اصول معاشرت اجتماعی از نظر امام باقر(ع)
* محمود سلطانمحمدی
انسان، موجودی اجتماعی و نیازمند معاشرت با دیگران است. زندگی در اجتماع و در خانواده بزرگی به نام جامعه، آداب و شرایط و اصولی دارد که بدون درنظر گرفتن آنها، معاشرت انسان دچار اختلال و مشکل و تنگنا خواهد شد.
در مطلب حاضر اصول معاشرت با مردم از دیدگاه امام باقر(ع) بررسی و واکاوی شده است.
* * *
اصول معاشرت با مردم
معاشرت و تعامل با مردم اصولی دارد که مراعات آن میتواند زمینه بهرهمندی دوسویه را فراهم آورد و هر کسی از توانایی و ظرفیتهای دیگری بهره گرفته و نواقص و معایب خود را برطرف ساخته یا بپوشاند و در مسیر تکامل گامهای رشد و بالندگی را بردارد.
در آیات قرآن اصولی به عنوان آداب معاشرت بیان شده که شامل بنیانهای اصول اخلاقی است. به عنوان نمونه در گام نخست از انسانها خواسته شده در معاشرت با دیگران از برخی امور اجتناب کرده و در گام دوم برخی از امور را مراعات کنند تا زندگی شیرین شود و تلخی مشکلات و مصیبتها از میان برود و شادی و سرور جای غم و اندوه را بگیرد. از جمله این موارد اجتنابی میتوان به اجتناب از دروغ، غیبت، تهمت، افترا، بهتان، خیانت و مانند آنها اشاره کرد؛ از طرف دیگر قرآن به اموری چون صداقت، امانت، تعاون و همکاری، عفو و گذشت، احسان و اکرام و مانند آنها در جهت اثباتی اشاره میکند و از مردم میخواهد تا با مراعات این امور گامی بلند برای تعالی اخلاقی و اجتماعی بردارند.
امام باقر(ع) بر اساس آموزههای قرآن، پنج اصل را به عنوان اصول اساسی در معاشرت اجتماعی بیان کرده تا انسان با مراعات آن بتواند در ابعاد فردی و اجتماعی موفق شده و زندگی شاد و سالم داشته باشد. این اصول پنجگانه عبارتند از:
1- ترک مقابله به مثل نسبت به ظالم: یکی از اصولی که امام باقر(ع) به عنوان اصل در معاشرت اجتماعی بیان کرده است، ترک مقابله به مثل نسبت به ظالم در حوزه فردی و شخصی است. تاکید بر «ظلم در حوزه فردی» در اینجا- در حالی که امام باقر(ع) چنین قیدی را نیاورده-، به سبب اصول اساسی حاکم قرآنی بر معاشرتها و ارتباط اجتماعی است؛ زیرا قرآن برای ظلم در حوزه اجتماعی مبانی و اصولی دیگر تعریف کرده است.
به عنوان نمونه اسلام هرگونه ارتباط نزدیک و دوستانه با دشمنان را رد میکند و اصل مدارا با دشمن را تنها با دشمنان در حوزه فردی میپذیرد؛ زیرا از نظر قرآن مدارا کردن با دشمنان اجتماعی و سیاسی و خارجی همانند کافران و مشرکان و حتی اهل کتاب به معنای کوتاهی نسبت به اصول توحیدی و ارزشی اسلام است که قابل پذیرش نیست. خداوند در آیات نخست سوره ممتحنه به مومنان هشدار میدهد که حتی با اهل کتاب ارتباط دوستانه و پنهانی نداشته باشند و به آنان اعتماد نکنند. بر اساس همین اصل، خداوند مقابله به مثل با دشمنان را تشریع کرده و فرموده است: فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم؛ پس هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدی کنید! (بقره، آیه 194) و نیز میفرماید: و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به؛ هرگاه خواستید مجازات کنید، تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید! (نحل، آیه 126 و نیز نگاه کنید: حج، آیه 60)
