گفتاری پیرامون فلسفه و ماهیت استعاذه
پناه بردن به دژ پروردگار
رضا مددخواه
انسان همواره در معرض خطر است. خطراتی که او را به شقاوت ابدی میکشاند. مشکل اصلی انسان این است که نمیداند که این خطرات از کجا، چگونه، نسبت به چه چیزی، چه زمانی، توسط چه کسی یا چه چیزی و مانند آن انجام میگیرد.
پس از پاسخگویی به این پرسش ها، پرسشهایی دیگر مطرح میشود که مرتبط به راه گریز از این خطرات و یا دفع آن است؟ نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای قرآنی بر آن است تا به این پرسش ها پاسخی مناسب دهد.
استعاذه در احکام اسلامی
یکی از احکام اسلامی که مسلمانان بدان تکلیف شده اند، مساله استعاذه است. خداوند در آیاتی از جمله 200سوره اعراف، 98 سوره نحل، 56 سوره غافر و 36 سوره فصلت فرمان استعاذه را صادر کرده و به طور مستقیم به پیامبر(ص) و غیر مستقیم به مسلمانان فرمان میدهد که به خدا استعاذه بجویند.
از همین آیات و آیات دیگر به دست میآید که استعاذه به خدا نسبت به شیطان و شیطنت هاست. از آیه 56 سوره غافر به دست میآید که لزوما این شیطنت از ابلیس نیست، بلکه حتی انسانهایی که اهل مجادله هستند نیز دارای نوعی شیطنت هستند که باید از آنها به خداوند پناه برد.
چیستی و فلسفه استعاذه
استعاذه، از ريشه عَوْذ به معناى پناه بردن به دیگری از هرگونه شرّ و بدی و درخواست كمك(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی ذیل عوذ) و چنگزدن(لسان العرب، المصباح المنیر) به کار رفته است.
استعاذه به معنای پناهجویی به خدا برای در امان ماندن از شروری است که متوجه انسان میشود. فلسفه استعاذه و هدفی که برای آن مشخص شده آن است که انسان از شروری در امان ماند که بیرون از توان اوست؛ چرا که انسان دارای دشمنی است که دیده نمیشود و بهگونهای در انسان رخنه میکند که خود انسان متوجه حضور و نفوذ او نمیشود و حتی گمان میکند که فکر و کاری که انجام میدهد خواسته و عمل خودش است؛ در حالی که این افکار و اعمال ریشه شیطانی دارد.
خداوند بارها در آیات قرآنی به خصوصیات این دشمن توجه میدهد و از انسان میخواهد که نسبت به این دشمن آگاهی به دست آورد و بداند که چگونه عمل میکند و چگونه میتواند از شرارت او در امان ماند. بخشی از آیات قرآنی به دشمنشناسی اختصاص یافته است. خداوند در آیه 27 سوره اعراف بیان میکند که ابلیس شیطانی و قبیله اش از جنیان گونهای هستند که انسان ها آنان را نمیبینند ولی آنان انسانها را میبینند. همین ویژگی به آنان این امکان را میدهد که نسبت به اعمال انسانی آگاهی داشته باشند و بتوانند چنان به انسان نزدیک شوند که متوجه نشود که او در گوش ظاهر و باطنش زمزمه میکند.
به دلیل همین ویژگیهای ابلیس و شیاطین جنی است که خداوند از انسانها میخواهد تا به خدا پناه برند تا از شرور این دشمنان در امان مانند.
چگونگی استعاذه
اما چگونه میتوان به خداوند پناه برد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت ازآنجایی که روشهای نفوذ ابلیس و شیاطین گوناگون است میبایست با توجه به نوع حملات و شیوه آن واکنش نشان داد؛ اما چون انسان نوع و شیوههای آنها را نمیداند، باید خودش را به خدا واگذار کرده و از یاد خدا در خود و پیرامونش دیواری بکشد تا شیطان وارد نشود و یا اگر وارد شده بیرون رانده شود و راههای نفوذ و مراکز رخنه گرفته شود.
