متفاوت بودن ظرفیتها در درک معارف دین(پرسش و پاسخ)
پرسش:
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که اگر ابوذر آنچه را که در قلب سلمان بود میدانست، حتما او را میکشت یا در برخی نسخ او را تکفیر میکرد. آیا میتوان از این حدیث روحیه و مرام تکفیریها را استنباط نمود؟
پاسخ:
روایت مورد اشاره هیچ ارتباطی با روحیه و مرام تکفیر ندارد، زیرا آنچه از متن روایت به روشنی پیداست، هدف تبیین مسایل مهم عقیدتی و تنوع ظرفیت پذیرش انسانهاست، که حالا در اینجا مثال سلمان و ابوذر را مطرح میکند که حتی انسانهایی با این درجه معرفتی یک حدی از ظرفیت عقیدتی دارند و اینگونه نیست که معارف همه اولیای خدا در یک حد و مرز باشد؛ وقتی حال بزرگان چنین است و ظرفیت آنها هم محدودیتهایی را دارد، به طریق اولی حال مردمان عادی معلوم است؟!
مرحوم کلینی اینگونه روایات را ذیل عنوان «بَابٌ فِيمَا جَاءَ أَنَّ حَدِيثَهُمْ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» (روایاتی داریم که فهم برخی احادیث امامان، بسیار سخت و دشوار است) جمع کرده است.
روایت مورد اشاره چنین است:
با سند موثق، از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: روزى نزد على بن الحسين(ع) سخن از تقيه به میان آمد. آن حضرت فرمود: به خدا سوگند، اگر ابوذر آنچه در دل سلمان بود را میدانست، او را میكشت، در حالی که پيامبر خدا(ص) ميان آن دو برادرى برقرار كرده بود، (وقتی حال ابوذر و سلمان چنین است) پس درباره مردم ديگر چه گمان داريد؟ [یعنی همه در یک سطح معرفتی نیستند و هر کس ظرفیتی دارد و تاب تحمل بیشتر از آن را ندارد.] همانا [فهم] علم دانایان سخت و دشوار است و جز پيامبر مرسل يا فرشته مقرّب يا بنده باایمانی كه خدا قلبش را برای ايمان آزموده است، تاب تحمل آن را ندارد. سپس فرمود: و سلمان از اين رو از جمله دانایان شده كه او یکی از ما اهل بیت است و از اين جهت او را در رديف علما و دانایان آوردم. (الكافي، ج 1، ص 401)
اول اینکه اصلا لفظ تکفیر در این روایت وجود ندارد. واژه تکفیر و تکفیری- که الان مرسوم است و برای تروریستهای وهابی بهکار میرود- به معنای ایناست که کسی را مرتد و خارج از دین و مشرک میپندارند و با این اتهام، خونش را هدر میدانند و او را میکشند! وهابیها همانند خوارج، توهمات خود را حق پنداشته و هر آنکس که بدان معتقد نباشد را کافر و مهدورالدم میدانند و با کافر خواندن و تکفیر او، خونش را به وحشیانهترین شکل ممکن میریزند! البته جای هیچ بحثی نیست که هم خود وهابیها، هم عملشان، و هم تکفیرشان، همگی از سیره اسلام و مسلمانی خارج است و حماقتی شیطانی است و به اسلام هیچگونه ارتباطی ندارد.
دوم اینکه در روایت مورد اشاره لبّ کلام امام و جان فرمایش ایشان، جمله «إِنَّ عِلْمَ الْعُلَمَاءِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ» است. (همانا [فهم] علم دانایان سخت و دشوار است و جز پيامبر مرسل يا فرشته مقرّب يا بنده باایمانی كه خدا قلبش را برای ايمان آزموده است، تاب تحمل آن را ندارد.)
امام برای اینکه این مفهوم بلند را برای ما تفهیم کند (که خود این فرمایش هم جزو روایات صعب مستصعب است و درکش مشکل است)، مثال سلمان و ابوذر را مطرح میکند که حتی بهترین اهل ایمان هم در یک سطح معرفتی نیستند و همه معارف اهل بیت را درک نمیکنند! سلمان ظرفیت عقیدتیاش بیشتر از ابوذر بود، برای همین معارف عمیقتری به او تعلیم داده شد؛ معارفی که ابوذر تاب تحمل و پذیرش آن را نداشت!
