چگونه به دیگران احسان کنیم؟
محمد احسان آزادی
نیکی و نیکوکاری ، امری پسندیده و ستودنی است. هیچ کس در ارزش و اهمیت آن تردیدی ندارد، با این همه بسیاری از مردم گمان میکنند که نیکی کردن کاری دشوار است که از عهده آنها بر نمیآید.
نویسنده در این مطلب سعی دارد با بهرهگیری از آموزههای قرآنی، نشان دهد که چگونه میتوان احسان و نیکی کرد؟ و اینکه این عمل، چگونه با همه عظمت و ارزشی که دارد، کاری بسیار آسان است.
***
گستره معنایی احسان
احسان به عنوان فضیلت انسانی و عبادتی بزرگ ، همواره از سوی بشر مورد توجه و تشویق بوده است. حتی بسیاری از مردمان با آنکه خود را اهل احسان نمیشمارند، به اهل آن احترام ویژهای میگذارند و نیکوکاران، از سوی همه بشر، مورد توجه و ستایش هستند.
اما چرا برای برخی، این عمل، دور از دسترس و کاری سخت مینماید و دستیابی به این فضیلت را برای خود، ناممکن و ناشدنی میدانند؟ به نظر میرسد که برای تبیین مساله و اینکه نیکوکاری ، کاری بس آسان و رسیدن به این فضیلت بسیار سهل است، بهتر است که نگاهی به گستره معنایی آن و سپس مصادیق احسان شود، تا دانسته شود که این فضیلت با همه اهمیت و ارزش بلند و والایش، کاری بسیار آسان و شدنی برای همگان است.
راغب اصفهانی که در فرهنگ و مفاهیم قرآنی، خبره فن میباشد، در معناشناسی واژه احسان بهویژه در فرهنگ قرآنی در کتاب ارزشمند مفردات الفاظ قرآن کریم مینویسد: احسان برگرفته از واژه حسن است که در دو معنا کاربرد دارد: ۱- نعمت بخشیدن به دیگری؛ ۲- کار نیک انجام دادن.
از آیات و روایات بر میآید که از نظر ارزش و اهمیت، احسان برتر از عدالت است؛ زیرا عدالت آن است که انسان آنچه بر عهده و وظیفه اوست بدرستی انجام دهد و یا آنچه سهم اوست، بگیرد؛ ولی احسان این است که بیش از آن چه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آن چه حق اوست بگیرد و نسبت به بقیه آن گذشت و عفو داشته باشد.
از این تعریف به دست میآید که احسان و نیکی کردن، کاری است که از هر کسی بر میآید؛ زیرا هر کسی نعمتی که در اختیار دارد میتواند، بخشی هر چند اندک را به دیگری ببخشد بی آنکه انتظار داشته باشد و یا منتی بر او گذارد؛ چنانکه میتواند با گذشت نسبت به حقی، به دیگری احسان کند.
چگونه احسان کنیم؟
اما برای اینکه آسانی نیکی کردن و دستیابی به فضیلت احسان و نیکوکاری را به دست آوریم، تحلیل قرآن را درباره مصادیق آن بررسی میکنیم. خداوند در آیات ۸۴ و ۸۵ سوره مائده یکی از مصادیق احسان و نیکوکاری را ، امیدواری شخص و عدم یاس از رسیدن به مقام صالحان و نیکوکاران بر میشمارد. در حقیقت کسی که امیدوار است که در جرگه صالحان در آید، به خود و خداوند امید بسته است و از نومیدی که از جنود لشکر ابلیس و شیطان است رهایی یافته است. از این رو خداوند ، امیدواری را به عنوان، یکی از مصادیق احسان بر میشمارد، تا این گونه نشان دهد که احسان و نیکوکاری همان گونه که فضیلتی بزرگ و ارجمند است، دستیابی به آن برای همگان شدنی است و هرگز دور از دسترس نمیباشد.
در حقیقت این احسان، هر چند که احسان به خود و شخصیتسازی است، ولی وقتی به صورت خلقوخوی بشر در آید آثار آن به دیگری نیز میرسد. بنابراین خودسازی و تغییر دادن شخصیت خود و تزکیه نفس، نخستین گام برای رفتارهای سازنده و پسندیده در اجتماع است. انسان پیش از اینکه به رفتارهای اجتماعی و هنجاری برسد و آن را نشان دهد، میبایست اخلاق خویش را بازسازی و پرورش دهد. از این رو قرآن یکی از مهم ترین مصادیق احسان را امیدواری به قرار گرفتن در جرگه محسنان و صالحان و نیکوکاران شمرده است.
