از تخت جمشید تا خلیجفارس؛ 40 سال برگزاری مسابقات چه حاصلی داشت؟!/ لیگ، نکته تکاندهنده فوتبال ایران
«چرا لیگ فوتبال ایران کارایی ندارد؟»، «چرا مربیای مثل کارلوس کیروش که باید قاعدتا تیم ملی را از درون لیگ بیرون بکشد، لیگ ایران را جدی نمیگیرد و آن را در حد لیگی که بتواند بازیکن حاضر و قبراق برای مسابقه رسمی تحویل تیم ملی بدهد، نمیداند...!» و بالاخره «برای داشتن یک لیگ قدرتمند چه باید کرد؟»
سرویس ورزشی-
«چرا لیگ فوتبال ایران کارایی ندارد؟»، «چرا مربیای مثل کارلوس کیروش که باید قاعدتا تیم ملی را از درون لیگ بیرون بکشد، لیگ ایران را جدی نمیگیرد و آن را در حد لیگی که بتواند بازیکن حاضر و قبراق برای مسابقه رسمی تحویل تیم ملی بدهد، نمیداند...!» و بالاخره «برای داشتن یک لیگ قدرتمند چه باید کرد؟»
همانطور که ملاحظه میکنید سؤالات بکر و ناآشنا نیست، برای اهل فوتبال کم و بیش با همین مضامین یا شبیه آن مطرح است، چیزی که در این سؤال و سؤالات مهمتر از هر چیز است، این نکته است که ما داریم عمر را در چه راهی میگذرانیم. ما به چه کاری مشغول هستیم آیا روزگار را به «بازی» و وقت تلف کردن نفله میکنیم یا آنطور که بزرگان و پیشوایان ما به ما توصیه اکید (و توام با تهدید) کردهاند که «مبادا امروزتان با دیروز و فردایتان با امروز یکسان باشد!» آیا ما این توصیه را جدی گرفتهایم یا مثل خیلی چیزهای دیگر با همه ادعایی که داریم و یقهای که در ارادتمندی خود نسبت به این بزرگان میدرانیم، حداکثر آن را در حد «لقلقله زبان» معتبر میدانیم؟ برخلاف دیگرانی که بدون اینکه ادعاهای ما را داشته باشند اما سعی میکنند بنابر معیارهای خود هر روزشان «بهتر» از دیروز باشد؟!
یکی از قدیمیترین
لیگهای آسیا
ما اگر جام تختجمشید را نقطه آغاز «لیگ فوتبال ایران» قرار دهیم، اینک درست 40 سال است که «لیگ» داریم. اولین دوره جام تختجمشید در سال 1352 آغاز شد (یکسال قبل از بازیهای آسیایی تهران 1974م) و حالا سال 1392 است و لیگ فوتبال در کشور ما خوشبختانه در سایه آرامش و نعمت امنیتی که وجود دارد، در حال برگزاری است. طی این 40 سال که 35 سال آن به سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مربوط میشود، جز چند سال که به خاطر بعضی اختلاف سلیقهها و همچنین بعضی برداشتهای غلط و عوضی فهمیدنها، لیگ در کشور ما تعطیل شد، در اکثر سالها چراغ لیگ در فوتبال ما روشن بوده است و با نامهای مختلف از تختجمشید و قدس و آزادگان گرفته تا «خلیجفارس» کنونی و از باشگاهی گرفته تا چند دوره لیگ قدس که به علت وضعیت جنگی به شکل استانی برگزار شد و از «آماتوری» گرفته تا امروز که حداقل نام «حرفهای» را یدک میکشد.
