یومالحساب(نکته)
تاکنون در روایات و احادیث معتبر بسیاری شنیدهایم و در کتب دینی، بسیار خواندهایم که بعد از این زندگی دنیوی، مرگ فرا میرسد و انسان را به مرحلهای دیگر از زندگی میبرد. مرحلهای که برخی آن را انکار میکنند زیرا به صورت ظاهری و ملموس دنیوی قابل درک نیست، اما بسیار کسان هستند که با ایمان و اعتماد و اعتقاد به خداوند و فرستادگان معصومش آیات و نشانهها را باور دارند و در مسیر همین نشانههای راه، حرکت میکنند و چراغ هدایتشان آیات الهی و رهبرانشان کسانی هستند که مورد اعتماد پروردگارند.
هستند ابلیسانی که با ایجاد تردید و وعدههای پوچ، تصویر زیبا از این دنیا ارائه میکنند و با اغواگری، حواس را از مرحله مهمتر آفرینش و هدف نهایی یعنی آخرت منحرف کرده و سستارادههایی محو زیبایی دنیا میشوند و دنیا محبوبشان میشود و از همین جاست که مصائب آغاز میشود.
در هر مرحله و فرصتی که با لطف خداوند در این زندگی نصیبمان میشود، وظایفی داریم به حد وسعی که در ماست و بعد از انجام وظایف و تکالیف منتظر نتایج عملکردمان میمانیم، اما مهمتر از نتیجه، عمل ماست، چه بسا عملکردهای صحیح و سالمی که به خاطر برخی مسائل و مشکلات بعضاً غیرقابل پیش بینی، دقیقاً به همان هدف نمیرسند اما نزد خود و خدای خود و هر شخص با وجدانی برندهایم چون در عمل به وظایف و تکالیف کوتاهی نکردیم و صداقت را در همه مراحل رعایت کردیم و به قول و قرارها پایبند بودهایم.
اصل صحبت در ادامه این مقدمه حال و هوای این روزها و جو انتخابات است، یومالحساب انتخاب چهارسال قبل مردم، که میتوان با توجه به آن، بیشتر به یومالحساب وعده داده شده پروردگار اندیشید.
انکار وعدههای گذشته، بزرگنمایی عملهای انجام نشده در صحنه پاسخگویی، لرزش دستان و صدا و بغضهای هنرمندانه و تصنعی در روز رستاخیز جایی ندارند و دیگر هیچ کس فریب نمیخورد چون در آن روز جایی برای فرافکنی و تندخویی و تحقیر دیگران نیست. انشا خواندن فایدهای ندارد و باید حساب را خوب به یاد داشته باشی.
در آن روز هیچ کس حامی و پوشش نخواهد بود، مدافعی برای عملکردهایمان یافت نخواهد شد و تنها خود در پیشگاه پروردگار پاسخگو خواهیم بود و تقصیر را به دیگران نسبت دادن محکوم است.
شاید همان تصورات رویایی و ساختگی باعث شد تا خیال کنند که زمان تا ابد برقرار و بر وفق مرادشان است و با همین اوهام بر دلسوزان نظام و کشور تاختند و هرچه را خواستند و دلخواه خودشان و حزبشان بود به طور تام انجام دادند، غافل از اینکه هر آغازی را پایانی است و هر فرصتی را زمان پاسخگویی.
