.
افشاي اين ماجرا پس از دستگيري سعادتي، گرايش به تصفيه عناصر منافقين در دادستاني انقلاب و ديگر نهادها را افزايش داد. نگاهي به ادبيات برخي از بيانيههاي منسوب به دادگاه انقلاب در آن روزها بهطور دقيق نشان دهنده نفوذ اين عناصر در تشكيلات اين دادگاه است. حتي افراطيگري در بخشهايي از دادگاههاي انقلاب را در ماههاي اول پيروزي انقلاب نيز به عناصر همين گروهك نسبت دادهاند؛ تا جايي كه امام(ره) براي اصلاح اين امور در دادگاهها، پيام دادند. با طرد اين عناصر، نشريه مجاهد (ارگان منافقين) مدعي «خارج شدن دادگاههاي انقلاب از مسير اصولي و درست خود» شد.۲ متاسفانه در آن مقطع، تصفيه دادگاههاي انقلاب از وجود منافقين به درستي صورت نپذيرفت و آنها در سال 1360 توانستند از طريق نفوذيهاي خود شخصيتهاي ارزشمندي مثل آيتالله قدوسي و محمد كچويي را به شهادت برسانند. طرد منافقين از دادگاههاي انقلاب، در نخستين سالهاي حيات نظام جمهوري اسلامي بهسبب افراطيگري چپگرايانه آنان صورت گرفت. در آن زمان ماجراي محمدرضا سعادتي و نيز ايدئولوژي ماركسيستي، از منافقين تصوير يك سازمان وابسته يا دست كم متمايل به بلوك شرق ارائه كرده بود. وقايع پس از آن، چيز ديگري را نشان داد. به اعتقاد برخي از مسئولان امنيتي آن زمان، حتي جاسوسي سعادتي براي شوروي به منظور جلب اعتماد آن ابر قدرت نسبت به سازماني صورت گرفته بود كه پيشاپيش ارتباطاتي را با غرب برقرار ساخته بود.۳ به همين سبب برخي از تحليلگران، سر رشته رويكردهاي منافقين را پس از پيروزي انقلاب در دستان كاظم رجوي (برادر مسعود رجوي) ميدانند. او از سالها قبل در خارج كشور با سرويسهاي امنيتي غرب همكاري ميكرد تلاش کاظم رجوي در زمان رژيم شاه موجب رهيدن مسعود رجوي از اعدام و سپس همكارياش با ساواك شده بود.
نكته عجيب در اين ميان تلاش افرادي مثل بهزاد نبوي، براي نجات سعادتي از مجازات اعدام، پس از احراز نقش وي در طراحي ترور شهيد آيتالله قدوسي در سال 1360 است. احمد قديريان از ياران شهيد سيد اسدالله لاجوردي در دادستاني انقلاب تهران، نقل ميكند:
وقتي ميخواستند سعادتي را اعدام كنند آقاي رجايي زنگ زد به لاجوردي. من كنار لاجوردي نشسته بودم و بهزاد نبوي هم كنار رجايي. رجايي گفت كه يك كسي بغل دست من نشسته و ميگويد شما يك مهمان داريد، اين مهمان ميخواهد برود. ايشان ميخواهد يك دقيقه بيايد آنجا با آن مهمان صحبت كند. سعادتي قرار بود اعدام شود و بهزاد نبوي ميخواست بيايد و او را ببيند. آقاي لاجوردي هم به من اشاره كرد كار را تمام كنيد لاجوردي هم شهيد رجايي را به حرف گرفت كه چرا گراني زياد است و چرا نان كم است. ما هم منتظر بوديم كار تمام شود. خبر دادند كه كار تمام شد و در همين موقع دوباره شهيد رجايي گفت كه بغلدستي من ميخواهد با مهمان شما صحبت كند. سيد (لاجوردي) قبول كرد. بهزاد گوشي را گرفت و گفت شما يك مهمان داريد. لاجوردي گفت: كيه؟ بهزاد گفت: سعادتي. لاجوردي پاسخ داد: رفت. بهزاد با نگراني گفت: نه، لاجوردي گفت: به خدا رفت.۴
