اخبار ویژه
وقتی بهاییها مردمان خداجو شدند چرا موسوی را انقلابی جا نزنیم؟!
سایت حامی بهائیت به نقل از یک بازداشتی فتنه 88 نوشت؛ میرحسین موسوی یک انقلابی و از جنس انقلابیون واقعی دهه 70 میلادی است.
سایت جرس که اخیرا به قلم مدیر خود (محسن کدیور) از گروهک صهیونیستی بهائیت حمایت صریح کرده بود، در مطلبی به قلم فواد شمس نوشت: موسوی یک فرد انقلابی است اما برانداز نیست. او دشمن براندازان است... او از جنس انقلابیون واقعی دهه 70 میلادی است که اصول دارد.
جرس ادامه میدهد: ما به همان اندازه که نیاز داریم سیاستورزی واقعی بکنیم، نیاز داریم که شبح موسوی را هم در آسمان سیاست داشته باشیم.]![
انقلابی معرفی کردن موسوی در حالی است که وی از سوی برخی عناصر نفوذی کاملا احاطه شده و تحت مدیریت قرار داشت، تا آنجا که حتی پس از علنی شدن واقعیت کودتای مخلمین آمریکا و انگلیس و اسرائیل نیز پای آشوبگران ایستاد، حرمتشکنان روز عاشورای 88 را که در سازمان منافقین و بهائیت و... بودند، مردمان خداجو خواند و یک سال بعد در 25 بهمن 89 - در حالی که فتنهگران در روز قدس مدعی شعار نه غزه نه لبنان شده بودند- به همراه کروبی و با مدیریت حلقه نفوذی خواستار ایجاد اغتشاشات جدید در پوشش حمایت از مردم غزه و تونس شد؛ حال آن که در حقیقت به کمک رژیمهای شکست خورده از بیداری اسلامی میشتافت.
اما فارغ از این واقعیت، باید خاطرنشان کرد که فؤاد شمس- نویسنده تحلیل مورد اشاره- شخصا سوژه جالبی است و مرور هویت این سوژه معلوم میکند که انقلابی معرفی کردن موسوی از سوی این فرد چه قدر اعتبار دارد.
وی 28 اردیبهشت 1392 ضمن نوشتهای در سایت گویانیوز با اشاره به اینکه چند روز پیش از ثبتنام هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری 92 به همراه چند تن از روزنامهنگاران (و برخی افراد بازداشتی) به ملاقات هاشمی در محل مجمع تشخیص رفته، تصریح کرد؛ در سال 72 هاشمی را عامل فقر و بدبختی مردم قلمداد میکرد و در سال 76 خوشحال شده از اینکه دوران ریاست هاشمی تمام شده است.
او ادامه میدهد؛ «زمستان سال 78 هاشمی کاندیدای مجلس شده بود. با سلطان علی پروین عکس یادگاری میانداخت. من هم پرسپولیسی دو آتیشه کلی فحش به علی پروین دادم که چرا با «عالیجناب سرخپوش» عکس انداخته. هر روز روزنامهها را در راه برگشت از مدرسه به خانه در اتوبوس میخواندم. به حرفهای بچههای دبیرستانی گوش میدادیم. همه اکبر گنجی را میخواندند. میگفتند باید هاشمی رای نیاورد. عاقبت همه هم بهش گفتند آغاسی».
شمس مینویسد؛ «18 تیر سال 1380 در سالگرد کوی دانشگاه تهران روبروی درب اصلی کوی، شعار میدادیم «عالیجناب سرخپوش ما همه گنجی شدیم.» و هنوز هاشمی منفور بود.
وی آنگاه به خطبههای هاشمی در نمازجمعه 26 تیر 1388 اشاره میکند و مینویسد: «آن روز شعار میدادیم هاشمی هاشمی سکوت کنی خائنی! من در عمرم نماز نخواندم بودم. آن روز هم نمازی نمادین خواندم با کفش و بدون وضو. آخر نماز هم با یک خانم جوان کنار دستم که نمیشناختم، دست دادم با خنده قبول باشید گفتیم. تا میدان ولیعصر رفتیم و آنجا صف ما را درهم شکستند، چشممان از گاز اشکآور خیس بود. اما در قلبمان خوشحال که هاشمی با ماست»!
