داستان سربازان امام خمینی(ره) در انیمشین های «مصطفی» و «عباس»
تجربه حیرت انگیز سفر با ستاره ها
مجموعه انیمیشن «نامها»، یک تجربه جدید و حیرت انگیز در عرصه هنرهای دیجیتال در ایران محسوب می شود. یک کار هنری تمیز و عاشقانه که چون از دل برخاسته است، به اجبار، به دل می نشیند.
آرش فهیم
25 سال از هجرت بزرگترین مرد تاریخ سرزمین ما گذشته است. هر سال در همین روزها، سالگرد سفر ابدی امام خمینی(ره) که می شود، همه از او می گویند و می سرایند. اما این روزها دو أثر هنری خلق شده که به معنای واقعی کلمه ترجمان هنری ستایش آن انسان بزرگ هستند. این دو أثر، «مصطفی» و «عباس» نام دارند. دو انیمیشن نیمه بلند که به کارگردانی سیدرضا میرکریمی خلق شده و جزو مجموعه انیمیشن های «نام ها» قرار دارند. امیدوارم که این مجموعه ادامه پیدا کند. کیفیت و گرمای ذوب کننده دو قسمت نخستین «نامها» به قدری است که آرزو می کنم؛ ای کاش تولید نام ها استمرار پیدا کند و فراتر از چمران و دوران، یکایک سربازان امام خمینی(ره) را در بر بگیرد.
کارتون های «مصطفی» و «عباس»، درخشش ستاره ها در شب سیاه هجوم بی هویتی هنر هستند. مواجهه ای با زمانه ما؛ حدیث ایستادگی و پهلوانی و جوانمردی و حکایت مبارزه با دروغ و نفاق و نامردی. تجربه هایی شگفت انگیز از سفر با ستاره ها و دیدن دنیا از نقطه ای فراتر از خورشید.
«مصطفی» عنوان قسمت اول مجموعه «نامها» است. یک کارتون نیم ساعته که میرکریمی و گروهش درباره شهید چمران ساخته اند. اتفاقا سبک به کار رفته برای ساخت این آثار، اصلا مورد علاقه من نبوده است و معمولا تمایلی برای دیدن انیمیشنهایی به شیوه «کمیک موشن» که شبیه به داستان های مصور هستند ندارم. اما «مصطفی» از همان ابتدا مخاطب را مجذوب خود می کند، او را به سفر واقعی زندگی یک انسان بزرگ به نام مصطفی چمران می برد و نماهایی کمتر دیده و شنیده شده از این شهید را به تصویر می کشد. این سفر از کودکی شهید چمران آغاز می شود، و مراحل و وقایع مختلف زندگی او را سیر می کند. وقایعی مثل 16 آذر سال 1332 و ایستادن دانشجویان در برابر رئیس جمهور آمریکا، تا شناخته شدن چمران به عنوان یک نابغه در دانشگاه های آمریکا و حضورش در لبنان و ... تا موقعی که به دیدار امام خمینی(ره) می رود و بعد هم قضیه کردستان و در نهایت، شهادت. البته یکایک این مراحل، هر کدام پر از ماجرا و اتفاق هستند و نحوه داستان پردازی این کارتون آن قدر فراز و نشیب دارد که حتی دل و روح سخت گیرترین آدم ها را هم با خودش درگیر می کند. صدای گرم پرویز پرستویی هم به این دلچسبی افزوده است.
قسمت بعدی این مجموعه، «عباس» است. آن هم یک کارتون حدودا نیم ساعته درباره یکی دیگر از قهرمان های دفاع مقدس ما است؛ شهید عباس دوران، تجلی واقعی و حقیقی سیمرغ دوران؛ نمادی از جوان ایرانی، تبلور عینی سیاوش. مرور زندگی این اسطوره آسمانی در کارتون «عباس» بیشتر به مکاشفه ای عاشقانه و عارفانه شباهت دارد؛ چگونه یک انسان، به رادمردی و بزرگی عباس دوران می رسد؟ او چه راه و مسیری را طی کرده، به چه چیزهایی جواب منفی داده و به چه حقایقی جواب مثبت؟ زندگی انسان را مجموعهای از انتخابها تشکیل میدهد. همین تصمیمهای کوچک است که گاهی سرنوشتی بزرگ را برای یک آدم رقم می زند. درست مثل تصمیم عباس دوران برای رها کردن پل استراتژیک عراق، وقتی میبیند کودکان روی آن درحال تردد هستند، یا قبول نکردن سند مالکیت زمین اهدایی و ... زیباترین و تکان دهنده ترین قسمت ماجرا، به تصویر کشیدن شهادت این خلبان در بغداد است. این از معدود دفعاتی است که تجربه و حس به شهادت رسیدن در یک أثر سینمایی از آب در آمده است. در این أثر هم به طور غیرمستقیم اما محسوس و ملموس، حضور امام خمینی(ره) به عنوان قهرمان اصلی و خالق حقیقی همه این حماسه ها و سلحشوری ها قابل درک و احساس است.
پس از تماشای هر یک از این دو انیمشین برای مخاطب این پرسش به وجود می آید: آیا این آدم ها واقعیت داشتند؟ آیا واقعا مردانی همچون چمران و دوران در همین حوالی روزگار ما و در همین شهر و دیار ما حضور داشتند و نفس می کشیدند؟
نفس میرکریمی و گروه سازنده «نام ها» گرم که بار دیگر یادآوری کردند که «ما» چه کسانی هستیم؛ از کجا آمده ایم و به کجا باید برویم. با همین ستارهها می توان راه را پیدا کرد.