رشد منافقين در اولين مراحل پس از پيروزي انقلاب تا حد قابل توجهي مرهون همراهيهاي برخي از نيروهاي فرهنگي و سياسي بود. پس از دستگيري سعادتي و فاش شدن همكاري او با دستگاه جاسوسي شوروي، گروهي از اعضاي كانون نويسندگان ايران مثل سيمين بهبهاني، احمدشاملو، محمدعلي سپانلو، عمران صلاحي، گلي ترقي، غلامحسين ساعدي، ناصر ايراني و... با صدور بيانيهاي اتهامات سعادتي را «تهمت و افتراهاي مرموز» خواندند و او را «از گروگانهاي آزادي» و «سالكي در طريق عشق» ناميدند كه «بسيار قديميتر و صميميتر از زندانباناني است كه گويي نه خدا را بندهاند و نه خلق خدا را».۵ يك دهه بعد هنگامي كه برخي از اين نويسندگان جدايي هنر از سياست را برنامه ديرينه خود اعلام ميكردند، متاسفانه كسي از آنان نپرسيد كه چگونه ميتوانند نقش خود را در كشاندن جوانان عدالتخواه به سمت تروريسم كثيف منافقين انكار كنند؟ هر چند افرادي مثل سيمين بهبهاني از ابتداي دهه هفتاد با برقراري روابط آشكار با بنيادهاي متعلق به سلطنتطلبان مثل بنياد مطالعات ايران به رياست عاليه اشرف پهلوي، ماهيت ژست چپگرايانه و دروغين خود را در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي بر ملا ساختند.۶
منافقين در مقاطع مختلف، همراهان ديگري نيز از ميان نيروهاي سياسي داشتهاند. پيش از اين، از حضور عناصر گروهك منافقين در بدنه مديريتي دولت نهضت آزادي سخن به ميان آمد؛ چيزي كه با عنوان «استفاده انقلابي از تمايلات شبه دموكراتيك ليبرالها» توجيه ميشد.۷
«تمايلات شبه دموكراتيك ليبرالها» همان بستري بود كه نهضت آزادي براي توسعه تشكيلات جنايتكارترين گروهك پس از پيروزي انقلاب اسلامي فراهم كرد. سپردن مسئوليت جهاد سازندگي سه استان مهم خراسان، كرمان و كرمانشاه به منافقين فقط مواردي است كه آقاي علياكبر ناطق نوري اولين نماينده امام در جهاد سازندگي، از عملكرد دولت موقت در اين زمينه به ياد ميآورد.۸ با اين حال در مقطع دستگيري سعادتي، تشنج آفريني منافقين به بهانههايي مثل شكنجه سعادتي و تصفيه دادگاهها از عناصر سازمان، حتي نهضت آزادي را به موضعگيري شديد عليه آنها واداشت. در توصيف اوجگيري واکنشهاي اجتماعي عليه منافقين همين بس كه شيخ علي تهراني، رئيس دادگاه انقلاب مشهد با صدور اطلاعيهاي سران سازمان را «نفاق افكن و مخالف انقلاب و امام» توصيف كرد. او از اهالي اطراف دفتر جنبش ملي مجاهدين (مقر منافقين) در مشهد خواست شكايتهاي خود را از مزاحمتهاي اين سازمان به دادگاه انقلاب تسليم كنند.۹
انتخابات خبرگان قانون اساسي، اولين ائتلاف منافقين با گروههاي سياسي ديگر را شکل داد. البته منافقين در تشكيل اجتماعات جبهه دموكراتيك ملي به رهبري هدايتالله متين دفتري، در بهار و تابستان 1358 نقش بسزايي داشتنـد، اجتماعاتي كه اغلب به درگيري با مردم كشيد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. نك: سازمان مجاهدين خلق ايران (پيدايي تا فرجام)، ج2، صص430و427.
۲. نشريه مجاهد، شماره3، صص7و8و11 به نقل از سازمان مجاهدين خلق ايران پيدايي تا فرجام، ج2، صص405و406.
۳. مجاهدين خلق مصداق چپ آمريكايي بودند (مصاحبه با حميدرضا نقاشيان) رمز عبور2، ص42.
۴. رحمان سرويمقدم، شخصيت و انديشه سياسي آيتالله شهيد دكتر بهشتي در گفتوگو با «احمد قديريان»، شهيدبهشتي ماهيت منافقين را ميشناخت، روزنامه جوان، سهشنبه8تير1389،صص5و12.
۵. سازمان مجاهدين خلق ايران پيدايي تا فرجام، ج 2، ص 445.
۶. دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان در جلد هفتم از مجموعه نيمه پنهان به سرگذشت سيمين بهبهاني پرداخته است.
۷. نشريه مجاهد (ارگان منافقين)21/8/58، به نقل از تروريسم ضدمردمي، دفتر سياسي سپاه،ص195.
۸. نك: مرتضي ميردار، خاطرات حجتالاسلام والمسلمين علياكبر ناطقنوري، جلداول، ص190.
۹. سازمان مجاهدين خلق ايران (پيدايي تا فرجام)، ج 2، صص 459و460.