عزای حامیان فتنه در سالگرد حماسه ملی 9 دی
نشریات زنجیرهای و آلوده به فتنه سبز دیروز با تغافل از کنار یومالله بزرگ و دشمنشکن 9 دی گذشتند.
روزنامههای اعتماد، شرق، مردم امروز، فرهیختگان (دانشگاه آزاد) و شهروند (هلالاحمر) دیروز هیچ عنوانی را در صفحه اول خود به سالگرد یومالله 9 دی که روز بصیرت و پتک جمهوریت بر سر اشرافیت قانونشکن بود اختصاص ندادند. روزنامههای اطلاعات، جمهوری اسلامی و مردمسالاری نیز که در اقدامی عجیب با نشریات زنجیرهای همراهی کردند. اغلب این روزنامهها حتی در صفحات داخلی نیز کمترین اشارهای به قیام 9 دی 1388 نکردهاند. در این میان روزنامه آرمان یکی از تیترهای اصلی خود را به عبارت «9دی؛ تجلی اتحاد ملت ایران» اختصاص داد. روزنامه آفتاب یزد یک تیتر یک ستونی کوچک را به عبارت «بیانیه شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در مورد حماسه 9 دی» اختصاص داده است.
برخی گردانندگان نشریات زنجیرهای در فتنه سال 88 نقشآفرینی میکردند و شماری از آنها بازداشت شدند. گروهی از همکاران این نشریات در میانه دوره اصلاحات به کشورهای غربی گریختند و با اخذ پناهندگی در خدمت رسانههای بیگانه در آمدند.
اصغرزاده: تسخیر سفارت آمریکا اقدام بجایی بود
ابراهیم اصغرزاده از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام دفاع کرد.
وی در مصاحبه با روزنامه آرمان و در پاسخ این سوال که اگر تاریخ تکرار شود، شما دوباره از دیوار سفارت آمریکا بالا میروید؟ گفت: تسخیر سفارت آمریکا موضوعی تاریخی و متعلق به یک دوره خاص از انقلاب است. آن زمان با پذیرفتن شاه در خاک آمریکا آن ابرقدرت ما را تحقیر کرد، دانشجویان هم ناچار از واکنش و اعتراض شدند و سفارت ایالات متحده را به تصرف خود درآوردند.
وی ادامه میدهد: سوال شما مثل این است که بگویید اگر به زمان شاه برگردیم آیا دوباره انقلاب میکنید؟ شاید منظورتان اجتناب از ضرر و زیان ناشی از چنین حوادثی است یا اینکه برخی عنوان میکنند که تسخیر سفارت آمریکا باعث ضررهایی به کشور ایران شد. میپذیرم که تسخیر سفارت هزینههایی را به ما تحمیل کرد ولی در عوض فرصتهایی هم به همراه داشت. تازه اگر شاه و ژنرالهایش به پشتیبانی آمریکا کودتا میکردند که هزینهها بسیار سنگینتر میشد مگر انقلاب خودش پرهزینه نبود ولی ملت حاضر به پرداخت آن شد مگر همه انقلابها علیه دیکتاتوریها و استعمارگران خارجی هزینهبردار نیست ولی ملتها با اینکه متوجه آثار آن هستند اما باز انقلاب میکنند همه حوادث تاریخی همراه خود فرصتها و تهدیدات جدیدی فراهم میسازند.
اصغرزاده اظهار داشت: در اروپای پیشرفته فعلی بسیاری جوامع هستند که به بهای سنگینی از حکومت مرکزی استقلال پیدا میکنند و آن را حق خود میدانند ولو اینکه نظم اقتصادی و سیاسیشان برای مدتی دچار اختلال و آشفتگی شود.
