kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۰۰۱
تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۳۹۳ - ۱۹:۵۱

لطفاً به فکر سقف هم باشید! (یادداشت روز)


تنها چهار روز دیگر تا پایان ضرب‌الاجل برای رسیدن به توافق بلندمدت هسته‌ای باقی مانده است و دیگر خبری از پیش‌بینی‌های خوشبینانه مبنی بر رسیدن به توافق در تاریخ مذکور (سوم آذر) نیست. اما آیا این وضعیت به ترک اتاق مذاکره و اعلام شکست خواهد انجامید؟ پاسخ منفی به نظر می‌رسد.
باراک اوباما با شعار تغییر پا به کاخ سفید گذاشت. شش سال از ریاست جمهوری وی می‌گذرد و نه تنها نتوانست تغییری ایجاد کند بلکه نارضایتی‌های داخلی در آمریکا شدت گرفته که نمود آن را در کاهش بی‌سابقه محبوبیت اوباما می‌توان دید. امری که در انتخابات اخیر تاثیری تعیین‌کننده داشت. میزان پایین مشارکت در این انتخابات به اعتراف خود آمریکایی‌ها در 200 سال گذشته بی‌سابقه بود و دموکرات‌ها اکثریت سنا را به نفع جمهوری‌خواهان از دست دادند. در حال حاضر اوباما را باید سیاستمداری ورشکسته دانست. وقتی اوباما به کاخ سفید رفت، مدعی شد می‌خواهد سیاست خارجی کشورش را براساس دیپلماسی پیش ببرد و جهان را جای امن‌تری کند. آن زمان هم خاورمیانه گلستان نبود اما با گذشت شش سال، اینک خاورمیانه به دریایی از آتش و خون تبدیل شده که اشتباهات استراتژیک و محوری کاخ سفید در این تراژدی را نمی‌توان نادیده گرفت. برای چنین سیاستمداری، مذاکرات هسته‌ای با ایران و نتیجه آن، آخرین شانس است و شکست مذاکرات کلکسیون ناکامی‌ها را تکمیل می‌کند.
دولت یازدهم نیز طی بیش از یک سالی که از عمر آن می‌گذرد بخش اعظم انرژی و توان خود را معطوف به مذاکرات هسته‌ای کرده است و اغراق نیست اگر بگوییم به نوعی حیثیت سیاسی خود را به این مذاکرات پیوند زده است. برای چنین دولتی، شکست مذاکرات هسته‌ای ناکامی بزرگی است.
اگر چه مذاکرات مسقط و مذاکرات اخیر در وین در سکوت خبری برگزار می‌شود و تقریباً خبری از جزئیات آن به بیرون درز نکرده است اما فضا و روند گفت و گوها حاکی از آن است که به احتمال قوی در پایان ضرب‌الاجل سوم آذر، اعلام خواهد شد توافقی کلی شکل گرفته است و به نتیجه رسیدن درباره جزئیات به آینده موکول شده است. دریک توافق کلی، هرکسی می‌تواند برداشت خود را از موضوع داشته باشد. دولت یازدهم می‌تواند جشنی برپا کند و آن را فتح‌الفتوح بنامد و آمریکایی‌ها نیز می‌توانند ادعا کنند فعالیت هسته‌ای ایران را متوقف کرده‌اند و جشن بگیرند!
نگاهی به گزارش‌های راهبری مراکز تصمیم‌ساز غربی نشان می‌دهد، آنان از مدت‌ها قبل و در حالی که امید بسیاری به نتیجه مذاکرات توافق نهایی وجود داشت، سناریوهای مختلفی را برای شکست احتمالی مذاکرات پیش‌بینی کرده‌اند. سناریوی نخست (plan A) آنها توقف و برچیدن کامل برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی از راه مذاکره و تبدیل این برنامه به یک فعالیت کاریکاتوری و نمایشی (غیرصنعتی) است. به اعتراف خود آنها فرقی هم نمی‌کند که این برنامه هدفش صلح‌آمیز یا نظامی باشد، به هرحال باید برچیده شود. اگر چه آنان با توافقنامه موقت ژنو موفق شدند مانع از پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران شوند اما این سناریو تا کنون به دلیل مقاومت جمهوری اسلامی تکمیل نشده است.
محتوای کلی سناریو و طرح دوم آنان (plan B) برای شکست احتمالی مذاکرات از این قرار است؛ باید فضای رسانه‌ای و افکار عمومی علیه ایران به شدت تحریک و مخدوش شده و جمهوری اسلامی مسئول این شکست معرفی شود. تحریم‌های قبلی به جای خود باقی می‌ماند و تحریم‌های جدید و سخت‌تری وضع خواهد شد و تهدید - البته توخالی- تل آویو برای حمله به ایران نیز بیشتر می‌شود!