نه اینکه واقعا در بیرون سلمان چیزی گفته باشد و ابوذر هم او را به جرم کلمهای، تکفیر کرده باشد! خیر، امام دارد مثال این دو بزرگوار را مطرح میکند تا مطلب برای ما روشنتر شود، برای همین بعد از مثال سلمان و ابوذر میفرماید: «...فَمَا ظَنُّكُمْ بِسَائِرِ الْخَلْقِ»! امام در واقع میخواهد بفرماید: فکر نکنید همه مردم در یک سطح از ظرفیت و گنجایش عقیدتی هستند! (وقتی حال ابوذر و سلمان چنین است) پس درباره مردم ديگر چه گمان داريد؟ (یعنی همه در یک سطح معرفتی نیستند و هر کس ظرفیتی دارد و تاب تحمل بیشتر از آن را ندارد.)
در معارف دینی و عقیدتی هم همین طور است. این روایت میفرماید: همه در یک سطح نیستند و نباید هر حرفی را برای هر جمعی زد. درک برخی معارف عمیق فوق طاقت افراد است و هر کسی تاب پذیرشش را ندارد و ممکن است ناقلش را دیوانه یا منحرف از دین بپندارد! البته سلمان آن معارف بلند عقیدتی را برای خود نگه میداشت چون ظرف قابل گنجایشی برای عرضه آنها نمییافت یا اگر مییافت برای همان فرد خاص بیان میکرد.
جالب اینکه درباره یونس بن عبدالرحمن (یکی از یاران امام رضا(ع)) هم همین مطلب را داریم و اتفاقا در روایتی به سلمان تشبیه شده است. او از معارف عمیقی برخوردار بود و دیگران که مؤمن هم بودند اما ظرفیت درک آن معارف را نداشتند، وی را به خاطر نقل آن معارف بلند سرزنش میکردند، و امام رضا (ع)هم یونس گریان از آن سرزنشها را دلداری میداد. (رجال الکشی، جزء اول و ششم، ص 487)
نقل شده: به پیامبر عرض کردند: عیسی بن مریم بر روی آب راه میرفته! حضرت پاسخ داد: اگر یقینش بالاتر بود، روی هواهم راه میرفت!
در مصباح الشریعه پس از نقل این جمله توضیحاتی دارد که حاصلش اینست که: درجه یقین پیامبران متفاوت است، همانگونه هم درجه یقین اهل ایمان! (بحارالانوار، ج 67، ص 179)
حاصل اینکه نه ابوذر، سلمان را تکفیر کرد، و نه سلمان معارف فوق طاقت برای ابوذر بیان میکرد، بلکه امام صادق(ع) مثال میزند که همه در یک سطح معرفتی نیستند، حتی اگر سلمان و ابوذر باشند. (با آن مقام و منزلت والایی که داشتند.)
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که اگر ابوذر آنچه را که در قلب سلمان بود میدانست، حتما او را میکشت یا در برخی نسخ او را تکفیر میکرد. آیا میتوان از این حدیث روحیه و مرام تکفیریها را استنباط نمود؟
پاسخ:
روایت مورد اشاره هیچ ارتباطی با روحیه و مرام تکفیر ندارد، زیرا آنچه از متن روایت به روشنی پیداست، هدف تبیین مسایل مهم عقیدتی و تنوع ظرفیت پذیرش انسانهاست، که حالا در اینجا مثال سلمان و ابوذر را مطرح میکند که حتی انسانهایی با این درجه معرفتی یک حدی از ظرفیت عقیدتی دارند و اینگونه نیست که معارف همه اولیای خدا در یک حد و مرز باشد؛ وقتی حال بزرگان چنین است و ظرفیت آنها هم محدودیتهایی را دارد، به طریق اولی حال مردمان عادی معلوم است؟!
مرحوم کلینی اینگونه روایات را ذیل عنوان «بَابٌ فِيمَا جَاءَ أَنَّ حَدِيثَهُمْ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» (روایاتی داریم که فهم برخی احادیث امامان، بسیار سخت و دشوار است) جمع کرده است.
روایت مورد اشاره چنین است:
با سند موثق، از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: روزى نزد على بن الحسين(ع) سخن از تقيه به میان آمد. آن حضرت فرمود: به خدا سوگند، اگر ابوذر آنچه در دل سلمان بود را میدانست، او را میكشت، در حالی که پيامبر خدا(ص) ميان آن دو برادرى برقرار كرده بود، (وقتی حال ابوذر و سلمان چنین است) پس درباره مردم ديگر چه گمان داريد؟ [یعنی همه در یک سطح معرفتی نیستند و هر کس ظرفیتی دارد و تاب تحمل بیشتر از آن را ندارد.] همانا [فهم] علم دانایان سخت و دشوار است و جز پيامبر مرسل يا فرشته مقرّب يا بنده باایمانی كه خدا قلبش را برای ايمان آزموده است، تاب تحمل آن را ندارد. سپس فرمود: و سلمان از اين رو از جمله دانایان شده كه او یکی از ما اهل بیت است و از اين جهت او را در رديف علما و دانایان آوردم. (الكافي، ج 1، ص 401)
اول اینکه اصلا لفظ تکفیر در این روایت وجود ندارد. واژه تکفیر و تکفیری- که الان مرسوم است و برای تروریستهای وهابی بهکار میرود- به معنای ایناست که کسی را مرتد و خارج از دین و مشرک میپندارند و با این اتهام، خونش را هدر میدانند و او را میکشند! وهابیها همانند خوارج، توهمات خود را حق پنداشته و هر آنکس که بدان معتقد نباشد را کافر و مهدورالدم میدانند و با کافر خواندن و تکفیر او، خونش را به وحشیانهترین شکل ممکن میریزند! البته جای هیچ بحثی نیست که هم خود وهابیها، هم عملشان، و هم تکفیرشان، همگی از سیره اسلام و مسلمانی خارج است و حماقتی شیطانی است و به اسلام هیچگونه ارتباطی ندارد.
