kayhan.ir

کد خبر: ۳۷۰۲۰
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۴
نگاهی به مسئله فقدان همدردی و تعاطف در جامعه

این؛ مشکل شماست!

علی جواهردهی

یکی از معضلات و مشکلات جوامع امروزی، تغییر فلسفه زندگی و به تبع آن شیوه و سبک‌های زندگی است، به طوری که حتی همدردی زبانی از جامعه رخت بسته است و انسان‌ها خود را در برابر همنوع، غیرمسئول دانسته و رفتاری از بی‌تفاوتی در پیش می‌گیرند. این در حالی است که بنای جامعه و انسانیت بر ترکیبی از عقل و عاطفه نهاده شده است؛ یعنی اگر عقل، سنگ‌ها و مصالح سخت ساختمان جامعه باشد، این عواطف و احساسات است که به عنوان ملات، جامعه را به هم می‌چسباند و ساختمان عظیم و رفیع اجتماع را ایجاد کرده، حفظ نموده و بلند می‌دارد. نویسنده در این مطلب به واکاوی این معضل اجتماعی از منظر آموزه‌های قرآنی پرداخته است.
نیاز عاطفی انسان در مواقع سختی
شاید بارها در هنگام مواجهه با مشکلات و معضلات، این جمله را از اطرافیان شنیده باشید که «این، مشکل شماست». در این زمان گویا فشاری مضاعف بر شما وارد می شود و دیگران به جای اینکه از نظر عاطفی کمکی به شما کرده باشند، با این اعلان بی‌تفاوتی و فرار از مسئولیت اجتماعی، روحیه شما را از بین برده و شما را دچار ملال و ناراحتی می‌کنند. در این زمان گویا همه آسمان بر سر شما فرو ریخته است و در قلب احساس تنگی می‌کنید و می‌خواهید از آنجا بگریزید؛ هر چند که این گریز شما را از محیط جهنمی دور می‌کند، ولی این آتش دوزخی در درون جان شما شعله می‌کشد و خشم و هیجانات مضاعف، شما را می‌شکند و دچار افسردگی و گوشه‌گیری می‌کند. اگر چه شما در نهایت از این مشکلات و معضلات عبور می‌کنید و به حکم سنت الهی هر «عسر» و فشاری میان دو «یسر» و آسانی است (انشراح، آیات 5 و 6)، ولی آثار این حرکت اطرافیان و واکنش‌های آنان همچنان در جان و روح شما خواهد ماند و با خود می‌گویید: «به جای آنگه گره‌ای باز کنند، گره‌ایی می‌زنند».
انسان وقتی در مشکلی گرفتار می‌شود، شکی ندارد که خود بخشی از علت تامه بوده است، از همین رو استغفار و طلب توبه می‌کند؛ زیرا می‌داند که بی‌حکمت و مصلحت و علت، هرگز گرفتار نخواهد شد.
اما در همان حال، دوست دارد که دیگران اگر همکاری نمی‌کنند تا او را از مخمصه و معضل رهایی بخشند، دست کم از نظر عاطفی و روحی او را یاری رسانند و دستگیر او باشند. دلداری دادن و یاد کرد معضلات و مشکلات پیشینی که خود یا دیگران از آن عبور کرده‌اند، موجب امیدواری شخص شده و او را برای عبور از مشکل کمک می‌کند، اما بر خلاف آن دیده می‌شود که نه تنها همکاری یا همدردی نمی‌کنند، بلکه نمک بر زخم می‌پاشند و شخص را با جمله بی‌تفاوت خود که «این، مشکل شماست» در شرایط سخت‌تر و دشوارتر روحی و روانی قرار می‌دهند.
این جمله و مانند آنها همانند «انداختن سنگ پیش پای لنگ» است به طوری که نه تنها کمکی برای راه رفتن وی نمی‌کند، بلکه موجب افتادن او می‌شود. انسان نمی‌بایست «افتاده را سنگ بزند» و با نیش کلام او را هدف قرار دهد؛ بویژه که «نیش سخن از نیشتر دردناک‌تر است»؛ چرا که زخم نیشتر بر بدن درمان می‌شود و حتی جای زخم آن نمی‌ماند، اما زخم نیش زبان و سخن، در قلب و جان آدمی می‌ماند و هرگز درمان نمی‌شود.
