kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۲۲۲
تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۸

دعوت‌های بی‌پاسخ!


چندی پیش و در دیدار با اساتید نمونه دانشگاه‌ها، سومین باری بود که آقای روحانی از نخبگان دانشگاهی در خصوص عدم اظهارنظر این قشر در چند و چون سیاست‌های دولت گله‌مند بود و از ایشان تقاضا داشت به میدان نقد بیایند و دیدگاه خود را، هرچه که هست، خیلی صریح ابراز نمایند. البته لحن ایشان در برنامه فوق آشکارا متفاوت از قبل بود و صرف‌نظر از عصبانیتی که در بیان ایشان موج می‌زد، برخلاف گذشته دیگر خواستار آن نبود که جامعه دانشگاهی صرفا به منظور تأیید و تشویق برنامه‌ها و تصمیمات دولت وارد عرصه شود و اندک مجالی را نیز برای طرح دیدگاه‌های مخالف به رسمیت شناخت، که این را می‌توان تجدیدنظر آشکار رئیس‌جمهور در مواضع پیشین خود به حساب آورد و به فال نیک گرفت.
دولت یازدهم که از بدو روی کار آمدن همواره مدعی همراهی جمع کثیری از اقشار فرهیخته و تحصیل‌کرده جامعه بوده و حتی به زعم خود این امر را به سان امتیازی به رخ رقیب کشیده است، اما در برابر مهم‌ترین و شاخص‌ترین اقدام خویش یعنی توافق ژنو با واکنش غافلگیرکننده این طیف از جامعه مواجه شده است؛ انتقاد مستدل و محکم نخبگان و فرهیختگان انقلابی و سکوت معنادار آن بخشی از جامعه دانشگاهی که به هواداری از گفتمان دگراندیشی شهره‌اند و استناد دولت در ادعای فوق به حمایت این گروه‌هاست.
آن انتقاد و به‌ویژه این سکوت آن اندازه بر دولت گران آمد که شخص رئیس‌جمهور را واداشت تا ضمن تظاهر به بی‌اعتنایی به نقدها، در زمانی کمتر از 4ماه 3 مرتبه دست تمنا به سوی قشر فرهیخته دراز کرده و تأییدیه‌ای ولو مختصر نسبت به عملکرد دولت خویش در این موضوع خاص از ایشان طلب نماید. (البته تقاضای اخیر برخلاف دو مورد نخست اختصاص به توافق ژنو نداشت و همان‌طور که اشاره شد رئیس‌جمهور شدیدا از عدم و یا کمی اظهارنظر نخبگان نسبت به کلیت جهت‌گیری‌های دولت گلایه داشت، که در این مجال صرفا به آن واکنش‌هایی که ناظر به توافق ژنو است می‌پردازیم.)
نخست این سؤال مطرح است که وقتی دولت هم‌چنان اطلاعات این «سند افتخار»(!) را از همه پوشیده می‌دارد، و وزیر خارجه صریحا اعلام می‌کند حاضر است تا پای استیضاح برود، اما اسناد مربوطه را منتشر نکند، چه توقعی هست از اهل علم که له یا علیه آن نظری ابراز دارند؟!
لیکن نظر به همان اطلاعات قطره‌چکانی و بعضا مطالب منتشر شده توسط طرف‌های دیگر توافق، نخبگان و فرهیختگان انقلابی از آغازین روزهای انتشار متن توافق و پس از مسجل شدن تفاوت فاحش میان اصل توافق و ترجمه منتشر شده آن از سوی وزارت امور خارجه، حتی ضمن قبول زحمت ترجمه مجدد آن به تشریح سطر به سطر توافق پرداخته و نکات نهفته در آن را کالبدشکافی کرده و قویا مدعی آن شده‌اند که میان ادعای دولت و آن‌چه از فحوای توافق برمی‌آید فاصله بسیار است، و بدین منظور و برای اثبات مدعای خود بارها و بارها نماینده دولت و به‌ویژه اعضای تیم مذاکره‌کننده را به مناظره طلبیده و خواستار گفت‌وگوی رودررو با آن‌ها در حضور افکار عمومی شده‌اند، لیکن دعوت ایشان از نمایندگان دولت به گفت‌وگوی مستقیم و بی‌واسطه هنوز که هنوز است بی‌پاسخ مانده است، هم‌چنانی که دعوت دولت از هواداران دانشگاهی‌اش برای دفاع از توافق! گرچه میان این عدم اجابت و عدم پاسخ دولت به منتقدان تفاوت از زمین تا آسمان است، اما به نظر چندان هم بی‌ارتباط با هم نمی‌آید! چه این که امتناع دولت از رویارویی با منتقدان آن هم در شرایطی که برای اقناع افکار عمومی خطابه‌های آتشین ایراد می‌کند به اندازه کافی برای جامعه دانشگاهی پیام دارد، که «مشک آن است که خود ببوید، نه آن که عطار بگوید!» این گذشته از آن است که بخواهیم برای برداشت صرف طیف هوادار دولت از توافق هم موضوعیتی قائل شویم.