در این 40 سال
چه کردهایم؟
بدین ترتیب میتوان به جرأت گفت لیگ فوتبال ایران اگر نگوییم قدیمیترین اما بدون تردید میتوانیم بگوییم یکی از قدیمیترین «لیگ»هایی است که حداقل در سطح قاره کهن برگزار میشود. حالا سؤال این است چرا این لیگ با این سابقه و قدمت امروز به گواه دوست و دشمن، خودی و بیگانه، از «استانداردهای لازم» برخوردار نیست؟ و تا «لیگ» شدن به معنای واقعی فاصلهای زیاد دارد؟ چرا کشورهای دیگر که «لیگ» را دیرتر از ما در فوتبال خود شروع کردهاند، توانستهاند لیگ خود را در حد زیادی به «استانداردها» نزدیک کنند و نتیجه آن را هم در سطح رقابتهای باشگاهی و ملی مشاهده کنند و در معرض دید و قضاوت دیگران بگذارند؟ ما در این 40 سال چه کردهایم؟ آیا لیگ ما سیر صعودی طی کرده، یا حرکت آن نزولی بوده است؟ آیا اصلا قضا و قدر و بازی روزگار فراز و نشیب و صعود و نزول آن را تعیین کرده و طبق معمول «تدبیر» ما در این میان نقشی نداشته و ما فقط سعی کردهایم لیگ را برگزار کنیم برای اینکه لیگ را برگزار کرده باشیم! برای اینکه فقط گفته باشیم ما هم لیگ داریم؟ ما در این40 سال چه کردهایم؟ مشکلات امروز باشگاههای ما چقدر با مشکلات 20، 30 و 40 سال قبل تفاوت کرده است. کشورهای دیگر و رقیب در همین قاره چقدر مشکلاتشان مشابه مشکلات گذشته است؟
حرفهای بزرگان
فوتبال و...
امروز اکثر باشگاههای ما کماکان درگیر مسائل دو دو تا، چهارتای روزمره و روزانه خود هستند، امروز دیگر از ابومسلم و ماشینسازی و شاهین بوشهر و شاهین تهران، آرارات، بانک ملی، پاس، هما وووو ... نام و نشانی در فوتبال ما نیست، یا بعضی از آنها که هنوز هستند آخرین نفسها را میکشند. بعد از گذشت 40 سال از برگزاری لیگ و حضور تاثیرگذار و قدرتمند و ثابت تیمهای استقلال و پرسپولیس تازه به اینجا رسیدهایم که بخواهیم آقایان تکلیف مدیریت و نحوه اداره و تامین هزینه و بودجههای این تیمها را تعیین کنند. همین هفته پیش آخرین فردی که این موضوع را پیش کشید و این مسئله کاملا بدیهی را مطرح کرد، علی دایی سرمربی تیم پرسپولیس بود. عزیزان و مسئولان محترمی که همواره میگویید و تکرار و تاکید میکنید که ما گوشمان برای شنیدن حرفهای حسابی وعلمی و تخصصی پیشکسوتان و بزرگان این ورزش آماده است، خب بشنوید! این حرفهای علی دایی است. آیا دایی را قبول دارید؟ آیااو را به عنوان یک بازیکن بزرگ و جهانی به رسمیت میشناسید؟ پروین را چه؟ پور حیدری و قلعهنویی را چه؟ مرحوم حجازی را چه؟ ابراهیم آشتیانی وعلی جباری و... را چه؟ خب، همه اینها دارند یک حرف آن هم حرفی حسابی، علمی، تخصصی و خیلی ساده را مدام میگویند و تکرار میکنند! پس چرا توجه نمیکنید؟ پس چرا گوش نمیدهید و برای حل بخشی از مشکلات ورزش به کار نمیبندید؟ اگر حرف غیرحساب و غیرعلمی و غیرتخصصی است، استدلال خودتان را در رد آن بگویید، تا دیگر کسی این حرفها را نزند، اما تا این استدلال را مطرح نکنید یا پاسخی مثبت و منفی و در هر صورت مجابکننده به این نظرات کاملا کارشناسی و مورد وفاق همگان ندهید، این صحبت و بحث کماکان مطرح خواهد بود، چون حرف حقی است، مطالبه بجا و بایستهای است و باید هم از سر وظیفه و ادای تکلیف گفت.