مشکل من، مشکل شما هم هست
باید به این افراد بی‌عاطفه و نمک‌پاش بر زخم گفت: «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان»؛ چرا که اعلام بی‌تفاوتی نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه بر مشکلات می‌افزاید و شخصی که با بی‌عاطفی تمام، خودش را کنار می‌کشد، امید نداشته باشد که خودش از شر آن در امان خواهد بود؛ بلکه این مسئله در آینده به شکلی دیگر برای او پیش خواهد آمد.
داستان این مردمان و جامعه گرفتار بی‌عاطفگی، داستان «موش و تله‌موش» است. می‌گویند: موشی در خانه صاحب مزرعه‌ای لانه داشت. موش یک بار در گشت و‌گذار خود «تله‌موشی» دید. موش هراسان به مزرعه رفت و به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.
آنها گفتند: تله موش چه ربطی به ما دارد. «این، مشکل شماست!»
از قضا یک مار افعی که از آن حوالی می‌گذشت در تله‌موش افتاد و زن مزرعه‌دار خواست او را برهاند. افعی خشمگین و زخم خورده دست او را گزید. زن را بستری کردند و بر بالین او طبیب آوردند. طبیب ضمن بستن ضماد سفارش کرد برای او سوپ درست کنند. از مرغ برای او سوپ پختند! خویشاوندان و همسایگان به عیادت او رفتند و احتیاج به پذیرایی داشتند گوسفند را سر بریدند و برای آنها کباب کردند و سرانجام زن مار گزیده دار فانی را وداع گفت و در مجلس ختم او گاو را قربانی کردند!
در همه این مدت موش از سوراخ دیوار، تمام این ماجرا را تماشا می‌کرد و به مشکلی که فقط به او مربوط بود و به دیگران ربطی نداشت، می‌اندیشید!
آموزه‌های دینی تعاون و تعاطف
در آموزه‌های دینی، بی‌تفاوتی نسبت به مشکلات و معضلات دیگران مذموم شمرده شده است. انسان‌ها موظف هستند به عنوان عضوی از جامعه به یکدیگر یاری رسانند.
خداوند در آیه 2 سوره مائده می‌فرماید: و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان واتقوا الله ان الله شدید العقاب؛ و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید، و از خدا پروا کنید که خدا سخت کیفر است.
بر این اساس یکی از مهم‌ترین اصول و مبانی اسلام در زندگی اجتماعی و ایمانی، تعاون در کارهای نیک و خیر است.
انسان مومن نه تنها نمی‌تواند نسبت به دیگران و مشکلات آنان بی‌تفاوت باشد، بلکه باید در مقام عمل برآید و به یاری و پشتیبانی دیگران برود. اگر کسی در زندان افتاده به هر جرمی که مرتکب شده نمی‌بایست او را رها کرد، بلکه باید به  او یاری رسانید. حضرت یوسف(ع) در زندان به زندانیان به هر شکلی بود کمک می‌کرد و در میان آنان به اهل احسان معروف بود و او را به عنوان «صدیق» (دوست صاف و صادق و راستگوی خویش) می شناختند؛ (یوسف، آیه 46) چرا که در زندگی از هر کمکی که در توانش بود دریغ نمی‌کرد  هر چند که بسیاری از آنان گناهکار و مجرم و بی‌دین بودند و اعتقادی به خدای یگانه نداشتند و پروردگاران بسیاری را می‌پرستیدند.(یوسف، آیه 39)
تعاون و خدمت به خلق در روایات اسلامی
در روایات بسیاری بر تعاون و همکاری با یکدیگر در امور نیک و خیر و تقوای الهی تاکید شده است. امام کاظم(ع) در این باره می‌فرماید: ان خواتیم اعمالکم قضاء حوائج اخوانکم و الاحسان الیهم ما قدرتم و الا لم یقبل منکم عمل؛ همانا مهر قبولی اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی‌شود. (بحار‌الانوار، ج 75، ص 379)
امام صادق(ع) نیز فرمود: قال‌الله عز و جل: الخلق عیالی فاحبهم الی الطفهم بهم و اسعاهم فی حوائجهم؛ خدای متعال می‌فرماید: مردم خانواده من هستند، پس محبوب‌ترین آنان نزد من کسانی هستند که با مردم مهربان‌تر و در راه برآوردن نیازهای آنان کوشاتر باشند (الکافی، ج 2، ص 199)
