امامت شرط توحید(حکایت خوبان)
هنگامی که امام رضا(ع) به نیشابور رسید و خواست از آنجا به سمت خراسان و به سوی مامون خارج شود، عدهای از اصحاب حدیث و دانشوران پیرامون آن حضرت جمع گشته، عرض کردند: ای پسر رسول خدا(ص) از شهر ما میگذری و از میان ما میروی، آیا برای ما حدیثی بیان نمیفرمایی که از آن بهرهمند شویم، این در حالی بود که امام(ع) در میان کجاوه نشسته بود. سپس سر مبارک خود را بیرون آورد و فرمود: از پدرم موسیبن جعفر(ع) شنیدم که فرمود: شنیدم پدرم جعفربن محمد(ع) فرمود: شنیدم پدرم محمد بن علی(ع) فرمود: شنیدم پدرم علیبن حسین(ع) فرمود: شنیدم پدرم حسین بنعلی(ع) فرمود: شنیدم پدرم امیرالمومنین علی بنابیطالب(ع) فرمود: شنیدم رسول خدا(ص) فرمود: شنیدم جبرئیل(ع) گفت: شنیدم خدای عزوجل فرمود: «لاالهالاالله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی»
کلمه توحید «لاالهالاالله» دژ من است، هر کس در حصار و قلعه من داخل شود، از عذاب من در امان است. بعد از این سخن مرکب حضرت به راه افتاد، پس از لحظاتی بار دیگر امام رضا(ع) سر مبارک خود را از کجاوه بیرون آورد و با صدای بلند فرمود: اما بدانید و آگاه باشید کلمه توحید و یکتاپرستی و ایمنی از عذاب الهی شرط و شروطی دارد، و شرط و شروط آن من هستم، ایمان و عقیده به ولایت و امامت، شرط توحید حقیقی است. (1)
_________________________________
1- عیون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 135