نگاهی بهشعر انقلاب اسلامی (بخش اول)
این فصل را بسیار خواندم ، عاشقانه است
مصطفی محدثی خراسانی
پیشزمینههای شکلگیری شعری که ما امروز آن را با عنوان شعر انقلاب اسلامی می شناسیم و برای آن تعریف مشخصی داریم و مولفههای آن را برمیشماریم، اگرچه به سالهای اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه برمیگردد، اما قوام و شکل نهایی خود را درسالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 پیدا کرد، تفکر انقلابی و نگاه اجتماعی تحولخواه را در شعر بسیاری از شاعران درسالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میتوان سراغ گرفت، شعری که مهمترین دغدغهاش، آزادی و عدالت است.
از آنجا که روند شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی، مدت زمانی نسبتا طولانی داشته، ادبیات و شعر انقلاب نیز در مدت زمانی نسبتا طولانی شکل گرفته است و به همین دلیل مرز روشن تاریخی و محتوایی قطعی نمیتوان برای شروع شعر انقلاب اسلامی مشخص کرد، مثلا مدعی شویم که هرچه شعر قبل از بهمن پنجاه و هفت سروده شده نمیتواند در گستره شعر انقلاب قرار گیرد و هرچه بعد از آن سروده شده تماما در محدوده شعر انقلاب اسلامی تعریف میشود، برای نمونه، بسیاری از سرودههای محمدرضا شفیعی کدکنی اگرچه در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سروده شده اما بدون تردید ذهن و زبانی انقلابی دارد و مبتنی بر ارزشهای انقلاب هم قابل تعریف است و حتی باید برای او و شعرش از این منظر حسابی جدا باز کرد، چرا که بسیاری ازآثار شفیعی کدکنی اولین سر مشقهای شعرمتعهد و اجتماعی هستند که موازی با شکلگیری جریان شعر انقلاب سروده شدهاند، شاید بیراه نباشد اگر بگوییم مجموعه شعر در کوچه باغهای نشابور ایشان از اولین مجموعههای شعر مقاومت در ادبیات معاصر است. شعر«حلاج» نمونهای از سرودههای این مجموعه است که به شکل آشکاری با استفاده از پشتوانه فرهنگی، تاریخی که ماجرای منصور حلاج به همراه دارد، سکوت تاریخی ما در برابر ظلم و بیعدالتی را زیر سوال میبرد و تعریضی هم به زمانه سرودن شعر که اواخر دهه پنجاه است دارد.
حلاج
در اینه دوباره، نمایان شد
با ابر گیسوانش در باد
باز آن سرود سرخ اناالحق
ورد زبان اوست
تو در نماز عشق چه خواندی؟
که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنههای پیر
از مردهات هنوز پرهیز میکنند
نام تو را به رمز،
رندان سینه چاک نشابور
در لحظههای مستی
مستی و راستی
آهسته زیر لب
تکرار میکنند
وقتی تو،
روی چوبه دارت،
خموش و مات
بودی،
ما
انبوه کرکسان تماشا،
با شحنههای مامور
مامورهای معذور،
همسان و همسکوت ماندیم
خاکستر تو را
باد سحرگهان
هر جا که برد
مردی ز خاک رویید
در کوچه باغهای نشابور،
مستان نیمه شب، به ترنم،
آوازهای سرخ تو را
باز
ترجیعوار زمزمه کردند
نامت هنوز ورد زبانهاست.(1)
اما جریانی که در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب میتوان از آن به قطع و یقین به عنوان پیشدرامد شعر انقلاب نام برد جریانی است که در گستره روشنفکری مسلمان قابل تعریف است و مبتنی بر بینشی توحیدی و شیعی در شعر شکل گرفت وگرایشهای انقلابی با هویت اسلامی را میتوان در آن مشاهده کرد که از پیشگامان آن میتوان به چهرههایی چون طاهره صفارزاده، علی موسوی گرمارودی،حمید سبزواری، نعمت میرزازاده و... اشاره کرد.