وی همچنین تصریح کرد: زمانی که ما دست به تسخیر سفارت آمریکا زدیم، فضای حاکم بر محافل دانشگاهی و روشنفکری دنیا، فضای اعتراض به مداخلات نظامی آمریکا بود و چیزی حدود سیچهل بار شده بود که دانشجویان کشورهای مختلف به سفارت آمریکا در کشورهای خود حمله کرده بودند. خب ما هم در کشوری زندگی میکردیم که آمریکا دستاوردهای دموکراتیک مشروطه را با کودتای 28 مرداد به سرقت برده بود. کودتای 28 مرداد کابوس ناخودآگاه جمعی نسل ما شده بود. خیلی طبیعی بود که ما پذیرش شاه در خاک آمریکا را نوعی توطئه علیه خود بدانیم.
اصغرزاده در عین حال برخلاف این اظهاراتش، درباره مذاکره با آمریکا ابراز خوشبینی کرد و گفت: من بسیار به آینده خوشبین هستم. شاید تا چند سال پیش این مسئله برای کسی قابل تصور نبود که رئیسجمهور ایران با رئیسجمهور آمریکا تلفنی با یکدیگر گفتوگو کنند و یا اینکه وزرای خارجه دو کشور ایران و آمریکا ساعتها دو جانبه و بدون واسطه در یک اتاق پشت یک میز بنشینند و با هم مذاکره کنند هماکنون اما این اتفاق رخ داده است. به نظر من نفس مذاکره و گفتوگو مهم است اینکه تصویر ایران در افکار عمومی جهانیان به تصویری پیشبینیپذیر و قابل اعتماد تبدیل گردد که میز مذاکره را به هم نمیزند خودش دستاورد بزرگی برای دولت آقای روحانی بوده است. معلوم است که ما از انزوا و تحریم ضرر میکنیم. منطق توسعه حکم میکند که با دنیا تعامل و گفتوگو داشته باشیم. دولت آقای روحانی از گفتوگو با جامعه جهانی برای خود فرصت ایجاد کرده و تا حدودی ایرانهراسی و بیاعتمادی به ایران را در جامعه جهانی کاهش داده است. منظورم از جامعه جهانی افکار عمومی است و نه قدرتهای جهانی.
وی این را هم گفت که «برای قدرتهای جهانی و مقامات سیاسیشان دولتهای شیخنشین فاسد و غیردموکرات حاشیه جنوبی خلیجفارس قابل اعتمادتر از یک حکومت مردمی با اهداف ناهمخوان در تهران است.»
درباره بخش اخیر مصاحبه اصغرزاده باید پرسید؛ 1- آمریکای امروز با آمریکای سال 58 و زمان تسخیر لانه جاسوسی چه تفاوتی کرده - جز خبیثتر و معاندتر شدن- که باید نسبت به مذاکره با او خوشبین بود؟ 2- این خوشگمانی جز تداوم و تشدید دشمنیها از جمله افزایش تحریمها و تلاش برای کاهش 50 درصدی قیمت نفت، چه تاثیری به همراه داشته است؟ 3- مگر ما در طول 12 سال گذشته میز مذاکره را به هم زدهایم که آقای اصغرزاده میگوید نفس مذاکره مهم است و به افکار عمومی دنیا نشان میدهد ما میز مذاکره را به هم نمیزنیم؟ مگر چنین تصوری در افکار عمومی دنیا وجود دارد؟! 4- اگر آمریکا همان آمریکای 35 سال پیش است و شیخنشینهای فاسد غیر دموکرات را قابل اعتمادتر از یک حکومت مردمی با اهداف ناهمخوان خود میداند، چگونه میتوان به آمریکا خوشگمان بود؟
پورتر: اوباما امتیاز لازم برای توافق نهایی را به ایران نخواهد داد
یک روزنامهنگار آمریکایی تأکید کرد دولت اوباما امتیازاتی را که برای توافقنامه نهایی لازم است به ایران نخواهد داد.