25 سال از هجرت بزرگترین مرد تاریخ سرزمین ما گذشته است. هر سال در همین روزها، سالگرد سفر ابدی امام خمینی(ره) که می شود، همه از او می گویند و می سرایند. اما این روزها دو أثر هنری خلق شده که به معنای واقعی کلمه ترجمان هنری ستایش آن انسان بزرگ هستند. این دو أثر، «مصطفی» و «عباس» نام دارند. دو انیمیشن نیمه بلند که به کارگردانی سیدرضا میرکریمی خلق شده و جزو مجموعه انیمیشن های «نام ها» قرار دارند. امیدوارم که این مجموعه ادامه پیدا کند. کیفیت و گرمای ذوب کننده دو قسمت نخستین «نامها» به قدری است که آرزو می کنم؛ ای کاش تولید نام ها استمرار پیدا کند و فراتر از چمران و دوران، یکایک سربازان امام خمینی(ره) را در بر بگیرد.
کارتون های «مصطفی» و «عباس»، درخشش ستاره ها در شب سیاه هجوم بی هویتی هنر هستند. مواجهه ای با زمانه ما؛ حدیث ایستادگی و پهلوانی و جوانمردی و حکایت مبارزه با دروغ و نفاق و نامردی. تجربه هایی شگفت انگیز از سفر با ستاره ها و دیدن دنیا از نقطه ای فراتر از خورشید.
«مصطفی» عنوان قسمت اول مجموعه «نامها» است. یک کارتون نیم ساعته که میرکریمی و گروهش درباره شهید چمران ساخته اند. اتفاقا سبک به کار رفته برای ساخت این آثار، اصلا مورد علاقه من نبوده است و معمولا تمایلی برای دیدن انیمیشنهایی به شیوه «کمیک موشن» که شبیه به داستان های مصور هستند ندارم. اما «مصطفی» از همان ابتدا مخاطب را مجذوب خود می کند، او را به سفر واقعی زندگی یک انسان بزرگ به نام مصطفی چمران می برد و نماهایی کمتر دیده و شنیده شده از این شهید را به تصویر می کشد. این سفر از کودکی شهید چمران آغاز می شود، و مراحل و وقایع مختلف زندگی او را سیر می کند. وقایعی مثل 16 آذر سال 1332 و ایستادن دانشجویان در برابر رئیس جمهور آمریکا، تا شناخته شدن چمران به عنوان یک نابغه در دانشگاه های آمریکا و حضورش در لبنان و ... تا موقعی که به دیدار امام خمینی(ره) می رود و بعد هم قضیه کردستان و در نهایت، شهادت. البته یکایک این مراحل، هر کدام پر از ماجرا و اتفاق هستند و نحوه داستان پردازی این کارتون آن قدر فراز و نشیب دارد که حتی دل و روح سخت گیرترین آدم ها را هم با خودش درگیر می کند. صدای گرم پرویز پرستویی هم به این دلچسبی افزوده است.
قسمت بعدی این مجموعه، «عباس» است. آن هم یک کارتون حدودا نیم ساعته درباره یکی دیگر از قهرمان های دفاع مقدس ما است؛ شهید عباس دوران، تجلی واقعی و حقیقی سیمرغ دوران؛ نمادی از جوان ایرانی، تبلور عینی سیاوش. مرور زندگی این اسطوره آسمانی در کارتون «عباس» بیشتر به مکاشفه ای عاشقانه و عارفانه شباهت دارد؛ چگونه یک انسان، به رادمردی و بزرگی عباس دوران می رسد؟ او چه راه و مسیری را طی کرده، به چه چیزهایی جواب منفی داده و به چه حقایقی جواب مثبت؟ زندگی انسان را مجموعهای از انتخابها تشکیل میدهد. همین تصمیمهای کوچک است که گاهی سرنوشتی بزرگ را برای یک آدم رقم می زند. درست مثل تصمیم عباس دوران برای رها کردن پل استراتژیک عراق، وقتی میبیند کودکان روی آن درحال تردد هستند، یا قبول نکردن سند مالکیت زمین اهدایی و ... زیباترین و تکان دهنده ترین قسمت ماجرا، به تصویر کشیدن شهادت این خلبان در بغداد است. این از معدود دفعاتی است که تجربه و حس به شهادت رسیدن در یک أثر سینمایی از آب در آمده است. در این أثر هم به طور غیرمستقیم اما محسوس و ملموس، حضور امام خمینی(ره) به عنوان قهرمان اصلی و خالق حقیقی همه این حماسه ها و سلحشوری ها قابل درک و احساس است.
پس از تماشای هر یک از این دو انیمشین برای مخاطب این پرسش به وجود می آید: آیا این آدم ها واقعیت داشتند؟ آیا واقعا مردانی همچون چمران و دوران در همین حوالی روزگار ما و در همین شهر و دیار ما حضور داشتند و نفس می کشیدند؟
نفس میرکریمی و گروه سازنده «نام ها» گرم که بار دیگر یادآوری کردند که «ما» چه کسانی هستیم؛ از کجا آمده ایم و به کجا باید برویم. با همین ستارهها می توان راه را پیدا کرد.