روشی که قرآن برای تشویق انسانها به نیکوکاری و احسان برگزیده است، روشی تربیتی و بسیار کارساز است که مربیان و اولیای امور تربیتی باید برای تربیت و پرورش زیر دستان از آن بهره گیرند.
در تحلیل قرآن ، احسان تنها با فعل و عمل تحقق نمییابد بلکه گاه ترک کاری خود مصداق کامل احسان است. از این رو بخش عمدهای از مصادیق احسان و نیکوکاری را پرهیز و اجتناب شخص و یا جامعه از کاری و یا فکری میداند.
از جمله در آیه ۵۶ سوره اعراف در تبیین مصادیق احسان به پرهیز از فسادگری در زمین اشاره میکند و میفرماید کسی که از تباهی و فساد در زمین اجتناب کند، در حقیقت خود را در جرگه محسنان در آورده و به همین علت از رحمت خاص خداوندی برخوردار میشود.
در آیات ۳۱ و ۳۲ سوره نجم نیز دوری از فحشاء و رفتارهای زشت و نابهنجار اجتماعی مانند زنا و فسق و فجور را از دیگر مصادیق احسان بر میشمارد تا نشان دهد که چگونه شخص با ترک ناهنجاری میتواند خود را در جرگه محسنان قرار دهد.
هر گونه گناه بزرگ که خداوند در قرآن کیفر دوزخ را برای آن در نظر گرفته است، عملی است که اگر از آن اجتناب شود ، شخص را در جرگه اهل احسان وارد میکند. ( نجم آیات ۳۱ و ۳۲)
بنابراین در پیش گرفتن راه تقوا و اجتناب و پرهیز از هر زشتی و پلیدی عقلانی و عقلایی و شرعی، گام گذاشتن در مسیر احسان و دستیابی به مقام محسنان است که خداوند در آیه ۹۰ سوره یوسف و ۳۳ و ۳۴ سوره زمر و ۱۵ و ۱۶ سوره ذاریات و ۴۱ و ۴۴ سوره مرسلات بر آن تاکید و تصریح دارد.
این آیات و آیات دیگر به خوبی روشن میکند که دستیابی به مقام احسان میتواند از راه ترک و پرهیز از گناهان و ناهنجاریهای اجتماعی تحقق یابد.
انسانها در زندگی خویش اشتباهات و خطاهای بسیاری را در حق خود و دیگری انجام میدهند. گاه سخنی بیجا میگویند و یا ناخواسته تهمت و دروغی میگویند و یا دلی را میرنجانند که اگر از این اعمال خویش که ناخواسته و ناآگاهانه و یا حتی آگاهانه و خواسته، انجام دادهاند، توبه و استغفار کنند، این خود از مصادیق احسان و نیکوکاری است. خداوند در آیات ۱۶ تا ۱۸ سوره ذاریات از مصادیق احسان و نیکوکاری، استغفار و توبه را بر شمرده است؛ زیرا انسانی که استغفار میکند به زشتی عمل خویش آگاه شده است وهمین آگاهی و شناخت، گامی بلند در راستای حرکت به سوی نیکوکاری واقعی و کمالی است.
جنبههای فردی و اجتماعی احسان
از آیات قرآن برمیآید که نیکوکاری دو بخش دارد، بخشی از آن به شخصیت و خصوصیات فردی و اخلاقی باز میگردد که میتوان به ایمان به خدا(مائده آیه ۸۴ و ۸۵ ) قرآن (مائده آیات ۸۳ و ۸۵) پیامبرخاتم (همان ) و تهجد و شب زنده داری (ذاریات آیات ۱۶ و ۱۷) دعا برای قرار گرفتن در زمره گواهان بر رسالت پیامبر(ص) نیایش به درگاه خدا با حالت بیم و امید (اعراف آیه ۵۶)، نماز (هود آیات ۱۱۴ و ۱۱۵ و لقمان آیه ۳ و ۴) و نیز یقین به آخرت (لقمان آیات ۳ و ۴) اشاره کرد.