بنابراین، اصل مقابله به مثل در خصوص ظلم اجتماعی، برقرار است؛ از همین رو، اگر در جامعه اسلامی مسلمان و مومنی ظلمی را در حق شخصی مرتکب شود که جنبه اجتماعی آن برجستهتر باشد، باید برای حفظ اجتماع اصل مقابله به مثل مراعات شود و برای جنایات و بغی مجازاتی در نظر گرفته شود تا امنیت اجتماعی حفظ و حقوق اجتماع ادا شود. اما اگر این ظلم، فردی بود و آثار و تبعات اجتماعی نداشت یا بسیار کم داشت، اصل در معاشرت اجتماعی، اجتناب از اصل مقابله به مثل است. از این رو امام باقر(ع) میفرماید: «اوصیک بخمس: ان ظلمت فلا تظلم؛ تو را به پنج چیز سفارش میکنم: اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن. (بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ج75، ص 167) این سخن امام باقر(ع) معانی دیگر نیز دارد که یکی از مهمترین آنها توجه به قاعده طلایی است که اگر چیزی را به خود نمیپسندی نسبت به دیگران نیز مپسند. در روایت آمده که: شخصی از پیامبر اسلام پرسید: «ای فرستاده خدا! کاری به من یاد بده که میان آن عمل و بهشت فاصلهای نباشد.» پیامبر فرمود: «عصبانی مشو و از مردم چیزی طلب مکن و نیز برای مردم بپسند آنچه را برای خود میپسندی.» (امالی طوسی، ص 507؛ مستدرکالوسائل، ج7، ص 222؛ بحارالانوار، ج27، ص 72 و ج47، ص 47، ص 125)
در روایات است که: عرب بادیهنشینی نزد پیامبر آمد، رکاب شتر پیامبر را گرفت و گفت: ای رسول خدا، چیزی به من یاد بده که به وسیله آن وارد بهشت شوم! پیامبر فرمود: «آنچه را که دوست داری دیگر مردمان نسبت به تو روا دارند، تو نیز همان را نسبت به آنان روا دار و آنچه را که ناپسند میداری دیگران نسبت به تو انجام دهند، تو نیز آن را در حق آنان انجام مده. حال، رکاب شتر را رها کن! (کافی، ج2 ص 146)
پیامبر اسلام در نصیحتی به علیبن ابیطالب فرمود: ای علی! هرچه برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند و آنچه برای خود میخواهی برای دیگران هم بخواه؛ در این صورت در قضاوت خویش دادگر و در دادگریات یکساننگر خواهی بود و اهل آسمان تو را دوست خواهند داشت و در سینه اهل زمین به محبت جای خواهی گرفت. این سفارش مرا- به خواست خدا- به خاطر سپار. (تحفالعقول، ص 113؛ بحارالانوار، ج 47، ص 86).
2- اصل ترک خیانت: از مهمترین اصول اخلاقی، صداقت و امانت است. در آیات قرآنی صادقین اهل بهشت و اصحاب نعمتهای خاص الهی مطرح شدهاند. اصولا از نظر قرآن، کسانی پیامبران را تصدیق میکنند و آنان را راستگو و صادق میشمارند که خود اهل صداقت و راستی باشند. از اصول اخلاقی جهانی که فطری و مطابق اصول اساسی اسلام است، اصل صداقت و امانت است. در آموزههای اسلامی بر امانتداری به عنوان جلوهای از صداقت در عمل تاکید شده است؛ زیرا انسانی که در منش و رفتار خویش صادق است، در امانت خیانت نمیکند. در آیات قرآن بیان شده که خداوند خیانت را گناه کبیر دانسته و نسبت به خائن خشم میگیرد. (آل عمران، آیات 161 و 162) از همین آیه و آیات دیگر به روشنی حرمت خیانت به دست میآید. خداوند به صراحت در آیات 105 و 107 سوره نسا و 27 سوره انفال از خیانت برحذر داشته است؛ زیرا نه تنها موجب خشم خدا بلکه موجب محرومیت از محبت خدا (نسا، آیه 107؛ انفال، آیه 58؛ حج، آیه 38)، رسوایی (نسا، آیات 107 و 108)، شکست (انفال، آیه 71)، محرومیت از دفاع (حج، آیه 38) و مانند آنها شده و به نوعی از مصادیق خیانت به خویشتن است. (نسا، آیه 107) یعنی کسی که به دیگری خیانت میکند در حقیقت نخست به خویش خیانت ورزیده است. بر این اساس اصل، در امانت بوده و خیانت در تقابل با این اصل اخلاقی است. حال اگر کسی در رفتار اجتماعی به شما خیانت کرده است نباید به مقابله به مثل بپردازید و خیانت کنید؛ زیرا این نوع عمل موجب میشود تا انسان به خیانت عادت کند و زمینه برای تغییر خلق و خو در شخص فراهم شود.