در واقع متاسفانه در نحوه مواجهه دولت با جامعه دانشگاهی در این مسئله خاص واقعیت تلخی نهفته است که خواه ناخواه علامت سؤال بزرگی را مقابل دولت می‌گذارد، و شاید نگاهی صریح‌تر و بی‌پرواتر به این موضوع پاسخی باشد بر چرائی عدم اجابت درخواست دولت از سوی هواداران دانشگاهی‌اش؛ تخریب، تخطئه و حتی در مواردی تمسخر و تحقیر منتقدان از سوی عالی‌ترین مقامات دولتی و در عوض پاسخ‌گویی به سؤال‌ها و انتقادهای بسیار جدی و منطقی ایشان از یک سو، و تلاش سؤال‌برانگیز بر انتساب مدعیان دور از واقع خود به قشر دانشگاهی از سوی دیگر، شاید اصلی‌ترین دلیل این امر باشد. در شرایطی که بی‌اعتنایی به نقدهای بسیار جدی منتقدان و بی‌پاسخ گذاشتن آن‌ها و توسل تأسف‌برانگیز دولت به توهین‌های بی‌سابقه و این اواخر اتهام‌زنی‌های بی‌اساس به منتقدان، حتی به دیده حامیان دولت نیز خود عیاری است اصیل برای سنجش ادعاهای هر یک از طرفین، اما این هنوز قابل تحمل‌تر است از توهین پنهانی‌ای که دولت دانسته یا نادانسته در حق هواداران خویش روا داشته است، و این همان واقعیت تلخی است که ذکر آن رفت؛ خود همین تصور که بتوان واقعیت موجود را در نظر جماعت دانشگاهی به گونه‌ای دیگر جلوه داد، اهانتی است به مراتب شدیدتر از اهانتی که طی این روزها از جانب دولت حواله منتقدان شده است، چه این که در پس آن این پیام حیرت‌آور مستتر است که گویا جامعه دانشگاهی را افرادی پنداشته‌اند که قادر به درک تفاوت‌های فاحش «آن چه مرقوم داشته‌اند» با «آن چه رقم زده‌اند» نیست! و از این رو خواهند توانست با خیالی آسوده آن چه را که مطلوب خویش است به ایشان بباورانند و حتی در گامی فراتر بر مبنای آن واقعیت وارونه از ایشان گله‌مند و شاکی هم بشوند که چرا به افتخار این شاهکار شگرف مجلس بزم و شادی برپا نمی‌دارند و هلهله و هورا سرنمی‌دهند!
علاوه بر آن غیر از بحث ضعف درونی توافق و عدم توازن شدید داده‌ها و ستانده‌ها، نکته مهم دیگری نیز در این فقره، شایسته توجه است که عنایت به آن انتظار هر تأیید و تمجیدی را از اصحاب دانش نسبت به توافق موجود بلاموضوع می‌کند، و آن این که مسئله جامعه علمی بماهو جامعه علمی این نیست که دولت در اوضاع پیش آمده مجبور به شکل دادن چنین توافقی بود یا نه، یا این که آیا می‌شد ضمن پذیرش تعهدات کمتر امتیازات بیشتری به چنگ آورد یا خیر، و آیا راه بهتری برای برون‌رفت از این اوضاع و احوال وجود داشت یا نه، یا این که آیا این امر در بهترین زمان ممکن روی داد یا با تأمل بیشتر می‌شد به گزینه دیگری هم دست یافت یا خیر، بلکه جماعت دانشگاهی به این می‌اندیشد که فعلا و نقدا حاصل تلاش‌های جهادگونه و خستگی‌ناپذیر بخشی از همکاران خویش، ضمن این توافق در معرض تهدید تعلیق و چه بسا تعطیلی است!