آنان برای تاثیرگذاری بر محاسبات جمهوری اسلامی، در حالی که طرح نخست خود را دنبال می‌کنند، طرح دوم را به شدت تبلیغ کرده و روی آن مانور می‌دهند. دنیس راس از سیاستمداران کهنه‌کار آمریکایی در تحلیلی در فارن افرز در این زمینه می‌نویسد؛ اگر ایران بپذیرد که در صورت شکست مذاکرات چیزهای زیادی را از دست می‌دهد، آن وقت حصول توافق محتمل‌تر خواهد شد.  
خلاصه سناریوی دوم غرب برای مذاکرات در دو گزاره خلاصه می‌شود؛ چماق افزایش تحریم و تهدید حمله نظامی. باید توجه داشت که این سناریو عملاً چیزی جز یک عملیات روانی و فریب نیست. اگر آمریکایی‌ها و یا رژیم صهیونیستی اندکی احتمال می‌دادند که با حمله نظامی می‌توانند به اهداف خود علیه جمهوری اسلامی ایران دست یابند، لحظه‌ای در اجرای آن تعلل نمی‌کردند و مگر نه آنکه صراحتاً اعلام کردند هدف اصلی از لشکرکشی به منطقه پس از تئاتر 11 سپتامبر، جمهوری اسلامی ایران بوده است؟
و اما درباره افزایش تحریم‌ها نیز باید گفت به اعتراف خود تحریم‌کنندگان، چنین حجم و موجی از تحریم علیه یک کشور در طول تاریخ بی‌سابقه است. آنان اکنون صنعت نفت و مبادلات پولی ایران در سطح بین‌المللی را نشانه رفته‌اند و می‌توان گفت تحریم‌ها به سقف خود رسیده‌اند. پس از این چه اتفاق دیگری می‌تواند روی دهد؟ صادرات فرش و پسته را هدف بگیرند؟!
در این سوی ماجرا، اگرچه دولت یازدهم - براساس راهبردی اشتباه- تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد توافق احتمالی هسته‌ای گذاشته است اما آیا داشتن طرح جایگزین و کار کردن روی آن، منافاتی با مذاکره و هرگونه نتیجه‌ای دارد؟
همانگونه که در ابتدای این یادداشت ذکر شد، به احتمال قوی توافقی کلی اعلام خواهد شد، توافقی که جزئیات مهم و تعیین‌کننده را به آینده موکول خواهد کرد. همان جزئیاتی که پس از گذشت یک سال بر سر آنها توافقی نشد و در آینده نیز هیچ تضمینی وجود ندارد که سرنوشت آنها چه خواهد شد. طبق اخبار منتشر شده، آمریکایی‌ها حداکثر بخشی از تحریم‌ها را تعلیق - نه لغو- خواهند کرد. مسئله‌ای که هرلحظه می‌تواند منقضی شود و با سوابقی که از آمریکا داریم، به هیچ عنوان قابل اطمینان نیست.
خوشبختانه دولت یازدهم این شانس را داشته است که بدون زحمت مطالعه و فکر، سناریوی دوم خود را داشته باشد و آن سناریو چیزی نیست جز سیاست‌های «اقتصاد مقاومتی». البته حق و درست آن بود که دولت این طرح را به عنوان طرح اول خود انتخاب می‌کرد و سرمایه‌گذاری اصلی خود را حوزه‌های مختلف روی آن متمرکز می‌کرد. حال که دولت ترجیح داده است توافق هسته‌ای را به عنوان طرح اول خود انتخاب کند، غفلت از اهمیت طرح دوم رسیدن به اهداف صحیح و واقعی طرح نخست را نیز اگر نگوئیم ناممکن، دستکم بسیار سخت می‌کند. متاسفانه برخی شواهد نشان می‌دهد این طرح در دولت چندان جدی گرفته نشده است که اگر جدی گرفته شده بود، مشاور رئیس جمهور مزیت اقتصادی کشور را در آبگوشت بزباش و قورمه‌سبزی خلاصه نمی‌کرد!
آمریکا و رژیم صهیونیستی به ما حمله نکرده و نمی‌توانند حمله کنند چون می‌دانند که توان نظامی جمهوری اسلامی قدرت پاسخگویی قاطعی در این زمینه دارد. پس عاجزانه درخواست می‌کنند که بیایید درباره توان موشکی مذاکره کنیم! اما اقتصاد ما را با تحریم نشانه رفته‌اند چون دچار ضعف‌هایی مزمن در این زمینه هستیم. حکم عقل سلیم در این ماجرا چیست؟ دست به دامان دشمن شدن و درخواست رفع تحریم یا برطرف کردن نقطه ضعف؟ وقتی سقف خانه سوراخ است و منطقه بارانی، بهتر است یکبار زحمت خیس شدن و رفتن به بام و تعمیر سقف را بکشیم یا سطلی روی زمین بگذاریم و هرساعت آن را خالی کنیم و امیدوار باشیم شاید باران بند بیاید؟!

محمد صرفی