از آیات قرآنی این معنا به دست میآید که شیاطین با توجه به میزان قرب و بعد انسان به خدا عمل میکنند. هر چه انسان از خدا دورتر باشد قدرت رخنه کنندگی آنان بیشتر بوده و امکان دسترسی به مراکز حساس انسان از جمله قلب برای آنان فراهمتر خواهد بود. هر چه انسان به خدا نزدیکتر باشد دسترسی دشمنان شیطانی به انسان و مراکز تصمیم گیری و عمل انسان نیز دورتر خواهد بود.
توکل و تذکر، راهی برای استعاذه
خداوند در آیات 200 و 201 سوره اعراف بیان میکند که شیطان گاهی نزغ (مداخلهای) برای فساد و خرابکاری میکند. در این صورت انسان میبایست به خدا استعاذه بجوید و این کار را با تذکر انجام دهد. نزغ که به معنای تكان دادن و از جاى كندن و وادار كردن آمده است(مفردات الفاظ قرآن، راغب، ص 488 ماده «نزغ») به حالتی گفته میشود که انسان هنگام خشم و غضب از خود بروز میدهد. انسان خشمناک از خود تکانهای شدیدی بروز میدهد و از جای خود بر میخیزد و اضطراب دارد. وقتی شیطان وسوسه میکند چنین حالتی به انسان دست میدهد و از حالت عادی خارج شده و دچار اضطراب و حرکت و تکان شدیدی میشود و از جای خود چه مکانی یا چه روحی کنده میشود. در حقیقت کاری که شیطان با کمترین وسوسه خود انجام میدهد، آتش افکندن در درون آدمی است تا او را به رفتاری هیجانی همانند رفتار عصبی در هنگام خشم و غضب دچار کند. در این حالت، انسان نیست که تصمیم میگیرد بلکه هیجانات اوست که مدیریت او را به دست گرفته است.
خداوند برای رهایی از چنین حالتی میگوید که اهل تقوا به سبب همان تقوایشان وقتی خود را با وسوسههای ابلیسی مواجه میبینند که هیجانات و تکانهای شدیدی را موجب میشود تا آنان را به کارهای زشت و شر بکشاند، خداوند را متذکر میشوند. پس استعاذه حقیقی به این است که انسان متذکر خداوند شود. وقتی انسان متذکر خداوند شود در چنین پناهگاهی است که چشم بصیرت او باز میشود و ملکوت امر بر او آشکار میشود و میبیند که چگونه شیطان او را به شر میخواند.
در حقیقت آیه 201 اعراف تعلیلی از آیه 200 است. به این معنا که اگر ابلیس شیطانی یا شیطانی دیگر پيرامون قلب آدمى طواف مىكند تا رخنهاى پيدا كرده و وسوسه شر خود را وارد قلب كند،انسان میبایست با تذکر، خود را در پناه خدا برد.
علامه طباطبایی درباره تذکر در ذیل آیه مینویسد: كلمه «تذكر» به معناى تفكر آدمى است در امور براى پيدا كردن نتيجهاى كه قبلا مجهول و يا مورد غفلت بود؛ و اين آيه همانطورى كه گفته شد امر به استعاذه در آيه قبلى را تعليل مىكند، و معنايش اين است كه در موقع مداخله شيطان به خدا پناه ببر، زيرا اين روش، روش پرهيزكاران است. آرى! پرهيزكاران وقتى شيطان طائف نزديكشان مىشود به ياد اين مىافتند كه پروردگارشان خداوند است كه مالك و مربى ايشان است، و همه امور ايشان بدست او است پس چه بهتر كه به خود او مراجعه نموده و به او پناه ببريم، خداوند هم شر آن شيطان را از ايشان دفع نموده و پرده غفلت را از ايشان بر طرف مىسازد، ناگهان بينا مىشوند. پس پناه بردن به خدا خود يك نوع تذكر است، چون اساسش بر اين است كه خداى سبحان كه پروردگار آدمى است يگانه ركن و پناهگاهى است كه مىتواند اين دشمن مهاجم را دفع كند، علاوه بر اينكه پناه بردن به خدا همچنان كه در آیه 99 سوره نحل آمده خود يك نوع توكل به او است.