بخش دوم به حوزه عمل اجتماعی و در ارتباط با مردم باز میگردد که میتوان به موارد بسیاری اشاره کرد.
خداوند در آیه ۲۳ سوره شورا ، مودت و دوستی اهل بیت (ع) را از مصادیق احسان و نیکوکاری بر میشمارد.
تواضع و فروتنی در برابر حق (مائده آیات ۸۲ و ۸۵) تامین محرومان و قرار دادن حقی در اموال خود برای نیازمندان (ذاریات آیه ۱۶ و ۱۷) انفاق مال در راه خدا در حال توانگری و تنگدستی (آل عمران آیه ۱۳۴) بخشش به خویشان (نحل آیه ۹۰)، و پرداخت زکات (لقمان آیات ۳ و ۴) و پرداخت کالا و هدیه مناسب به زنی که طلاق داده شده(همان ) از مصادیق احسان است.
دعوت مردم به توحید و کارهای صالح (صافات آیات ۱۲۵ تا ۱۳۱)، شکیبایی در سختیها و ناراحتیها(یوسف آیه ۹۰ و نحل آیات ۱۲۷ و ۱۲۸) گذشت از لغزشهای دیگران (آل عمران آیه ۱۳۴ و مائده آیه ۱۳) و سازگاری و صلح و نیز مصالحه کردن در مسائل خانوادگی (نساء آیه ۱۲۸) و رعایت حال کهنسالان(یوسف آیه ۷۸) از دیگر مصادیق احسان است.
از آیات ۱۰۲ تا ۱۰۵ سوره صافات بر میآید که انجام وظیفه و امتثال امر الهی از مصادیق احسان است.
از روایات بسیاری برمیآید که خوشرویی و خوشخویی بهترین احسان و کار نیکی است که انسان به سادگی میتواند انجام دهد و پاداش های بزرگ و سنگین دنیوی و اخروی را از راه آن به دست آورد.
از امام باقر (ع) درباره خوشرویی و با چهره گشاده با مردم مواجه شدن به عنوان کار نیک و احسان میفرماید: «یک لبخند بر روی چهره برادر ایمانی حسنه ای است در نامه عمل تو و رفع گرفتاری از او حسنه ای دیگر است و خداوند با هیچ عمل و عبادتی همچون شادکردن یک مؤمن پرستش نشده است.»( اصول کافی، ج ۲، ص ۱۸۹.)
به چه کسانی احسان کنیم؟
اما به چه کسانی احسان کنیم؟ پاسخ قرآن این است که احسان میبایست فراگیر باشد. از این رو احسان به هر موجودی از انسان و غیر انسان مطلوب شمرده شده است.
خداوند از مومنان خواسته حتی نسبت به کافران نیز احسان کرده و در حق آنها نیکوکاری را فراموش نکنند. در آیات ۱۲ و ۱۳ احسان به کافران را مطلوب و امری پسندیده میشمارد و به یهودیان یادآور میشود که از ایشان پیمان گرفته تا حتی در حق کافران نیز احسان کنند.
بنابراین اگر اسلام و قرآن احسان را نسبت به کافران سفارش میکند و حتی به عنوان پیمان الهی در حق یهودیان از آن یاد میکند، به روشنی معلوم میشود که احسان به مومنان تا چه اندازه مطلوب و پسندیده میباشد.
هر کسی نخست باید به کسانی احسان کند که به وی نزدیک تر هستند. احسان به همسر (نساء آیه ۱۲۸و بقره آیه ۲۲۹ و ۲۳۶) والدین (احقاف آیه ۱۵ و بقره آیه ۸۳ و نساء آیه ۳۶)، احسان به خویشان ( بقره آیه ۸۳ و نساء آیه ۳۶ و نحل آیه ۹۰) و احسان به همسایگان دور و نزدیک (نساء آیه ۳۶) مورد تاکید و سفارش بیشتری قرار گرفته است.
کمال احسان آن است که نسبت به پدر و مادر و همسر و فرزندان و خویشان داشته باشیم؛ زیرا نزدیکی آنان به ما هم توقع آنها را بالا میبرد و هم زمینه برای احسان از هر جهت فراهمتر است. از این رو میبایست همواره گذشت و عفو نسبت به آنان و مراعات حالات آن را داشته باشیم.
