عبودیت سالک، کرنش درونی و اطاعت بیرونی (سلوک عارفانه)
(بدان ای سالک عزیز!)
«عبودیت» در یک معنای بسیار ساده، همان خضوع تام و اطاعت است.
یک بخش از بندگی، مربوط به حالت درونی عبد است و بخش دیگر مربوط به عمل بیرونی او. «خضوع تام» مربوط به دل و درون است و «اطاعت» مربوط به اعضا و جوارح بیرونی.
البته ریشه خضوع تام و اطاعت هم در دل است، و وقتی که کسی مقهور یک شئ گردید. از آن اطاعت میکند. لذا علما در اصطلاحات خود میگویند: هر گاه که دل انسان مقهور یک شئ شود و آن شئ بر او استیلاء پیدا کند، خضوع ایجاد شده و دل نسبت به آن شئ خاضع گشته و کرنش میکند. استیلای شئ بر دل با بحث محبت در ارتباط است. یعنی زمانی که قلب مجذوب چیزی میشود، همان چیز بر دل قهر و غلبه پیدا میکند... همین حالت، مبدا کرنش دل نسبت به یک چیز خواهد بود که ما از آن به «خضوع» تعبیر میکنیم.
از طرفی دیگر، وقتی که دل، نسبت به یک شئ خاضع شود، اعمال درونی و بیرونی او نیز بر محور خضوع نسبت به او دور میزند و شخص چه در تصمیمگیریهای درونی و چه در کارهای بیرونیاش نسبت به آن شئ خاضع میگردد. لذت همین حالت قلبی، باعث میشود که عملی مناسب با محبوب از فرد سرزده و موجب اطاعت از او میگردد.
پس اینکه میگوییم: عبودیت، مرکب از خضوع تام و اطاعت است، یعنی بندگی، همان کرنش دل از نظر درونی و سرتسلیم فرود آوردن از نظر بیرونی است. لذا میتوان گفت که نتیجه کرنش دل، تسلیم شدن اعضا و جوارح است. 1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-رسائل بندگی، آیتالله شیخ مجتبی تهرانی، ص 103