kayhan.ir

کد خبر: ۶۵۲۸۲
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۰
پژوهشی درباره تعزیه(بخش هفتم و آخر)

کارکرد لباس در شبیه خوانی


سعید محمدی
برای آنکه تعزیه‌خوان به نقشی که برعهده گرفته بیشتر شبیه شود، انتخاب نوع لباس و وسایل و ابزار مناسب اهمیت ویژه‌ای داشت. نوع لباسها و سایر لوازم تعزیه‌خوانان در شهرها و روستاها و نیز در دوره‌های گوناگون متفاوت بوده است. این تفاوتها معمولاً به سبب امکانات تعزیه‌گردانان و تعزیه‌خوانان، میزان نذورات، سنتها و عادات مردم، و رقابتهای محلی بوده است؛ چنان‌که در برخی مناطق همه تعزیه‌خوانان لباس مخصوص نمی‌پوشیدند. در بعضی جاها نیز برخی کاملاً لباس مخصوص و برخی دیگر فقط عمامه و نقاب می‌پوشیدند؛ حتی در برخی روستاها، تعزیه اصطلاحاً «نشسته» و بدون حرکت و لباس مخصوص اجرا می‌شد و تعزیه‌خوانان به نوبت اشعار خود را به آواز می‌خواندند.‌
از مجموع پوشش تعزیه‌خوانان می‌توان دریافت که لباس اولیا سبز و سیاه و گاه سفید، و لباس اشقیا سرخ بوده است. بنا بر توصیف عبدالله مستوفی، در دوره ناصرالدین شاه شبیه امام حسین علیه‌السلام معمولا قبای راسته سفید، شال و عمامه سبز، عبای ابریشمی شانه‌زری سبز یا سرخ می‌پوشید و در هنگام جنگ، چکمه، و در موقع عادی نعلین زرد به پا می‌کرد. شبیه‌های سایر اولیا و اوصیا نیز کم و بیش از همین نوع لباس استفاده می‌کردند. جامه شبیه‌های زنان پیراهن سیاه بلند بود که تا پشت پا می‌رسید و پارچه سیاهی بر سر می‌انداختند و با پارچه سیاه دیگری چهره‌شان را تا زیرچشم می‌پوشاندند. بچه‌خوانها پیراهن عربی بلند و سیاه با سربند می‌پوشیدند. امرا و بزرگان اشقیا را اغلب با جبه ترمه و عمامه شال رضایی یا شال کشمیری مجسم می‌کردند. جنگجویان هر دو طرف زره و کلاهخود داشتند. زیر زره، اشقیا قبای سرخ و اولیا قبای سفید می‌پوشیدند. لباس سرداران اشقیا بیشتر قهوه‌ای و سرخ بوده و شبیه شمر معمولا لباس کاملا قرمز بر تن داشته و با آستین‌های بالازده و دامن قبا بر کمر بسته، ایفای نقش می‌کرده است. لباس شیطان بیشتر به رنگ سرخ و تمسخرآمیز، لباس دیو، شلیته رنگارنگ خال‌خال، و لباس شبیه‌های فرشتگان جبه ترمه بوده است که تاج نیز بر سر می‌گذاشته‌اند و برای نشان دادن جنبه ماورایی، تور سفید یا آبی به صورت می‌افکنده‌اند. شبیه‌های ارواح و جنها نیز به همین منظور روبنده‌های نازک بر چهره می‌زده‌اند. آرایه (دکور) صحنه در تعزیه بسیار جزئی بود و وسایل صحنه معمولا جنبه نمادین داشتند؛ مثلا تشتی پر از آب، نماد رود فرات و چند شاخه از یک درخت، نماد نخلستان بوده است. یکی از وسایل جالب توجه مورد استفاده در تعزیه برخی نواحی، شمشیر علی‌اکبر بود که به آن «فرق» هم می‌گفتند و آن را طوری می‌ساختند که هنگام اجرای تعزیه، ظاهرا در فرق سرِ شبیه فرو می‌رفت. گاه نیز شبیه، پارچه‌ای سفید را به عنوان کفن به کار می‌برد. این پارچه ضمن آنکه نماد آمادگی برای شهادت بود و به تماشاگر نشان می‌داد که به زودی قهرمان تعزیه به قتل خواهد رسید، در برخی تعزیه‌ها، مانع آغشته شدن لباس شبیه به مایع قرمز رنگی می‌شد که به جای خون از آن استفاده می‌کردند. گاه از اسب و در بعضی مناطق از شتر در تعزیه استفاده می‌کردند. در برخی تعزیه‌ها، مثل «شهادت امام حسین(ع)» و «شیر و فضه»، شبیه شیر پوستینی وارونه بر تن می‌کرد. گاه از شیر واقعی هم استفاده می‌شد.
