نگاهی به حماسهآفرینیهای زنان در کتابهای دفاع مقدس
ناهید زندی پژوه
در هشت سال دفاع مقدس زنان همدوش مردان در عرصههای حق علیه باطل به حماسهآفرینی پرداختند؛ همانطور که در تمام عرصههای زندگی، زن در کنار مرد و مکمل اوست در طی دوران جنگ نیز زنان نقش بسزایی داشتهاند. شرح و بیان سلحشوریهای افتخارآفرین زنان فصل تازهای را در ادبیات انقلاب گشوده است؛ چنانچه بخش گستردهای از ادبیات پایداری، نشانگر رشادت، ایمان، صبوری و ایثارگری زنانی است که در جنگ تحمیلی به نوعی حضور داشتهاند.
چهرهای که در پهنه ادبیات داستانی دفاع مقدس از شخصیت زنان ترسیم شده است، بیانگر رشد روحی و اوجگیری معنوی زنان و حضور آگاهانه زنان انقلابی در عرصههای گوناگون سیاسی، اجتماعی و مبارزاتی و میدان جنگ و شهادت است.
یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی تاثیراتی است که در حوزه ادبیات به وجود آمده که متعاقب آن ادبیات داستانی پس از انقلاب توانسته است زن را در مقام و منزلت واقعی خود بنشاند و سیمای تخریب شده و مورد سوءاستفاده قرار گرفته او را تا حدود زیادی تصحیح و زنگارزدایی کند.
بنا به گفته استاد شهید «مرتضی مطهری»: «بانوان سهم بزرگی از انقلاب را به خود اختصاص دادهاند... انقلاب اسلامی موجب گشت که زن بار دیگر در صحنه تاریخ، ظاهر شود و تاریخ را از مذکر بودن محض، خارج کند.»
این اجمال به واکاوی حماسهآفرینیهای زنان در مجموعه داستانهای کتابهای دفاع مقدس میپردازد. شایان ذکر اینکه جلوههای استقامت زنان به صور مختلف مطرح شدهاند که اهم آن شامل: زنان چشمانتظار، زنان جانباز، زنان امدادرسان، زنان سوگوار و صبور، زنان درگیر جنگ شهرها، زنان آزاده... میباشد.
یکی از زیباییهای حماسه دفاع مقدس آن است که در لابلای حوادث خونین صحنههای حق علیه باطل، دیگر فرد مطرح نیست؛ یعنی همه برای یکدیگر جانفشانی و ایثار میکنند و تمام هدفشان حفظ وطن از تجاوز مزدوران بعثی است. در داستان «خداحافظی غمگینترین شعر جهان است»- از عماد عبادی- قهرمان داستان (مائده)، زنی باردار است که در لحظه تولد فرزندش شهر به تصرف دشمن درمیآید و شوهرش در میان دود و آتش، جنازهها را منتقل میکند. در چنین اوضاعی مائده به کمک زن همسایه که کر و لال است فرزندش را به دنیا میآورد. شجاعت و بیباکی مائده یکی از مصداقهای بارز مقاومت زن در دفاع مقدس است که توسط نویسنده به خوبی ترسیم شده است.
در بسیاری از صحنههای داستانهای دفاع مقدس، شاهد زنانی هستیم که همچون کبوتران بیقرار برای حفاظت از فرزندانشان تلاش میکنند. چنانچه در داستان «تمام حضور تو»- تالیف تکتم توسلی- زینب یکی از این گروه زنان است که در آن بیابان برهوت، در میان آتش و موشک دشمن در کنار همسر و فرزند تلاش میکند محل امنی برای خانوادهاش پیدا کند.
وقتی نام جانباز به میان میآید، تصویر مردی که در صحنههای نبرد دچار آسیب جسمی گردیده و سلامتیاش را از دست داده است فورا در ذهن متجلی میگردد؛ اما واقعیت این است که زنانی هم هستند که در حوادث جنگ تحمیلی جانباز شدهاند.
البته شاید کمتر کسی نامی از این زنان جانباز به میان آورده، داستان «قهرمان»- از فریده تاجیک- حکایت زنی است که در اثر وقایع جنگ دچار معلولیت جسمی شده و کنایهها و حرفهای دیگران افزون بر دردهای درونیاش شده است. و یا در داستان کوتاه «آبی آسمان»- اثر نگین رحیمی میبدی- میخوانیم زن پزشک جان برکف به خاطر اعتقاد به هدف والایش که همان هدف برادر شهیدش است به سوی جبهههای حق علیه باطل میرود تا به یاری و امداد رزمندگان همت گمارد اما دست تقدیر پاهای او را میگیرد.
زندگی با یک جانباز عشق ویژهای را میطلبد؛ عشق الهی که در وجود باید عجین شده باشد که البته در وجود هر زنی نمیتواند باشد. در داستان «هانیه»- از مهدی نورمحمدزاده- شاهد هستیم که برخی از زنان اینچنین عشقی دارند و به خاطر خدا و علاقهای ایثارگرانه که نسبت به همسر جانباز خود دارند حتی از آرزوی مادر شدن برای همیشه صرفنظر میکنند. در داستان «چشم شیشهای بابا»- اثر گیتی رجبزاده- پدر در جنگ چشم خود را از دست داده و چشم مصنوعی دارد و کودک از روی کنجکاوی میخواهد بداند که آیا چشم بابا برای همیشه همینطور باقی میماند؟ اما مادر نمیخواهد که حتی کودک با پرسیدن این سوال بچهگانه باعث رنجش قلب همسر جانبازش شود.