دوم اینکه در روایت مورد اشاره لبّ کلام امام و جان فرمایش ایشان، جمله «إِنَّ عِلْمَ الْعُلَمَاءِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ» است. (همانا [فهم] علم دانایان سخت و دشوار است و جز پيامبر مرسل يا فرشته مقرّب يا بنده باایمانی كه خدا قلبش را برای ايمان آزموده است، تاب تحمل آن را ندارد.)
امام برای اینکه این مفهوم بلند را برای ما تفهیم کند (که خود این فرمایش هم جزو روایات صعب مستصعب است و درکش مشکل است)، مثال سلمان و ابوذر را مطرح میکند که حتی بهترین اهل ایمان هم در یک سطح معرفتی نیستند و همه معارف اهل بیت را درک نمیکنند! سلمان ظرفیت عقیدتیاش بیشتر از ابوذر بود، برای همین معارف عمیقتری به او تعلیم داده شد؛ معارفی که ابوذر تاب تحمل و پذیرش آن را نداشت!
نه اینکه واقعا در بیرون سلمان چیزی گفته باشد و ابوذر هم او را به جرم کلمهای، تکفیر کرده باشد! خیر، امام دارد مثال این دو بزرگوار را مطرح میکند تا مطلب برای ما روشنتر شود، برای همین بعد از مثال سلمان و ابوذر میفرماید: «...فَمَا ظَنُّكُمْ بِسَائِرِ الْخَلْقِ»! امام در واقع میخواهد بفرماید: فکر نکنید همه مردم در یک سطح از ظرفیت و گنجایش عقیدتی هستند! (وقتی حال ابوذر و سلمان چنین است) پس درباره مردم ديگر چه گمان داريد؟ (یعنی همه در یک سطح معرفتی نیستند و هر کس ظرفیتی دارد و تاب تحمل بیشتر از آن را ندارد.)
در معارف دینی و عقیدتی هم همین طور است. این روایت میفرماید: همه در یک سطح نیستند و نباید هر حرفی را برای هر جمعی زد. درک برخی معارف عمیق فوق طاقت افراد است و هر کسی تاب پذیرشش را ندارد و ممکن است ناقلش را دیوانه یا منحرف از دین بپندارد! البته سلمان آن معارف بلند عقیدتی را برای خود نگه میداشت چون ظرف قابل گنجایشی برای عرضه آنها نمییافت یا اگر مییافت برای همان فرد خاص بیان میکرد.
جالب اینکه درباره یونس بن عبدالرحمن (یکی از یاران امام رضا(ع)) هم همین مطلب را داریم و اتفاقا در روایتی به سلمان تشبیه شده است. او از معارف عمیقی برخوردار بود و دیگران که مؤمن هم بودند اما ظرفیت درک آن معارف را نداشتند، وی را به خاطر نقل آن معارف بلند سرزنش میکردند، و امام رضا (ع)هم یونس گریان از آن سرزنشها را دلداری میداد. (رجال الکشی، جزء اول و ششم، ص 487)
نقل شده: به پیامبر عرض کردند: عیسی بن مریم بر روی آب راه میرفته! حضرت پاسخ داد: اگر یقینش بالاتر بود، روی هواهم راه میرفت!
در مصباح الشریعه پس از نقل این جمله توضیحاتی دارد که حاصلش اینست که: درجه یقین پیامبران متفاوت است، همانگونه هم درجه یقین اهل ایمان! (بحارالانوار، ج 67، ص 179)
حاصل اینکه نه ابوذر، سلمان را تکفیر کرد، و نه سلمان معارف فوق طاقت برای ابوذر بیان میکرد، بلکه امام صادق(ع) مثال میزند که همه در یک سطح معرفتی نیستند، حتی اگر سلمان و ابوذر باشند. (با آن مقام و منزلت والایی که داشتند.)