اگر نسبت به ایشان احسان ورزیم بیگمان به آرامش دنیوی و اخروی دست مییابیم (بقره آیه ۱۱۲) و خداوند نعمت خویش را به ما کامل میکند(انعام آیه ۱۵۴) و از امدادات غیبی بهرهمند شده (نحل آیه ۱۲۸) و دعاهای ما اجابت میشود.(آل عمران آیه ۱۴۷ و ۱۴۸)
اگر بخواهیم گناهان ما بخشیده شود(هود آیه ۱۱۴) و راه مطمئنی پیش روی خویش بگشاییم(لقمان ایه ۳۲) و از رحمت خاص خداوندی بهره مند شویم (اعراف آیه ۵۶) و در نهایت رستگاری(لقمان آیات ۳ و ۵) و سعادت دنیوی و اخروی (ال عمران آیه ۱۴۸ و نحل آیه ۳۰) را به دست آوریم و محبوب خداوند شویم(بقره آیه ۱۹۵) میبایست از راه احسان و نیکوکاری بویژه به والدین و همسر و فرزندان و خویشان و همسایگان ، اقدام کنیم.
پیامبر اکرم (ص) در اینباره فرمود: «پس از ایمان به خداوند سرآمد تمام اعمال عاقلانه، مهربانی و نیکی با مردم است؛ چه خوب باشند چه بد.»( مستدرک وسایل الشیعه، ج ۲، ص ۶۷.)
احسان و نیکی به خلق تنها بخشیدن مال و رفع دردهای مادی و دنیوی نیست، بلکه بخشش و کمک های معنوی و اصلاح امور اخلاقی و اجتماعی مردم از عالی ترین نوع احسان است. راهنمایی و نجات اشخاصی که به بیراهه و گمراهی رفتهاند و دستگیری از آنها به امید رهایی و هدایت، ارزنده ترین کاری است که نیکوکاران انجام میدهند.
مردی از انصار به محضر امام حسین (ع) شرفیاب شد تا حاجتش را با امام مطرح کند آن حضرت فرمود: برادر، آبروی خود را حفظ کن و درخواست خویش را شفاهی و رو در رو بیان نکن، حاجت را در نامه ای بنویس تا به خواست خدا برآورده سازم.( بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۱۸.)
برآورده کردن حاجات برادر دینی بویژه اگر فامیل و دوست و همسایه باشند بسیار ارزشی و مصداق روشن احسان است. یکی از شیعیان میگوید: در مسجد الحرام مشغول طواف بودم، یکی از دوستانم از من درخواست دو دینار وام کرد، به او وعده دادم که پس از طواف حاجتش را برآورده سازم، هنوز طوافم به پایان نرسیده بود که امام صادق (ع) وارد شد و دست بر شانه ام نهاد و بر من تکیه کرد و هر دو مشغول طواف شدیم.
طواف من تمام شد ولی به احترام امام صادق او را همراهی کردم و طواف را ادامه دادم، آن مرد حاجتمند که در کناری نشسته بود و امام صادق(ع) را نمیشناخت به خیال آنکه من حاجتش را فراموش کردهام هربار که از مقابلش میگذشتم با دست اشاره میکرد و مطلبش را یادآوری مینمود.
امام صادق (ع) از من پرسید: چرا این مرد به تو اشاره میکند؟
گفتم: فدایت شوم او منتظر من است که پس از طواف نزد او روم و وامی به او بدهم و چون دست مبارک شما بر شانه من است خوش ندارم شما را ترک کنم.
امام صادق (ع) بدون لحظه ای تأمل، دست از روی شانه من برداشت و فرمود: مرا به حال خود گذار و برو حاجت او را برآور. من رفتم و کار او راانجام دادم. روز بعد امام صادق را دیدم که با اصحابش سخن میگفت، تا مرا دید سخن خود را قطع کرد و فرمود: اگر برای بر آوردن حاجت یکی از برادران مؤمن خود تلاش کنم نزد من بهتر و محبوب تر است از آزاد کردن هزار بنده و بسیج نمودن هزار نفر در راه خدا. ( سفینه البحار، ج ۱،ص ۳۵۳.)