داستان ویریا- از خسرو مومنه- حکایت زنی است که همسرش را در جبهه از دست داده و از طرفی با زخم زبانهای فرزندش هم درگیر است. این زن رنجور و داغدیده چارهای جز صبر ندارد تا آنکه عاقبت پسر نوجوانش به این نتیجه میرسد که نباید مادر سوگوارش را برنجاند.
همزمان با شروع جنگ تحمیلی بسیاری از پزشکان متخصص و متعهد به ارزشها، ایثارگرانه برای کمک به مجروحین داوطلبانه به جبهههای حق علیه باطل اعزام شدند. در داستان «طواف»- از شهره احدیت- نظارهگر این ماجرا هستیم که زوج جوانی در آغاز زندگی مشترک داوطلبانه رهسپار جبهه میشوند. قهرمان داستان زنی پزشک متخصص است که به همراه همسر جوانش برای انجام وظیفه به خط مقدم جبهه اعزام میشوند. همسر زن شهید میشود و عاقبت خانم دکتر برای تسکین دادن خود راهی خانه خدا میشود.
ابعاد مختلف شخصیتی زنان که با جنگ و پیامدهای مختلف آن درگیر میشود، ابعادی عاطفی، عقلی و اعتقادی است. چنانکه در داستان «پرستوهای بیقرار» که به قلم توانای منیرالسادات موسوی به رشته تحریر درآمده است میخوانیم معیار دختر جوان در گزینش همسر آنگونه است که معیارهای حقیقی انسانی جایگزین شاخصهای پوچ نفسانی شده و در اثر این تغییرات روح پاک و روحانی جوان جانباز ملاک انتخاب دختر جوان میشود. در قسمتی از صفحات کتاب آمده: «... خوب من فکر میکنم چشمها تو بستی که عیب و ایرادهای منو نبینی... پاهات رو هم بستی تا خدای نکرده بعد از این به راه کج نری و خطا نکنی، دستهات رو هم پشت سرت قایم کردی که خدای نکرده یه وقت دست روی من بلند نکنی...»
باید گفت؛ تصویر زنان منتظر تقریبا گستردهترین نقش زنان در ادبیات داستانی دفاع مقدس است. زنانی که چه بسا سالها در انتظار همسر یا فرزند خویش، چشم به راه هستند و شاید هم بسیاری از آنها در مدت انتظار عمرشان به آخر برسد.
داستان «روزهای انتظار»- از امین بیطرف- همانطور که از عنوان مشخص است حکایتی از انتظار است. در قسمتی از داستان میخوانیم: «... پردهها را باز کردم و پردههای جدید آویزان کردهام. مادر نگاهم میکند و چشمهایم پر از اشک میشود. نمیخواهم کسی دلش برایم بسوزد. انتظار مرا پیر نمیکند.»
و یا در داستان «نامههای جنگ»- اثر مرجان ریاحی- انتظار به گونهای دیگر مطرح شده است. در این قصه حکایت تلاشهای یک مادر منتظر برای کسب خبر از فرزندش است. او در همه جا دنبال نشانی از جگرگوشهاش است و بالاخره روزی که نامهرسان از فرزندش خبری میآورد، مادر چشم براه و منتظر دیگر در این دنیا نیست و حیاط خانه مادر را برگهای خزان پاییزی پر کرده است.
در داستان «ب- د. ت»- از نوح حامدی- همراهی زنان با همسران رزمنده به تصویر کشیده شده است چه در زمانی که زنان به همراه همسرانشان عازم جبهه میشوند و یا در جایی که برای تسکین درد برایشان قرآن تلاوت میکنند و یا در جایی که پیمان میبندند که در کنار همسر در یک قبر قرار گیرند.
داستانهای کوتاه و بلندی که در دوران دفاع مقدس تالیف شدهاند، زنان در قالب نقشهای گوناگون در صحنههای نبرد حق علیه باطل و نیز در پشت صحنههای نبرد حماسهآفرینی کردهاند. همچنین یکی از زمینههای حضور گسترده زنان در عرصه اجتماعی و جریانهای انقلاب مسئله مشارکت زنان در تحولات و تغییرات جامعه در دوران هشت سال دفاع مقدس است. بیشک این از افتخارت انقلاب اسلامی است که روح شجاعت و بیباکی و دلاوری زینبگونه را در کالبد جامعه زنان ایرانی دمیده است. به طور یقین اگر مادران، همسران و خواهران و دختران شهدا و جانبازان و آزادگان سلحشور در میان ما نبودند و شاهد افتخار آنها بر شهادت و شهامت عزیزانشان نبودیم، اینک به طور حتم، فرهنگ ایثار و روحیه شهادتطلبی در میان جوانان و آحاد ملت ما اینچنین روشن و بالنده وجود نداشت.
منابع:
1- با چشمهای شیشهای، تهران، دفتر هنر و ادبیات ایثار، 1385.
2- صادقی، میترا، زنان و داستانهای جنگ، 1388.
3- فردی، امیرحسین، یوسف(1) و (2)، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، نشریه صریر، تهران، 1385
4- کیا، بیژن، یاسر... یاسر... احمد. شیراز، نشر رخشید، 1386.
5- مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی جلد (8)، انتشارات صدرا، تهران، 1371.