رسول خدا(ص) نیز فرموده است: من قضی لمومن حاجه قضی‌الله له حوائج کثیره ادناهن الجنه؛ هر کس یک نیاز مومنی را روا سازد، خداوند حاجت‌های فراوان او را روا سازد که کمترین آن بهشت باشد. (قرب الاسناد، ص 119)
امام کاظم(ع) می‌فرماید: ان  لله عبادا فی الارض یسعون فی حوائج الناس هم الآمنون یوم القیامه؛ همانا خدا را در زمین بندگانی است که برای رفع نیازهای مردم می‌‌کوشند، اینان در روز قیامت (از عذاب)، در امان هستند. (بحارالانوار، ج 74، ص 319)
رسول خدا(ص) فرمود: من مشی فی عون اخیه و منفعته فله ثواب المجاهدین فی سبیل الله؛ هر کس به یاری و منفعت‌رسانی به برادر دینی‌اش بشتابد ثواب مجاهدان در راه خدا به او دهند. (ثواب الاعمال، ص 340)
در آیات و روایات آمده که اگر کسی نتواند حوائج برادر دینی خود را برآورده سازد، دست‌کم با او همدردی کند تا به این وسیله مشکلات او را کاهش دهد؛ زیرا انسان نمی‌تواند همه مشکلات دیگران را حل و فصل کند بویژه که اگر مشکلات مالی باشد، اما می‌تواند با خوشرویی و همدردی و تعاطف، آنان را یاری رساند و از نظر عاطفی و روحی آنها را تقویت کند و روحیه‌شان را افزایش دهد تا به سادگی از مشکل عبور کنند.
امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل می‌کند که ایشان فرمود: المومن اخو المومن کالجسد الواحد، ان اشتکی شیئا منه وجد الم ذلک فی سائر جسده، و ارواحهما من روح واحدهًْ؛ مومن برادر مومن است، همچون یک پیکر که هرگاه عضوی از آن به درد آید دیگر اندام‌ها آن درد را حس می‌کنند و ارواح آنها از یک روح است. (بحارالانوار، ج 61، ص 51)
امام محمد باقر(ع) فرمودند: یا معشر المومنین تالفوا و تعاطفوا؛ ای گروه مومنان، با هم مانوس و متحد باشید و به یکدیگر مهربانی کنید و عواطف و احساسات نشان دهید. (الکافی، ج 2، ص 345)
در سنت و سیره پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) آمده است که آنان اهل تعاون و تعاطف با مردم بودند. حضرت پیامبر(ص) چنان در این امر جدی و کوشا بود که خود را به رنج می‌افکند. (کهف، آیه 6؛ شعراء، آیه 3)
پیامبر(ص) با همین تعاطف و محبت خود موجب شد تا مردم گرد او اجتماع کنند و از ایشان پیروی و اطاعت نمایند. خداوند در این باره می‌فرماید:‌ فبما رحمهًْ من الله لنت لهم .... فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین؛ پس به برکت رحمت الهی، با آنان نرمخو و پرمهر شدی، و اگر تندخو و سخت‌دل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و درکارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست می‌دارد. (آل عمران، آیه 159)
در فرهنگ اسلامی و سنت و سیره عملی معصومان(ع) خدمت به دیگران و گشایش مشکلات آنان به‌عنوان یک نعمت تلقی شده است. به این معنا که انسان می‌بایست مشکل دیگران را نه تنها مشکل خود بداند بلکه یک عامل رشد وکمال خود دانسته و برای ترقی و تکامل خود از آن بهره‌مند شود. امام حسین(ع) می‌فرماید: ان حوائج الناس الیکم من نعم‌الله علیکم، فلا تملوا النعم؛ نیازها و درخواست‌های مردم از شما، از نعمت‌های الهی است برای شما، از این نعمت‌ها ملول و خسته نشوید. (بحارالانوار، ج 74، ص 318)
پس کسی که مشکل دیگران را عاملی برای رشد و ترقی و تکامل خود می‌شمارد نه تنها از آن کناره نمی‌گیرد بلکه با ورود بی‌خستگی و ملالت می‌کوشد تا با حل مشکل دیگران، دریچه‌ای به سوی کمال برای خود بگشاید. چنین انسانی با این نگرش هیچگاه به دیگران نخواهد گفت: این مشکل شماست بلکه خواهد گفت مشکل شما مشکل من است و هر چه در توانم باشد در رفع آن خواهم کوشید.
