ريزش خواص در حکومت علوي
حدیث سازی برای شخصیت تراشی در مقابل امیر المومنین(پاورقی)
Research@kayhan.ir
9. اشارات قرآن نسبت به برخي افراد
در برخی از آیات شریفه قرآن به برخی از شخصیتهای اسلامی که در کنار رسول خدا(ص) بودند به مناسبت اشارهای شده بود. این امر موجب گردید که این افراد و شخصیتها در میان جامعه از وجاهت و اعتبار ویژهای برخوردار شوند، نفوذ کلام پیدا کنند و یا اگر به دلایل دیگری وجاهت و نفوذ داشتند بر موقعیت و نفوذشان افزوده شود. از جمله این افراد خليفه اول بود که در حین هجرت رسول اکرم(ص) از مکه به مدینه همراه آن بزرگوار بود وقتی رسول خدا(ص) برای مخفی ماندن از دید کفار قریش که آن حضرت را تعقیب میکردند، به غار ثور پنهان شد ابوبکر هم با آن حضرت وارد غار شد، وقتی مأمورین قریش نزدیک غار شدند، دل ابوبکر لرزید و ترس او را فرا گرفت، رسول خدا(ص) به وی فرمود: «لاتَحْزَنْ إنّ الله معنا» خداوند متعال این ماجرا را برای ارائه نمونهای از نصرت خویش از رسول خدا(ص) بدین شکل بیان فرمود:
«إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا»۳۲
«اگر او [پیامبر] را یاری ندهید [بدانید که] خداوند او را هنگامی که کافران آوارهاش ساختند، یاری داد، آنگاه که یکی از آن دو به هنگامی که در غار بودند به رفیقش [ابوبکر] گفت نگران مباش که خدا با ماست، آنگاه خداوند آرامش خویش را بر او نازل کرد و به سپاهیانی که نمیدیدندشان یاری داد.»
برخی گفتند مقصود از «ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ» پیامبر(ص) و ابوبکر بوده بنابراین به تأیید خداوند ابوبکر یارغار رسول خدا(ص) بوده است، همین امر بعدها پس از رحلت رسولخدا(ص) به عنوان یک خصوصیت ویژه و افتخار خاص جناب خليفه اول به حساب آمد و به عنوان برجستگی منحصر به فرد او مطرح شد و موقعیت اجتماعی او را بیشتر کرد و حتی در رسیدن او به خلافت نقش آفريد، زیرا عمر و ابو عبیدة جراح در سقیفه به ابوبکر گفتند:
«ابابکر، شایسته نیست هیچ یک از مردم خودش را برتر از شما بداند، چرا که شما یار غار رسول خدا و دومین آن دو نفری [هستی که در غار ثور بودند] بنابراین شما در میان مردم شایستهترین فرد برای امر خلافت هستی.»۳۳
همچنان که ملاحظه میفرمایيد اشاره قرآن کریم به ابوبکر با لفظ «ثَانِي اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ» به عنوان یک عامل افتخاری و امتیاز برجسته وی در آمد به طوری که پس از رسول خدا(ص) از این اشاره تلویحی قرآن برای اصلح شمردن او برای خلافت استفاده شد.
