kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۵۸۰
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۳ - ۱۹:۰۴

شعر گنجينه‏ (شعر)


علامه حسن حسن زاده آملی

سینه آن گنجینه قرآن فرقان است و بس‏
سينه سيمينه سر خيل خوبان ا ست و بس‏
نغمه عنقاى مغرب آيد از آنسوى قاف‏
مشرق شمس حقيقت قلب انسان است و بس‏
قرصه مهر و مه اندر عرصه كيهان دل‏
روشنى شعله شمع شبستان است و بس‏
غرقه درياى نور وحدت اندر كثرتش‏
هر طرف رو آورد بر روى جانان است و بس‏
سر سالك از فروغ آيت الله نور
مطلع انوار عرفانست و برهان است و بس‏
عاشق شوريده خود جز جلوه معشوق نيست‏
در دو عالم بر سر اين سفره مهمان است و بس‏
روضه رضوان رضاى شيراندر سلسله است‏
كار ما با كاردانى جهانبان است و بس‏
وحدت تدبير و صنع دائم سمع الكيان‏
نظم موزون نظام‏ى عين ميزان است و بس‏
سايه سيماى زيباى دل آراى نگار
اينچنين بر بوم و بر پيوسته تابان است و بس‏
ماء دافق كون جامع از غمايش تا عماست‏
لوحش الله عقل در اين نكته حيران است و بس‏
ديدگان برزخيت تا نگرديدند باز
ادعاى عاشقيت بحت بهتان است و بس‏
از پريشان روزگارى حسن بشنو كه وى‏
سر خوش اندر مجمع جمع پريشان است و بس‏