در آن سالها، افزون بر این شاعرانِ سرشناس، بعضی شاعران نسل بعد هم بودند که هرچند ایام جوانی را میگذراندند، آثاری اعتراضآمیز و انقلابی داشتند؛ مثل علی معلم، و شادروان حسن حسینی. (آثار پیش از انقلاب معلم و حسینی سپس در مجموعه شعرهای آنان، رجعت سرخ ستاره و همصدا با حلق اسماعیل، منتشر شد).
غوغای خاموش علف، عنوان شعری است از علی موسوی گرمارودی که آن را در سال 1353در زندان قصر
سروده است:
غوغای خاموش علف
شکوه رود را دیدهام
که سنگین میگذرد
و شیطنت نسیم را
که بر شاخسار سیب
سبک، تاب میخورد
روح عاشق من
تقویمی است که جز بهار ندارد
تنم مسجدی باستانی است
به شکستگیم منگر
که گلبانگ اذان دلم
گرم از ماذن هر رگ
به بانگی رسا طنین دارد
تب گیاهی من
در پاشویه رود، میشکند
بهاران که رعد
گرسنگی مرا میغرد
به غذاییم از قارچهای کوهی، مهمان کن (2)
شکلگیری سبک شعر
انقلاب اسلامی
شعر انقلاب ویژگیهای مخصوص به خود چه در حوزهای محتوایی و چه صوری دارد که پس از گذشت سه دهه به دلیل عمق و بسامد بالایی که در کاربرد یافته است،کمکم میرود تا براساس همین ویژگیها، سبک شعر انقلاب اسلامی شکل بگیرد با این حال باید توجه داشت که برجستهترین وجه تمایز شعر انقلاب، به حوزه محتوی برمیگردد، یعنی اندیشهای که در جریان انقلاب اسلامی در شعر تبلور پیدا میکند، بنای سبک شعر انقلاب اسلامی را پی میافکند.
در آستانه پیروزی انقلاب و پس از آن، تا شروع جنگ تحمیلی، گروه شاعران مطرح و در صحنه شعر انقلاب اسلامی را چهرههایی چون، مهرداد اوستا، حمید سبزواری، علی معلم، نصرالله مردانی، سیدحسن حسینی، سپیده کاشانی و علی موسوی گرمارودی شکل میدادند، که عمده مضامین مطرح در شعر این دوران موضوعاتی است چون:
یک: گزارش پیروزی انقلاب اسلامی
در این موضوع اگرچه تقریبا تمامی شاعران ورود و تلاش کردند پیشزمینههای شکلگیری انقلاب اسلامی و عواملی که منجر به پیروزی آن شد را در شعر بیان و به تصویر کشند، اما توفیق علی معلم دامغانی در سرودن مثنوی هجرت، بیش از دیگران بود، معلم در این مثنوی، ریشههای انقلاب اسلامی را در ابتدای تاریخ جستوجو میکند و همراه با پیامبران الهی چون نوح و ابراهیم و یعقوب و.... مبانی این انقلاب را میبیند و به بیان آن میپردازد، مثنوی با این ابیات شروع میشود:
این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است
این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است
هفتاد باب از هفت مصحف برنبشتم
این فصل را خواندم، ورق را درنبشتم
از شش منادى، رازِ هفت اختر شنیدم
این رمز را از پنج دفتر برگزیدم
این بانگ را از پنج نوبت زن گرفتم
این عطر را از باد در برزن گرفتم