گرتپورتر در پایگاه اینترنتی کانترپانچ نوشت: دولت اوباما دوست دارد توافقنامهای را با ایران امضا کند. با این حال شواهد نشان میدهد دولت اوباما امتیازاتی را که برای امضای توافقنامه جامع لازم است، به ایران نخواهد داد زیرا عبور اوباما از موانع سیستم سیاسی و حقوقی که به واسطه منافع اسرائیل در طول بیش از دو دهه در آمریکا شکل گرفته، به لحاظ سیاسی بسیار سخت است.
پورتر میافزاید: شواهد حاکی از آن است که دولت آمریکا حس میکند هیچ مشوق و انگیزهای برای دستیابی به توافق با ایران ندارد زیرا در چارچوب وضعیت موجود، به بیشتر آنچه میخواست، رسیده است. اظهارات «جان کری» وزیر خارجه آمریکا مبنی بر «احمقانه بودن چشمپوشی از شرایط موجودی که موجب افزایش بازه زمانی جهش هستهای ایران و امنتر شدن اوضاع جهان شده است» و بیتوجهی وی به این قضیه که بدون امضای توافقنامه جامع، این دستاوردهای موقت نیز همه بر باد خواهد رفت، این سؤال را به ذهن متبادر میکند که آیا دولت اوباما امید دارد از برنامه مشترک اقدام به عنوان ابزاری برای ادامه روند مذاکرات تا زمانی استفاده کند که در نهایت، ایران مجبور به پذیرش شرایط آمریکا شود؟ پاسخی که برای این سؤال به نظر میرسد، این است که این دولت تصور میکند ایران در نهایت یا مجبور خواهد شد امتیازات بیشتری را که واشنگتن مطالبه میکند، بدهد و یا مذاکرات به مدت دو سال دیگر ادامه خواهد یافت.
پورتر با اشاره به گزارش نشریه «پولیتیکو» درباره تصمیم به تمدید مذاکرات هستهای با ایران و تشریح محاسبات مذاکرهای دولت اوباما نوشت: مقامات آمریکایی میگویند، توافقنامه نوامبر 2013 که موجب لغو برخی تحریمهای بینالمللی علیه ایران شد، برنامه هستهای این کشور را متوقف و رشد آن را محدود کرده و در نهایت ایران مطالبات آمریکا را در زمینه غنیسازی میپذیرد و از مطالباتش در زمینه لغو تحریمها صرف نظر میکند(!)
به نوشته پورتر، «دیوید ایگنیشس» روزنامهنگار واشنگتن پست نیز در مقالهای در این روزنامه، راهبردی مشابه را مطرح کرد. ایگنیشس نیز مانند پولیتیکو به نقل از مقامات ناشناس دولتی نوشت که به نظر میرسد «فشار اقتصادی بر ایران به نفع غرب است. ظاهراً، طرفین، بنا به دلایل مختلف، با این قضیه موافقند که تا زمانی که مذاکرات ادامه دارد، توافق نکردن بهتر از یک توافق بد است.»
پورتر یادآور شد: کری گفت تا زمانی که ایران با شرایط آمریکا موافقت نکند، این کشور برگ نهایی خود- شاکله تحریمها- را نگه خواهد داشت؛ «وقتی توافقنامه امضا شد، ما تحریمها را لغو خواهیم کرد.» در واقع، کری میگوید که آمریکا میتواند ضمن حفظ دستاوردهای ناشی از برنامه مشترک اقدام، اهرم چانهزنیاش را در مذاکرات هستهای ایران حفظ کند.
پورتر با اشاره به پیشبینی «رابرت اینهورن» از مقامات اداره منع اشاعه هستهای وزارت خارجه آمریکا، آن هم شش هفته مانده به پایان مهلت مذاکرات در 24 نوامبر، درباره راهبرد تمدید مذاکرات به جای گزینه امضای توافقنامه و پیشبینی «گری سیمور» مشاور سابق دولت اوباما در مسایل هستهای ایران در نشست امنیت منطقهای در منامه بحرین مبنی بر تمدید دوباره مذاکرات، افزود: مواضع سیمور در زمینه مسأله هستهای ایران بازتاب منافع اسرائیل است. آنها میگویند تمدید مذاکرات برنامه هستهای (ایران) را متوقف میکند.