بنابراین، اگر دیدید که دیگری خیانت میکند، اصل را در زندگی امانتداری قرار دهید و نگویید چون به من خیانت شده پس من هم نسبت به این شخص یا کسانی دیگر خیانت میورزم. باید همواره امانتداری را در هر حال در دستور کار قرار داد و در تعامل اجتماعی نه تنها نسبت به دیگران خیانت نورزید بلکه حتی نسبت به کسی که به ما خیانت کرده بر اساس اصل تقاص و مقابله به مثل عمل نکنیم تا زندگی سالم و شادی داشته باشیم؛ چنانکه امام باقر(ع) در سفارشهای پنجگانه خویش به این نکته توجه داده و میفرماید: و ان خانوک فلا تخن، اگر به تو خیانت کردند تو خیانت مکن.
3- اصل خشمخوری: انسان در تعاملات و معاشرتهای اجتماعی همواره با کسانی مواجه میشود که سخنان راست و رفتار درست وی را تکذیب میکنند و او را دروغگو میشمارند. در مباحث علمی و یا بیان اخبار و اطلاعات از جامعه ممکن است کسانی سخن وی را نپذیرند و گاه حتی به صراحت وی را تکذیب کرده و دروغگو بشمارند. باید توجه داشت که پیامبران(ع) با همه ادله و بینات روشن و مستدلی که با معجزه و بصائر همراه بود، مورد تکذیب امت قرار گرفتند و مردم آنها را دروغگو شمرده و رسالت و پیامبری ایشان را تایید نکردند. بنابراین، نباید توقع داشت که همگان شما را در گفتار و رفتار تایید کرده و به تصدیق شما بپردازند، بلکه گاه بیشتر مردم به عللی چون حسادت و جهالت و مانند آن ممکن است به تکذیب شما بپردازند و حتی شما را دروغگو دانسته و زمینه سلب اعتماد اجتماعی را برای شما فراهم آورند. انسان مومن باید در تعاملات اجتماعی و معاشرت با مردم، توجه داشته باشد که در صورت تکذیب، خشمگین نشود بلکه با فرو بردن خشم خویش، رفتاری را بروز دهد تا اعتماد دیگران را به خود جلب کند. کسی که در برابر تکذیب دیگران خشمگین میشود، رفتار و گفتاری را بروز میدهد که پشیمانی به دنبال میآورد و دیگران را نیز از وی دور میسازد و زمینه برای جلب و جذب دیگران را از دست میدهد. از این رو امامباقر(ع) سفارش میکند در تعاملات با مردم در برابر تکذیب ایشان خشمگین مشوند بلکه با کظم الغیظ و فروخوری خشم زمینه را برای تعاملات فراتر و برتر اجتماعی فراهم آورند. امامباقر(ع) میفرماید: و ان کذبت فلا تغضب، اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو. باید توجه داشت که در هنگام خشم انسان حالت طبیعی نداشته و رفتار و گفتاری را بروز میدهد که جز ضرر و زیان چیزی به دنبال ندارد و پشیمانی که به دنبال آن پدید میآید نیز سودی نمیرساند؛ زیرا واکنش ابتدایی فرد مورد داوری و سنجش دیگران قرار میگیرند.
4. ترک سرخوشی از ستایش: انسان موجودی است که دوست دارد به کمال برسد و دیده شود و برجستگیهای اخلاقی و فضایل رفتاری او آشکار شده و مورد ستایش قرار گیرد. اصولا حمد و ستایش امر خوبی است؛ اما اگر این حمد و ستایش به مدح برسد گاه ممکن است انسان را سرمست و سرخوش کند. از نظر قرآن و روایات معصومان(ع) و سنت سیره ایشان، حمد در برابر هر امر نیک اختیاری است که مورد پسندهمگانی است و مدح، ستایش چیز نیکی است که خارج از اختیار شخص باشد.
(المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 19،) پس اگر کسی حمد میکند نسبت به کارها و چیزهای اختیاری نیک است؛ اما مدحکاری به اختیاری بودن ندارد و هر چیز نیکی است که در شخص از صورت زیبای غیر اختیار ممدوح و سیرت زیبا اختیاری ممدوح وجود دارد. پس وقتی شخص، ممدوح واقع میشود و کسی از او مدح میکند، از چیزهایی سخن میگوید که ربطی به خود شخص ندارد مثلا چهره زیبا و اندام کشیده و بلند و مانند آنها اما انسان به طور طبیعی از مدح و ستایش خوشش میآید؛ در حالی که نباید این ستایش و مداحی دیگران موجب شود که خود را گم کند و به تعبیر قرآنی و روایی گرفتار مرح و فرح شود. فرح به حالت افراطی از سرور و شادی اشاره دارد؛ زیرا فرحناک کسی است که سرمست و سرخوش از شادی است. از این رو خداوند در دنیا فرحناکی را نمیپسندد و آن را غیر ممدوح دانسته و میفرماید لاتفرح ان الله لا یحب الفرحین، سرخوش و سرمست از شادی مشو که خداوند سرخوشان را دوست نمیدارد. (قصص، آیه 76) اگر مدح و ستایشی میشود باید مسرور و شاد شد ولی به حد هیجانی نرسد که مایه سرخوشی و سرمستی است و آدمی را از حالت طبیعی بیرون میبرد و شخصیت انسان را دچار خدشه میسازد؛ زیرا سرخوشی و فرحناکی موجب رفتارها و گفتارهایی میشود که انسان را از حالت تعادل خارج میسازد. از همین رو امامباقر(ع) به انسانها در رفتارهای اجتماعی و معاشرت با مردم هشدار داده و میفرماید: و ان مدحت فلا تفرح؛ اگر مدحت کنند شاد مشو.
5. ترک بیتابی در وقت سرزنش: همانطوری که مدح و ستایش دیگران نباید موجب سرخوشی انسان شود، هنگام سرزنش و بدگویی دیگران نیز نباید از حالت تعادل خارج شده و به جزع و فزع بپردازد.
امامباقر(ع) میفرماید: و ان ذممت فلا تجزع؛ و اگر نکوهشت کنند، بیتابی مکن؛ چرا که اصولا مد و ذم مردمان از کسی در بسیاری از موارد بیپایه و اساس است. پس نه باید به مدح و ثنای آنان سرخوش شد و دلخوش کرد و نه به ذم و سرزنش ایشان بیتابی کرد. اصولا کسانی اینگونه رفتار میکنند که از تعادل شخصیتی برخوردار نیستند؛ اما کسانی که دارای شخصیت متعادل هستند در برابر اینگونه کنشهای دیگران واکنشی متناسب و متعادل دارند و اگر کسی حتی آنها را مذموم دانست با صبر و بالاتر از آن با حلم رفتار میکنند و از هرگونه جزع و فزع پرهیز نمایند از نظر قرآن کسی که با شری چون ذم دیگران مواجه شد باید به جای جزع و فزع و بیتابی و ناله کردن، صبوری کند، همانطوری که اهل نماز اینگونه هستند؛ زیرا تکیهگاه ایشان خداوند است و دلخوش به مدح و ثنای خدا و رضایت او بوده و با آخرت نگری کارهایشان را انجام میدهند و مدح و ذم دیگران اگر در چارچوب اصول شریعت نباشد به آن توجهی نمیکنند؛ زیرا آنان دلنگران آخرت و عذاب الهی هستند و میزان سنجش اعمال خویش را موازین شرعی حق میدانند. (نگاه کنید: معارج،آیات 19 تا 27) امام علی(ع) به مردم هشدار میدهد تا مواظب تملق دیگران باشند که به اهدافی خاص مانند کسب مال و ثروت و مقامات دنیوی انجام میگیرند نه برای تشویق و ترغیب دیگران به کارهای خیر و اعمال پسندیده و نیک. همانطوری که ذم ایشان نیز مبانی درستی ندارد و به سبب بغض و کینه و مانند آن است.