شأن و شرافت جامعه دانشگاهی همواره به این بوده که در بحرانی‌ترین و نامساعدترین شرایط هم دست از پژوهش‌های علمی خویش برنداشته و در محدودیت‌های تحمیلی به مددقدرت خلاقه خویش راه برون رفتی برای گریز از چالش‌های پیش رو اندیشیده است. آن‌چه هم که امروز در داستان هسته‌ای رخ داده دقیقا مصداق تام و تمام این امر بوده است، یعنی در سخت‌ترین اوضاع و شرایطی که سهم ایران اسلامی از پیشرفت‌های شگرف علمی دنیای مدرن بخل و خشک‌دستی صاحبان علم و فناوری بوده است، به سرانگشتان همت و غیرت جوانان دانشمند این مرز و بوم شاهکاری رقم خورده که همه دنیای علم و غیرعلم را به تحسین و تحیر واداشته است، اما اینک و در نتیجه توافقی که دولت رقم زده است بر ادامه این روند پرافتخار اما واگرهایی جدی سایه افکنده است، با این حساب آیا رواست چنین انتظاری از اصحاب اندیشه که بر بالین فرزند زخم‌خورده خویش جشن و پایکوبی به راه بیندازد؟
آن عده هم که به گفته رئیس‌جمهور محترم به تحسین مخفیانه و خصوصی این توافق روی آورده‌اند به درستی شیوه ستایش پنهانی آن را برگزیده‌اند، چه این که نیک می‌دانند ثبت‌نام ایشان به عنوان عضوی از جامعه علمی در هواداری از توافقی که رأی به تحدید و تعلیق چنین دستاوردی از علم صادر می‌کند، در آینده تاریخ چه تبعاتی برای ایشان به همراه خواهد داشت، ورنه «فتح‌الفتوح» را که در خفا نمی‌ستایند!
گذشته از آن و به فرموده رهبری معظم، گیریم که بر فرض محال مسئله هسته‌ای با سازوکارهای کاملا مطابق میل دنیای استکبار حل که نه، منحل شود، دولت و شخص رئیس‌جمهور تضمین می‌دهد که چنین غوغایی عینا در موضوع دیگری تکرار نشود؟
خوشبختانه و به برکت انقلاب اسلامی و در پرتو حمایت‌های بی‌شائبه رهبری معظم انقلاب طی سال‌های اخیر حوزه‌های متعددی از دانش به تصرف گام‌های استوار دانشمندان متعهد این سرزمین درآمده است، عرصه‌هایی که چه بسا به لحاظ اهمیت به فناوری راهبردی هسته‌ای نیز پهلو می‌زند، و به سبب همین اهمیت استراتژیک کاملا پتانسیل آن را دارد که مغضوب شیاطین بزرگ و کوچک دنیای امروز واقع شده و تیر کینه و عداوت ایشان را به خود معطوف دارند، که به یقین اگر تاکنون از چنین گزندی مصون مانده‌اند سبب آن تمرکز تمام عیار نیرو و توان دشمن در جبهه هسته‌ای بوده و تردیدی نیست که فتح ان‌شاءالله محال سنگر هسته‌ای آنان را در مطالبات زیاده‌خواهانه خویش گستاخ‌تر و بی‌پرواتر خواهد ساخت. با این اوصاف آیا جماعت دانشگاهی فارغ از «دلواپسی» برای دانش بی‌مانند هسته‌ای حق ندارد دل نگران حوزه تخصصی دانش‌ورزی خویش باشد؟ چه تضمینی هست که فردا با ثمره کوشش‌های شبانه‌روزی دیگران هم‌چنین معامله‌ای نشود؟! امری که در شرایط کنونی بیش از هر کس دیگری احتمال آن برای خود دولت محرز و مسجل است! آقایان «حقوق‌دان» مگر نه این است که هنوز این ماجرا به سرانجام نرسیده پای«موشک‌های بالستیک» و «سرهنگ‌ها» نیز به معرکه باز شده، و تازه این غیر از موضوعات «حقوق بشری» و حمایت از غیورمردان «حزب‌الله» است، که خوب می‌دانید برای هر کدام از آن‌ها برنامه جداگانه و مفصلی دارند! باهمه این احوال این درخواست رئیس‌جمهور محترم از نخبگان دانشگاهی چه واکنشی را می‌تواند در پی داشته باشد؟
آقای رئیس‌جمهور جماعت دانشگاهی در این سرزمین می‌زید و به حکم سوار بودن بر این کشتی واحد، قوانین هم‌جواری را رعایت می‌کند، اما به اقتضاء اشتغالش به دانش، از مسئولیتی که همواره از او مطالبه تحقیقاتی راهبردی و البته عملیاتی و کاربردی دارند، انتظار حمایتی جدی‌تر دارد. پس حال که اهل علم به حکم مصلحت این روزها دم فروبسته و گلایه نمی‌کنند، از ایشان دست مریزاد هم نخواهید.
سیده آزاده امامی