با آنکه تعزیه‌خوانی در اکثر نقاط ایران رواج داشت، نواحی شمالی کشور به سبب آنکه مأمن سادات و شیعیان به ویژه در سده‌های نخست هجری بوده است، از مراکز اصلی تعزیه به شمار می‌رفت. به‌طور کلی تعزیه‌خوانی در قسمت مرکزی مازندران، کوهپایه‌های جنوبی البرز در استانهای سمنان و تهران و همچنین نواحی مرکزی ایران از رواج و اهمیت بیشتری برخوردار بوده است.
بعضی از خانواده‌ها به صورت موروثی کار تعزیه‌خوانی را دنبال می‌کردند و گاه کل یک گروه تعزیه‌خوان از اعضای یک خانواده بودند. گاه بعضی خانواده‌ها را با عنوان تعزیه‌خوان می‌شناختند و در مواردی نیز مردم عنوان نقشی را که یک تعزیه‌خوان مدتها به اجرای آن می‌پرداخت به دنبال نام واقعی‌اش اضافه می‌کردند. از آنجا که معمولاً تماشاچیان تعزیه پس از پایان آن، مبالغی را به عنوان نذر به تعزیه‌خوانان هدیه می‌کرده‌اند، تعزیه‌خوانی، به نوعی، جنبه نیمه‌حرفه‌ای پیدا کرده بود، هر چند که این کار معمولاً حرفه اصلی کسی محسوب نمی‌شد. مرسوم بود که تماشاچیان معتقد تعزیه به لباسها یا ابزار شبیه‌های ائمه و اولیا تبرک بجویند؛ مثلا مقداری از آب تشتی که شبیه حضرت عباس علیه‌السلام دست در آن کرده بود، در ظرفی ریخته و به تبرک می‌بردند.‌
ساخت و فروش وسایل تعزیه نیز در ایران رایج بوده و بازارچه‌هایی بدین منظور وجود داشته است، مرکز فروش این وسایل در تهران امروز، بازارچه‌ای در جلوخان مسجد امام خمینی(ره) است.
تعزیه بر ادبیات و فرهنگ عامه ایرانیان تأثیر گذاشته و پاره‌ای تعریض‌ها و کنایات از این رهگذر به زبان مردم راه یافته است؛ مثلا «نعش تعزیه» در تعریض به بی‌هنر بیکاره‌ای که ادعای دخالت در امر مهمی می‌کند؛ «فرنگی توی تعزیه» کنایه از بیگانه‌ای است در جمع یا حضوری که توجه دیگران را برانگیزد؛ «تعزیه گرفتن» به مفهوم عده‌ای را به دور خود جمع کردن است؛ «تعزیه‌گردان» کنایه از میاندار و کارچاق‌کن ماجراست که اکنون دلالت سیاسی هم دارد. «مثل ذوالجناح تعزیه» کنایه است از آنچه انواع اشیای زینتی را در حد افراط براو آویخته باشند؛ «تعزیه تمام شد/ تعزیه شکست»، برای پراکندن افرادی که بر سر مرافعه‌ای جمع شده‌اند، گفته می‌شود.
تعزیه به واقع با پوست و خون مردم ایران آمیخته شده است. این آمیختگی چیزی جز ارادت این مردم به سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) نیست. مردم ایران تعزیه را با جان خود آمیخته‌اند. این هنر والای ایرانی در نظر مردم این سرزمین به خاطر هنر بودنش وجهه ندارد، بلکه نام حسین ابن علی(ع) به آن آبرو و اعتبار بخشیده است. عشق به امام حسین موجب شده که مردم ایران هر آنچه در توش و توان دارند به میدان بیاورند تا سوگواری برای امامشان با شکوه هرچه تمام‌تر صورت پذیرد. دریغ و هزار دریغ که این هنر والا در روزگار ما رو به افول است و از این همه حکمت و دینداری و تعقل جز نامی در موزه‌ها چیزی باقی نمانده است. هنری که سوگواری برای سالار شهیدان را هم با شور آمیخته بود و هم شعور اکنون به ورطۀ فراموشی سپرده شده و از آن نامی در خور جایگاهش وجود ندارد. به حق که ما در سوگواری سالار شهیدان هر آنچه امروز داریم از همان مجالس سوگواری و تعزیه داریم و باید اعتراف کنیم که در این مورد وارثان خوبی نبوده‌ایم.