10. شخصيّت تراشي
عامل دیگری که زمینه شکلگیری خواص را فراهم کرد، مسأله تبلیغات دروغین و شخصیت تراشی بود، یعنی برخی از افراد فرصت طلب و سودجو برای کسب قدرت و جاه و مقام و مال و منال، تلاش کردند بعضی از اصحاب کمارزش و بیاهمیت و گمنام را با تبلیغات مسموم بزرگ جلوه دهند، آنها میخواستند به این وسیله برتری و فضیلت یاران بزرگ و گرانقدر رسول خدا(ص) چون امام علی(ع)، حسن و حسين(عليهما السلام) و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار را تحتالشعاع قرار دهند، از اینرو احادیثی از زبان رسول خدا(ص) در مدح و فضیلت برخی از اصحاب کممایه و سست عنصر جعل میکردند و در میان مسلمانان منتشر میکردند. مثلاً یکی از شخصیتهایی که خیلی تلاش کردند تا او را بزرگ کنند، ابوعبیده جرّاح بود. وی در جلوگیری از تحقق وصیت رسول خدا(ص) برای جانشینی علی(ع) نقش بسیار مهمی ايفا کرد از اینرو برای بزرگ جلوه داد شخصیت او تبلیغات دروغین آغاز شد و از زبان رسول اکرم(ص) در مورد او حدیث جعل شد، به عنوان نمونه گفتند: رسول خدا(ص) فرمود: «اِنّ أباعبیده امین هذه الأمة؛ ابوعبیده امین این امت است.»۳۴
و یا گفتند وقتی پدرش در جنگ بدر (در میان کفار) به قتل رسید خداوند این آیه را در شأن ابوعبیده جراح نازل فرمود:
«لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمْ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمْ الْمُفْلِحُونَ»۳۵
«مردمى را نيابى كه به خداى و روز واپسين ايمان آورند در حالى كه با كسانى كه با خداى و پيامبرش دشمنى و مخالفت كردهاند دوستى بدارند اگر چه پدران يا پسران يا برادران يا خويشانشان باشند، اينانند كه [خداوند] ايمان را در دلهاشان نوشته- پايدار ساخته- است و ايشان را به روحى از نزد خويش نيرومند گردانيده و به بهشتهايى در آورد كه از زير آنها جويها روان است، در آنجا جاويدانند خدا از آنها خشنود است و ايشان از خدا خشنودند. ايشانند گروه خدا آگاه باشيد كه گروه خدا رستگارانند. »
این در حالی بود که پدر ابوعبیده قبل از اسلام مرده بود؛ زیرا واقدی میگوید:« اِنّ أباه مات قبل الاسلام»۳۶
و یا عبدالرحمن بن عوف برای تثبیت موقعیت خود و دوستانش در میان مسلمانان به دروغ از زبان رسول خدا(ص) نام ده نفر را برد و گفت رسول خدا فرمود اینها در بهشت جای دارند، گفت رسول خدا(ص) فرمود: ابوبکر فی الجنة، عمر فی الجنة و عثمان فی الجنة و علی فی الجنة و طلحه فی الجنة و الزبیر فی الجنة و عبدالرحمن بن عوف فی الجنة و سعد بن أبی وقاص فی الجنة و سعید بن زید فی الجنة و ابوعبیده الجراح فی الجنة؛۳۷ یعنی ابوبکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف و سعد وقاص و سعید بن زید و ابوعبیده جراح در بهشت جای دارند.
این حدیث جعلي موجب شد که این ده نفر به عنوان (عشره مبشره) ده نفری که بدانها بهشت مژده داده شده است، در تاریخ شهرت پیدا کنند، در حالی که به فرموده علامه تستری تناقضی که در بین این حدیث و حدیث دیگری از پیامبر(ص) به چشم میخورد، بهترین شاهد کذب این روایت است چرا که وی هم علی(ع) و هم طلحه و زبیر را جزو اهل بهشت شمرد در حالی که این نقض روایت دیگر پیامبر(ص) است که فرمود:
«یخرج طائفة من اُمّتی یمرقون من الدِّین، یقتلهم علی بن أبیطالب؛۳۸ گروهي از امت من از دين خارج ميشوند، علي بن ابي طالب آنها را به قتل ميرساند.»
همه میدانیم که طلحه و زبیر جزء مارقین بودند و به دست علی(ع) کشته شدند حال چطور میتوان، پذیرفت که رسول اکرم(ص) کسانی را که خود حکم به خروجشان از دین را نموده جزء اهل بهشت و جنت بشمارد.
یا برای اینکه برای اعضای شورای عمر فضیلتی بتراشند تا علت انتخاب این شش نفر را برای نامزدی خلافت توجیه کنند گفتند: مات النبی و هو راض عن ستة افراد، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف، سعد وقاص، عثمان، علی؛ پیامبر وقتی از دنیا میرفت از شش نفر راضی بود از طلحه و زبیر و عثمان و علی و سعد وقاص و عبدالرحمن بن عوف رضایت داشت.
با این ابزار شخصیت این افراد را بزرگ جلوه دادند شخصیتتراشی کردند، و گرنه اینها هیچگاه نمیتوانستند در جامعه اسلامی آن قدر موقعیت پیدا کنند که در انتخاب خلافت جامعه اسلامی با علی(ع) رقابت کنند، از همینروست که علی(ع) میفرماید: «یالله و للشوری»۳۹؛ یعنی اینها آنقدر ارزش و قابلیتی نداشتند تا بخواهند رقیب من برای خلافت باشند.
یکی از چیزهایی که این افراد را بزرگ کرد و در شمار شخصیتهای بانفوذ و تصمیمگیر طراز بالاي اجتماع قرار داد همین مسأله تبلیغات و شخصیتتراشی بود.