پس، از آیات قرآنی به دست میآید که انسان نمیتواند به تنهایی از عهده دشمنی برآید که نمیبیند و شیوههای نفوذ و رخنه او را نمیداند و نمیبیند که از کجا و چگونه وارد میشود. در اینجا تنها باید خدا را وکیل گرفت و به او پناه برد تا او چشم بصیرت آدمی را باز کند و راه رهایی را نشان دهد و یا انسان را در امان خود نگه دارد.
از آیه 99 سوره نحل این معنا به دست میآید که یکی از مصادیق توکل به خداوند استعاذه به اوست و انسان با این کار در حقیقت خداوند را وکیل خود گرفته و کار را به او واگذار کرده است. از نظر قرآن تنها کسانی از شر شیطان در امان خواهند بود که به خدا ایمان داشته و در مقام عبودیت باشند. در این صورت است که به خداوند به عنوان تنها پناهگاه توجه یافته و خود را به آنجا متصل میکنند و در پناه او قرار میگیرند؛ چرا که بر اساس آیه 42 سوره حجر تنها عبادالله هستند که از شر شیطان در امان خواهند بود.
پس استعاذه به خدا، توكل بر خدا است، زيرا خداى سبحان در تعليل لزوم استعاذه، بهجاى استعاذه، توكل را آورده و سلطنت شيطان را از متوكلين نفى كرده است و از سویی دیگر ايمان و توكل، دو ملاك صدق عبوديتند؛ چرا که بر اساس آیات قرآنی ادعاى عبوديت با نداشتن آن ایمان و توکل، ادعايى دروغ است. همچنین از آیات قرآنی به دست میآید که ميان توكل نكردن بر خدا و تولاى شيطان و عبادت او هيچ واسطهاى نيست؛ یعنی كسى كه بر خدا توكل نكند او از اولياى شيطان خواهد بود. در مقابل، کسی که توکل میکند و استعاذه میجوید در حقیقت از ولایت شیطان خارج شده و در مقام عبادالله در امنیت کامل از شیطان و شرور و وسوسههای اوست.
پناهجویی به ربوبیت الهی
خداوند در آیاتی از جمله آیات سوره فلق و ناس از انسان ها میخواهد که برای در امان ماندن از شرور شیطانی و حملاتش، به رب الفلق و رب الناس پناه برند؛ چرا که مقام ربوبیت الهی اقتضای آن را دارد که هر موجودی را به کمال بایسته و شایسته اش برساند و اجازه ندهد تا موانعی در برابرش ایجاد شود. حال اگر، این موانع بیرون از دایره قدرت و علم او باشد لازم است که خداوند به گونهای وارد شود تا مانع تاثیری نداشته باشد. از این رو خداوند در مقام فعل به هدف پرورش انسان وارد میشود و اجازه نمیدهد تا شرور بویژه شروری که انسانها از آن آگاه نیستند و بیرون از علم و قدرت آنان است گریبانگیر بشر شود.
فلق به معنی شکافنده و جدا کننده، نوری است که گریبانگیر ظلمت میشود. از همین رو به صبحگاهان که نور، ظلمت شب را میدرد به عنوان فلق گفته شده است. از آنجایی که ابلیس و شیاطین در ظلمت و تاریکی جهل به آدمی از راههای ناشناخته یورش میآورند، خداوند با نور فلق و شکافنده خود مواضع دشمن را آشکار میکند و آنان را از انجام شر دور نگه میدارد. انسان وقتی گرفتار غسق شب و تاریکی طبیعی جهل است و نمیتواند دشمن را ببیند این خداوند است که او را یاری میکند و نمیگذارد که دشمن هجوم آورد و با نور باطنی که از تقوا بر میخیزد به انسان بصیرتی میبخشد که دشمن وسوسه گر وارد نشود و یا فرار کند؛ همان گونه که وقتی چراغ قوهای در تاریکی شب به روی دزدی افتد میگریزد.
