یک اقتصاددان:
رها کردن بازار ارز بیتدبیری است
یک اقتصاددان گفت: رها کردن بازار ارز کمال بیخردی مسئولان بانک مرکزی است، چرا که سپردن بازار به دلالان، دادن کارد به جلاد محسوب میشود.
عبدالمجید شیخی در گفتوگو با نسیم با تعطیلی مرکز مبادلات ارزی مخالفت کرد و اظهار داشت: ما دچار دو مشکل بزرگ در بازار ارز هستیم؛ اولا عرضه ارز محدود و ثانیاً تقاضای ارز نامحدود. در شرایطی که این دو پدیده را در بازار داریم، رها کردن بازار ارز کمال بیخردی مسئولان بانک مرکزی است، چرا که نیروی غالب در بازار، دلالان هستند و سپردن بازار به آنها، دادن کارد به دست جلاد است.
وی با بیخردی دانستن معامله ارز در بورس ادامه داد: اگر تصور کنیم بورس ارز ایجاد کردیم، آزادانه میتوانیم نرخ را تعیین کنیم، درست نیست. اگر دلالان تبانی کردند و بازار را تخلیه کردند و نرخ ارز چند برابر شد چه کسی پاسخگو خواهد بود.
این اقتصاددان و استاد دانشگاه تصریح کرد: این رهاسازی بازار در شرایطی که ما عدم تعادلهای فراوانی در اقتصاد داریم و اقتصاد ثباتی ندارد اصلا معقول نیست و در واقع برداشتن کنترلهای دولتی از بازار یعنی دادن عنان به دست دلالان که این کار بسیار خطرناک است.
شیخی، تعطیلی مرکز مبادلات ارزی را در بلندمدت آسیبزننده دانست و افزود: زمانی که نیروهای بازار به یک تعادل برسند، اصلا نیازی به کنترل دولت نخواهد بود، اما سؤال اینجاست که آیا در حال حاضر، تعادل بین قوا در بازار وجود دارد که دولت به دنبال تعطیلی مرکز مبادلات ارزی است؟
وی در پاسخ به این سؤال گفت: بررسیها خلاف وجود تعادل در بازار ارز را نشان میدهد چرا که عرضه ارز بسیار محدود و تقاضا بسیار نامحدود است.
این اقتصاددان پیشنهاد کرد: باید تقاضاهای ارزی طبقهبندی و محدود شود تا تقاضاهای بیمورد وارد بازار نشود.
شیخی ارز را یک سنگر برای اقتصاد کشور توصیف کرد و ادامه داد: تکنرخی کردن ارز به معنای ثابت نگه داشتن نرخ ارز نیست. در اقتصاد اسلامی که بازار متوازن نباشد، توصیه میشود دولت با تدبیر، بازارها را مدیریت کند.
وی با انتقاد از تاثیر دیدگاه اقتصاد سرمایهداری بر تفکرات مسئولان بانک مرکزی عنوان کرد: دیدگاه متعارف و سنتی حاکم بر ذهن مسئولان بانک مرکزی متاثر از اقتصاد سرمایهداری است، که فکر میکند بازار خود به خود به سمت تعادل میرود، ولی در دیدگاه اقتصاد اسلامی وقتی شرایط نابرابر باشد، رفتن به سمت تعادل واقعیت نخواهد داشت و اگر تعادلی هم به وقوع بپیوندد تعادل ناعادلانهای خواهد بود.