مثنوی هجرت طولانی است و از فصلهای بسیاری شکل گرفته است، در این مجال و متناسب با موضوع این مقاله، ابیاتی از فصل پایانی مثنوی هجرت را که به دوران انقلاب اسلامی و پیروزی آن میپردازد و مبارزات امام و مردم با طاغوتیان را به تصویر میکشد، مرور میکنیم، زمینههای شکلگیری انقلاب اسلامی و عوامل پیروزی انقلاب از سخنرانی امام در لغو کاپیتولاسیون وآمدن روحانیت و مردم به میدان، شکلگیری قیام پانزده خرداد و درپی آن تبعید حضرت امام و مبارزات ایشان در نجف و فرانسه تا پیروزی انقلاب در این بخش به تفصیل آمده است:
هنگامه میعاد خونینى دوباره است
باور كن، اینك رجعت سرخ ستاره است
شبگیر غم بود و شبیخون بلا بود
هر روز عاشورا و هر جا كربلا بود
مردى صفاى صحبت آیینه دیده،
از روزن شب شوكت دیرینه دیده
مردى تذرو كشته را پرواز داده
اسلام را در خامشى آواز داده
كاى عالمى آشفته، چند آشفتن تو؟
گیتى فسرد از فتنه، تا كى خفتن تو؟
شبگیر ما در روز خیبر یاد بادا
قهر خدا در خشم حیدر یاد بادا
اینك كه آیا ضامن این دین و دَین است؟
آیا كدامین دست نصرت با حسین است؟
باز آن قیامت قامت بنشسته برخاست
پشت و پناه امت بشكسته برخاست
برخاست در كف تیغ طرد و ترك و حاشا
آن نوح موسىقامت یوسف تماشا
احیاء دین و قلع و قمع كفر و كین را
آغاز كرد آن هجرت شورآفرین را
رایت به قمع فتنه بیرون از نجف زد
بر امّت اسلام، بانگ لاتخف زد
با شور ابراهیمیان عرض و لا... كرد
گوئى حسین از كعبه قصد كربلا كرد
از عمق جان اسلامیان خواندند او را
از كفر، سیلىخوردگان راندند او را (3)
دو - ستایش حضرت امام خمینی(ره):
شعر انقلاب و بیان آرمانهای آن با شخصیت حضرت امام خمینی(ره) گره خورده است و به سختی میتوان شعری را سراغ گرفت که برای انقلاب سروده شده باشد و در آن یادکردی از امام نشده باشد یا شعری را سراغ گرفت که برای امام سروده شده باشد و در آن به بیان آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی اشاره نشده باشد، چون شعر هجرت علی معلم که در بیان تاریخ و ریشههای شکلگیری انقلاب اسلامی بود و از محوریترین موضوعات آن شخصیت امام و نقش رهبری ایشان در این مبارزه بود، با اینحال یکی از موضوعات مستقل شعر انقلاب ستایش و توصیف و تبیین شخصیت و نقش امام در انقلاب و بیداری امت اسلامی است، که برای نمونه ابیاتی قصیده «خورشید تابان جهاد اسلامی» سروده استاد مهرداد اوستا را مرور میکنیم:
فری ای جهان زیر شهپر گرفته
همای ز گردون فراتر گرفته
ز دامان آخر زمان بردمیده
جهان را چو خورشید انور گرفته
بتان را سریر خدایی ز سر بر
به منشور الله اكبر گرفته
خمینی امام ای كه داد ولایت
به توفیق دادار داور گرفته
ز توحید، رایت به گردون كشیده
ز سر، شرك را تاج و افسر گرفته
ابرقدرتان جهان را سراسر
ز سنگر گذشته، به سنگر گرفته (4)
...