ربوبیت خداوندی شامل همه انسان ها چه کافر و مومن و چه زن و مرد میشود و خداوند همه شئون خلیفه خود را برای رسیدن به کمال به عهده میگیرد. بنابراین اجازه نمیدهد که انسانی از سوی جن و شیاطین اذیت و آزار شود و او را از مسیر اصلی خارج کنند، مگر اینکه خود انسان ولایت آنان را بپذیرد. از اینجاست که در سوره ناس بر ربوبیت الهی نسبت به ناس تاکید شده است. بنابراین، هر انسانی تحت ربوبیت خداوندی است و هرگز هیچ انسانی از ربوبیت او خارج نخواهد شد. البته این انسان است که خود مسیر دیگری را میپیماید و میخواهد کمالی را در جای دیگر تجربه کند.
از استعاذه زبانی تا نفسانی
انسان میبایست از همه ابزارها برای رهایی از شرور شیطانی بهره برد. لذا باید از استعاذه زبانی تا نفسانی استفاده کرد. از آیات قرانی به دست میآید که برای رهایی از شر شیطان باید به اسمایی خاص توسل جست. از جمله این اسماء الهی اسم بصیر است؛ چرا که انسان با اسم بصیر میتواند به بصیرتی دست یابد که بتواند ابلیس و شیاطین نهان در مخفیگاههایشان را ببیند.
همچنین اسم علیم به انسان کمک میکند که نسبت به دشمن و راههای نفوذ او آگاه شود. در این میان اسم سمیع نیز به انسان کمک میکند تا صدای دشمن و وسوسههای او را بشنود. بنابراین انسان با توکل به ربوبیت فلقی و ناسی خداوند در پناه اسمایی چون سمیع و بصیر و علیم میتواند از شرور شیاطین در امان باشد. (اعراف، آیه 200؛ نحل، آیه 98؛ غافر، آیه 56؛ فصلت ،آیه 36)
در بیان ذکر زبانی میبایست این گونه گفت: اعوذ بالله السمیع البصیر العلیم من الشیطان الرجیم. البته این ذکر زبانی باید به حالت نفسانی و روحی تبدیل شود و انسان واقعا خود را به پناهگاه برساند. این که در هنگام حملات نظامی و هوایی کسی تنها بگوید: به پناهگاه میروم، واقعا در پناهگاه قرار نمیگیرد، بلکه وقتی این جمله او را به پناهگاهی امن بکشاند تا در آنجا ایمن باشد آن وقت است که واقعا پناه جسته است. در اینجا نیز انسان نبایست تنها به ذکر زبانی بسنده کند بلکه باید این ذکر او را به تذکر و تفکر واقعی سوق دهد و خود را به پناهگاه ربالفلق و رب الناس بکشاند و تحت ربوبیت الهی قرار گیرد.
پس استعاذه وظيفه قلب و نفس انسان است، و شخص مامور است که استعاذه به خدا را در دل خود بيابد، نه اينكه به زبان بگويد: «اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم» ؛ چرا که اين استعاذه زبانى و امثال آن سبب و مقدمه براى ايجاد آن حالت نفسانى است نه اينكه خودش استعاذه باشد، و اگر به خود اين سخن استعاذه بگوييم مجازا گفتهايم. از این خداى تعالى در آیه 98 سوره نحل نفرموده هر وقت قرآن مىخوانى بگو «اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم»، بلكه فرموده: هر وقت قرآن مىخوانى از خدا پناه بخواه.
به هر حال، استعاذه واقعی همان توکل به خداست که یک حالت روحی و نفسانی است و انسان خود را به خدای سمیع و بصیر و علیم واگذار میکند تا او بصیرت را به او ببخشد و او را از تیرهای نادیدنی دشمن در امان نگه دارد و محافظت نماید.