فرصتی که در آن خواص و دوستانی را دخیل کردند تا بر ثروتهای خود بیفزایند و از فرصت و رانتهای به دست آمده بار خود بربندند و کشور و مردم فراموش شوند در سر سفره انقلاب. سفرهای که توسط مستضعفان و امام مستضعفان پهن شد تا همه بر سر آن بنشینند و بهره ببرند، نه عدهای خواص که در روزهای گذشته شنیدیم از افشاگری فرمانده پلیس راه همدان که هویتشان را فرماندار ملایر و بخشدار یک شهرستان فاش کردند و خود را تافته جدا بافته دانسته و قانون را مختص عوامالناس میدانند نه رجال سیاسی (شما بخوانید ما)
اما از این فرصت به جای اینکه در جهت عمل به وعدههای دوماهه و صد روزه شان بهره ببرند، استفادهها (سوءاستفادهها) کردند و هر جا که شد به نام ذخیره نظام و انقلاب حق و حقوقها برای خود قائل شدند و نجومیها سر رسیدند و برای آن قانون و تفسیرها وضع کردند و هرجا که نشد فرزندانشان وارد معرکه شدند و ارث پدرانشان را از انقلاب طلب کردند و چون میدانند که حقی ندارند جز در حد حق بقیه مردم، دست به تاراج سرمایهها زدند و در کمترین حد، قاچاق کالا کردند تا نفس کارگر و تولیدکننده را ببرند و بر سر سفره برای آنها چیزی نماند و در اعتراضشان جواب دهان خرد کن دادند و میگویند همین که هست بهترین است وگرنه سایه جنگ باز میگردد، اما نفهمیدهاند و یا بهتر بگوییم خود را به ندانستن زدهاند و الا همین چند روز پیش بود که حضرت آقا در سخنرانی خود به مناسبت روز کارگر فرمودند سایه جنگ را مردم از کشور دور کردند نه مسئولین.
اگر نبود حمایتها و حضور به موقع همین مردم در بزنگاههای حساس، کدام دیپلماسی و گفتوگو با قلدران سایه را کنار میزد؟ به خیالتان با دیپلماسی التماسی و زانو زده میتوان اقتدار به دست آورد؟ اقتداری که بعد از وعده عزتبخشی به پاسپورت ایرانی با تجاوز به دو نوجوانمان و قتل عام 464 حاجی ایرانی و عریان کردن ناموسان ایرانی به دست آمد؟
به هر حال بعد از تاخت و تاز 4 سالهتان نوبت پاسخگویی است هرچند که همیشه فراری بودید از این مقوله، اما پایان خط هستید و خواه و ناخواه باید از یکهتازی دست بکشید و پاسخگو شوید. پاسخگوی این همه زمان از دست رفته و سوخته به ملتی که با نجابت خود و بنا به توصیه رهبر عالمشان همدلی و همزبانی کردند تا شاید اقدام و عملی ببینند اما دریغ و افسوس از این همه قدر ناشناسیتان از صبر و بردباری ملت و رهبرش.
این روزها و در بسیاری از محافل میبینیم و میشنویم که همه خسته و دلزدهاند از این همه اشرافیگری و خودبرتربینیها، از فسادهایی که حتی به معلمان و کارگران نیز رحم نکرد. دوره دوره پایان است بر این همه تبعیض و خستگی و تنبلی، پایان نگاه به بیگانگان و بدتر از همه نگاه به دستهای دشمنان قسم خورده، دوران کدخدایی و رعیتی تمام شد.
این روزها اگر خدا بخواهد به پایان فلج بودن تولید و کارگر، به پایان چپاول معلمان و به پایان ضعف نشان دادنها در برابر گردن کلفتان دنیا، به پایان نتوانستنها و نشدنها و خستگیها و به پایان بتن ریختن روی خونهای ریخته شده و قلب شهدای هستهای نزدیکیم، بتنی که در همه وقت و همه جا نماد محکم کردن پایههاست ولی از شما به بعد برای ما بتن نماد سست کردن و فرو ریختن پایههای توانایی است که به لطف آگاهی مردم در 29 اردیبهشت این ذهنیت پاک خواهد شد.
ولی در همین حال باز فرصت دارید تا به جای دروغگوییها و انکارها فقط شهامتتان را در عذرخواهی ساده از مردم و نظام نشان دهید تا کارهای غیرقابل گذشتتان باز با گذشت و مهربانی ملت بخشیده شوند.
در پایان به خود متذکر میشوم که این روزها، حال برخی عبرت خوبی است تا از فرصت استفاده کرده تا در روز حساب نلرزم و نترسم از پاسخ چون نتیجه به عمل من بستگی دارد، عمل صالح نتیجهای عالی خواهد داشت چون پروردگار بسیار مهربان است بدین شرط که حقالناسی ضایع نکرده باشم.
جمشید حیدری