امیرمؤمنان علی(ع) در این باره به جابربن‌عبدالله انصاری می‌فرماید: ای جابر! هر که از نعمت‌های خداوندی بهره بیشتر داشته باشد، مردم نیازمند هم بیشتر به او رجوع می‌کنند، در پاسخ به نیازهای مردم هر که برای خدا برخیزد و بنا بر توانایی‌هایی که دارد انجام وظیفه کند، تداوم نعمت‌های خداوندی را فراهم ساخته است و اگر انجام وظیفه نکند، نعمت‌ها را به زوال و نیستی می‌سپرد. (نهج‌البلاغه، حکمت 373)
امام صادق(ع) قضای حوائج دیگران را عاملی می‌داند که موجب سرور آنان و محبوب شدن بنده در نزد خدا می‌شود. آن حضرت می‌فرماید: من احب الاعمال الی‌الله عزوجل ادخال السرور علی المؤمن؛ اشباع جوعته أو تنفیس کربته؛ او قضاء دینه؛ از با ارزش‌ترین کارها نزد خداوند متعال، شاد کردن مؤمنین است؛ مثل سیر نمودن آنها، یا نجات دادن آنان از سختی‌ها و گرفتاری‌ها یا ادای بدهی آنها. (الکافی، ج 2، ص 192)
پیامبر(ص) اهتمام به امور مسلمانان را از وظایف و تکالیف امت برشمرده و می‌فرماید: من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین! فلم یجبه فلیس بمسلم؛ کسی که شب را به روز آورد و به امور مسلمانان رسیدگی نکند، از مسلمانان نیست و نیز هر که بشنود مردی از مسلمین فریادرسی می‌خواهد و به او پاسخ ندهد، از مسلمین نیست. (الکافی، ج 2، ص 164)
امام علی(ع) می‌فرماید: ان‌ لله عبادا یختصهم الله بالنعم لمنافع العباد فیقرها فی أیدیهم ما بذلوها فأذا منعوها نزعها منهم ثم حولها الی غیر هم؛ خداوند را بندگانی است که به آنان نعمت‌های ویژه داده است برای نفع رساندن به دیگر بندگانش؛ پس امکاناتی در دسترس آنها قرار داده است که بذل و بخشش کنند. هرگاه از بذل آن نعمت‌ها دریغ ورزند و چیزی به کسی ندهند، آن نعمت‌ها را از آنان باز می‌ستاند و به دیگران می‌دهد. (نهج‌البلاغه، حکمت 417)
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
به هر حال در آیات و روایات بر تعاون و تعاطف بسیار تاکید شده و از مؤمنان و مسلمانان خواسته شده تا بی‌تفاوت از مشکلات دیگران عبور نکنند و دست کم با آنان تعاطف و همدردی داشته و مشکلی از مشکلات روحی و روانی آنان بکاهند نه آنکه مشکلی بر آن بیفزایند. حداقل انسان اگر نمی‌تواند به دیگری کمکی کند، با روی خوش و زبان خوش، مرهمی بر زخم باشد نه آنکه نمک بر زخم پاشد. گشاده‌رویی در جایی که توان گشاده دستی ندارد، خود مرهم بر زخم است.
صائب تبریزی می‌سراید:
گر وا نمی‌کنی گره‌ای، خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
کوتاه سخن آنکه عبارت «این، مشکل شماست» ریشه در فرهنگ وارداتی غربی‌ها دارد و هیچ جایگاهی در نگرش دینی و آئين مسلمانی ندارد.