سه - همدردی با ملل مستضعف بهویژه فلسطین، صدور انقلاب و بیداری اسلامی:
علی معلم دامغانی با بینشی تاریخی و مشرف بر قدرت عظیم اسلام در ایجاد وحدت و یکپارچگی امت اسلامی و تاثیر شگرفی که انقلاب اسلامی در تسریع این بیداری و اتحاد خواهد گذاشت وبا شناختی که از معضلات این راه و مسائل مبتلا به ملل اسلامی دارد، به طرز شگفتآوری بیداری اسلامی و گسترش موج انقلاب اسلامی را پیشبینی میکند و با قطعیت تمام سالها پیش عنوان میکند که:
«اُمت واحده از شرق بهپا خواهد خاست»
او در مثنوی امت واحده از همان ابتدا اشاره میکند که کار صعب است و موانع بسیاری در مسیر بیداری و اتحاد امت اسلامی قرار گرفته است، و خصوصا امکان این بیداری و اتحاد در بین برخی سران عرب به شدت دشوارتر است و احتمال فراهم شدن زمینه آن مشکلتر، چرا که دو عامل کفر و نفاق امکان رشد بیشتری در بین اعراب -البته با سیاستهای استکباری آمریکا و انگلیس- پیدا کردهاند، دنیاطلبی و عافیتجویی آنگونه گریبان سران عرب را گرفته است که حاضرند دین و دنیاشان را یکجا به کامجوییهایی که به آن معتاد شدهاند بفروشند، با این وصف نمیشود به همراهی و مرد راه بودن آنان چندان امیدوار بود که اگر از نوع خوب قوم عرب باشند حداکثرش این است که کوفی نیستند اما از شامیبودنشان گزیری ندارند:
کار صعب است در این راه، بگویم یا نه؟
تواء مانند مه و ماه، بگویم یا نه؟
تا نگویید که بیرسم، برون از حد گفت
فتنه کفر و نفاقند عرب، احمد گفت
کامشان نیست اگر ننگی اگر نامی هست
دین و دنیا بفروشند اگر کامی هست
ای شما خفته به امید، عرب صوفی نیست
اهل این بادیه شامی است اگر کوفی نیست
اما انفجار نور در سرزمین ایران آنقدر بزرگ و لرزاننده و روشنگر بوده است که حتی خواب از سر جهان عرب نیز پریده است، نه تنها اعراب که هفت اقلیم جهان متاثر از امواج انقلاب اسلامی، گام در مسیر بیداری نهاده است:
حالا گسترش بیداری ملل اسلامی، آینده جهان و مناسبات آن را به گونهای دیگر رقم خواهد زد، طلیعه صبح امکان محال رخ نمود است، کردها به صلاحالدین اقتدا خواهند کرد، عثمانی با عزم تجدید مجد و عظمت خویش از قاب تصویر و سکون بیرون خواهد آمد، افغان، فغانش را به عربده بدل خواهد کرد، و ترکمن سوار براسب بادپا گام در راه سفری سرنوشت ساز خواهد گذاشت، و خلاصه از مرمره تا سند و از آفریقا تا هند و از ازبکستان تا کشمیر دستخوش این تحول عظیمند:
شرق از مرمره تا سند به پا میخیزد
خلق از افریقیه تا هند به پا میخیزد
خون تاجیک دگر جوش جنون خواهد زد
ازبک از آمویه پاپوش به خون خواهد زد
باشه در صخره کشمیر فزون خواهد شد
ببری از بیشه بنگال برون خواهد شد
ترکمن بر زبر باد سفر خواهد کرد
باز افغان به جهان عربده سر خواهد کرد
و نهایت این جریان بیداری، به رغم تمامی موانع و توطئهها چیزی نخواهد بود جز شکلگیری امت واحده که به دنبال در انداختن طرحی نو و مبتنی بر ارزشهای انسانی و عدالت و برادری در سرتاسر جهان است:
هله رعد است، هلا برق بهپا خواهد خاست
اُمت واحده از شرق به پا خواهد خاست(5)
پی نوشت:
(1)- آواز باد و باران: گزیده شعر شفیعی کدکنی/ با نقدی ازتقی پورنامداریان/ نشر چشمه/1377
(2)- صدای سبز: گزیده شعر/ علی موسویگرمارودی/ قدیانی/1383
(3)- دامغانی، معلم ،علی/ رجعت سرخ ستاره / انتشارات سوره مهر 1385
(4)- اوستا، مهرداد/ امام حماسهای دیگر/انتشارات حوزه هنری1359
(5)- دامغانی، معلم، علی/ رجعت سرخ ستاره /انتشارات سوره مهر1385