در بیستوهفتمین شب شاعر اتفاق افتاد؛
تقدیر از یک شاعر با «پیغام ماهیها»
بیستو هفتمین شب شاعر هفتم شهریور با گرامیداشت مقام ادبی و هنری بیژن ارژن برگزار شد.
در این مراسم که در نخلستان سازمان اوج برگزار شد، تعداد زیادی از چهرههای ادبی، هنری، علاقمندان استاد ارژن و اصحاب رسانه حضور داشتند.
در نخستین بخش مراسم، مصطفی علیپور شاعر و منتقد ادبی گفت: بیژن ارژن رباعی مجسم است. هر چند که او در در قالبهایی مانند شعر نیمایی هم شعرهایی دارد ولی رباعیات او او را از سایر شعرا متمایز کرده است.
علیپور ادامه داد: میتوانم قاطعانه بگویم اگر کسی در تاریخ ادبیات معاصر ما بخواهد سیر تحول رباعی را بررسی کند با هیچ عذری نمیتواند از رباعیهای بیژن ارژن بگذرد. چرا که او یکی از موثرترین رباعی سرایان شعر امروز ما است و انتخاب رباعیهای او بسیار سخت است چون در هر کدام یک کار فرمی و محتوایی جدید انجام داده است.
کیومرث عباسی قصری دیگر سخنران برنامه بود که از سرودههای کردی فاخر ارژن گفت و سپس به خوانش غزلی درباره وی پرداخت.
مهدی مظاهری هم از دوستان این شاعر گفت: شخصیت بیژن ارژن به قدری بزرگ است که گاهی شعر را در حاشیه قرار میدهد. برخی او را به عنوان سالک واصل میشناسند هم در حوزه فردی هم اخلاق عمومی.
در ادامه این مراسم، وهب همدانی فرزند سردار شهید حاج حسین همدانی درباره ظرفیتهای عظیم مدافعان حرم و لزوم توجه هنرمندان به این مقوله مهم گفت و پس از قرائت جملاتی از کتاب «پیغام ماهیها» این کتاب را به بیژن ارژن تقدیم کرد.
«پیغام ماهیها» به قلم گلعلی بابایی روایتگر زندگانی شهید حسین همدانی است.
بیژن ارژن نیز وصف حال خود را در قالب این رباعی بیان داشت:
من نیستی است در جهانی که منم
یک هیچ درشت آنچنانی که منم
بره یعنی نیستی بین دو هست
این هست تمام داستانی که منم
پایان بخش این مراسم نیز تقدیر از بیژن ارژن به خاطر یک عمر فعالیت ادبی و هنری بود که این تقدیر با حضور چهرههای ادبی و هنری انجام شد.
در این مراسم فاضل نظری، علیرضا قزوه، مصطفی علیپور، کیومرث عباسی قصری، میلاد عرفان پور، کامران شرفشاهی، وهب همدانی و... حضور داشتند.
گفتنی است بیستوهفتمین شب شاعر در حالی برگزار شد که پیش از این بسیاری از چهرههای فرهیخته هنری ادبی نظیر مرتضی امیری اسفندقه، ناصر فیض و... در این مراسم هدف تکریم و پاسداشت قرارگرفتهاند.
سه سروده از بیژن ارژن
(1)
سرت به نیزه سلامت، سلام ما برسان
سلام ما به شهیدان کربلا برسان
به چشمهای که روان است کاسه آبی
به دستهای برادر جدا جدا برسان
هنوز آتش گرمی است زیر خاکستر
حدیث خیمه ما را به ابرها برسان
سرت به نیزه سلامت، حدیث نی سر توست
بیا و سر مگو را به آشنا برسان
روایتی که به هر بند آن حکایتهاست
ز بند بند وجودت به ما سوا برسان
گلاب و گریه نصارا نثار روی تو کرد
بیا و حرف مگو را به آشنا برسان
بیا و منزل منزل را نی به نی بنویس
به روی بال ملائک به نینوا برسان
به خط کوفی اگر نامهایست آتش باش
قضا قضا بنویس و بلا بلا برسان
خطابهخوانی خواهر کجا و اهل خطا
به جای خط امان، جمله را قضا برسان
تمام خطبه خون را که از گلوی تو ریخت
به سوگنامهنویسان کربلا برسان
(2)
ای شاخه نور نردبانم خاکی است
ای ماه بلند، آسمانم خاکی است
من نام تـو را با چه زبانی ببرم؟
گلدان شکستهام، دهانم خاکی است
(3)
هر لحظه دم از نفاق با هم بزنند
یا حرفی از این سیاق با هم بزنند
یک بار نشد عقربههای ساعت
یک دور به اتفاق با هم بزنند