هول و هراس هر ساله
از بحث ظاهرا تمام نشدنی پرسپولیس واستقلال که دو تیم سرسبد فوتبال ما هستند، ریشهدار، قدیمی، پرطرفدار و پرافتخار این فوتبال هستند که نه تنها «استاندارد» نیستند، بلکه از نظر تشکیلات و نحوه اداره و مدیریت سیر نزولی هم طی کردهاند که بگذریم، طی این سالها چند زمین که مقدماتیترین وسیله برای برگزاری مسابقه است، ساختهایم که «استاندارد» باشند؟ و تیمها و مربیان ما بتوانند «تاکتیک»های مورد نظر خود را به راحتی در آنها پیاده کنند؟ ما هر سال در هول و هراس این هستیم که ناظران فوتبال آسیا چند ورزشگاه ما را «استاندارد» و به قول خودشان «اوکی» اعلام میکنند تا تعدادسهمیه ما در باشگاههای آسیا تعیین شود! آیا این یعنی اینکه «لیگ فوتبال» ما در مسیر صعود و پیشرفت حرکت میکند؟ آیا این برای فوتبال ریشهدار و مستعد ما عار نیست؟ اگر هست- که هست- پس چرا به این وضعیت و تداوم آن خاتمه نمیدهید و نقطه پایان آن را ترسیم نمیکنید؟ آیا این درست است که پس از 40 سال برگزاری لیگ، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران که سالها در فوتبال اروپا و در کنار مربیان و تیمهای بزرگ فعالیت کرده و در کوران لیگهای معتبر شرکت داشته، امروز برای انتخاب بازیکنان تیم ملی، «لیگ» ایران را فاقد تواناییهای لازم برای این کار اعلام کند و آن را جدی نگیرد و هنگام تماشای بعضی مسابقات آن به طور واقعی یا به شکل نمادین «چرت» بزند و برای دعوت از بازیکنان تیم ملی و تقویت این تیم و به قول خودش بالا بردن سطح فنی آن، شال و کلاه کرده و تمام اروپا و آسیا و... را زیر پا بگذارد تا هر بازیکنی که در آن دیار نام و نشان ایرانی داشته باشد به اردوی تیم ملی دعوت کند؟
نقطه صفر!
آری، بدون تعارف 40 سال از برگزاری لیگ در این مملکت میگذرد ما تازه به این نقطه رسیدهایم که «با نقطه صفر» چندان فاصلهای ندارد. این است آن نکته تکاندهنده که به راستی از فوتبال گذشته، ما داریم عمرمان را در چه راه و بر سر چه میگذرانیم. دنیا به کارش دارد ادامه میدهد و تا خدا خواهد ادامه هم خواهد داد، این ما هستیم که داریم عمر تلف میکنیم و مغبون میشویم و دنیا و آخرت را به هدر میدهیم.
جهان به کار خودش مشغول است ما به چه کاری مشغول هستیم؟ آیا نباید از فرصت در اختیار که هر لحظه از آن کم و کمتر هم میشود بهترین و بیشترین استفاده را برد؟ ما که 40 سال است بساط لیگ را برای فوتبال خود پهن کردهایم و این همه انرژی و هزینه و نیروی مادی و انسانی صرف آن میکنیم چرا نباید از آن به نفع خود و ورزش مملکت خودمان درست بهرهبرداری کنیم. کجای کار عیب دارد؟ نفع این فوتبال و این برگزاری لیگ به جیب هرکس و ناکس میرود جز خود فوتبال و... اینها واقعیتهایی است که به هیچ وجه نمیتوان انکار کرد. این واقعیتها را بزرگان و کارشناسان هم تایید میکنند و درباره آن هشدار میدهند، از کروش که چند سالی میهمان ماست تا امثال پروین و دایی و پورحیدری و... ما اگر نخواهیم واقعیات را بپذیریم، حرف بزرگان را نشنویم و تذکرات آنها را جدی نگیریم، پس در ورزش چه میکنیم و چرا مسئولیت آن را پذیرفتهایم؟!