پدیده بیپایان!
پژمان کریمی
«شعر انقلاب» قطعا با انقلاب اسلامی سال 1357 مردم ایران متولد نشد.به گفته شاعران انقلاب؛ این پدیده از پس خرداد 1342 و پاگیری نهضت انقلاب اسلامی، شکل گرفت. روی آوردن به مناسبتهای دینی و تکریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و بیان ضرورت جهاد در برابر طواغیت درون و برون، اصلیترین مضامین شاعرانی بود که نشئه بیداری برآمده از نگاه و کلام حضرت روحالله را با جان، درک کرده بودند.
این شاعران با تشکیل حلقههای ادبی زیرزمینی، شعر دینی (= اسلامی) را به رخدادهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی روز پیوند زده بودند و تلاش میکردند تا با سلاح و ابزار ادبیات، سطور روشن کتیبه معرفت وحماسه بیداری و شوق عزم جهاد را رو به ساحت دل مخاطب ستمدیده و مستضعف، منتشر کنند.
استاد «عباس براتی پور» شاعر معاصر در گفتوگویی با نگارنده از مجاهدت شاعران انقلابی در اوج اختناق پهلوی دوم گفت و بر مخفی بودن حلقات ادبی هنرمندان مسلمان مبارز تاکید کرد.
در همان هنگام طاغوت، رژیم پهلوی دوم برای فرو نشاندن امواج شعر دینی، به ترویج ادبیات بیدرد از یک سو و شعرمارکسیستی از دیگر سو اهتمام نشان داد.
برخی نشریات زرد روزگاران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و بویژه نشریات روشنفکری، رهوار شعر بیدرد و چپ را به تاختی سراسیمه تشویق میکردند.
شعر چپ، هم برای دستگاه پهلوی مجال شناسایی جریانهای پنهان سیاسی مارکسیستی را فراهم میکرد و ابزاری بود برای سرکوب شعر دینی!
گمان این بود؛ شعر چپ مانند شعر دینی، نه بیدار کننده است و نه بانی حرکت توفنده اجتماعی. زیرا میان توده مردم دین خواه و دین مدار با اندیشه چپ منکر معرفت الهی،گسستی ژرف است اما شعر بیدرد و چپ - توامان - بر سر ادبیات دینی سایهای سنگین میسازند!
چندان نپایید که نادرستی گمان کارگزاران فرهنگی و رسانهای نظام شاهی، آشکار شد.
شاعران مسلمان همچنان با قدرت و اقتدار ادبی، راه خود را میرفتند و سرودههایشان محافل ادبی و مذهبی بویژه در ماههای محرم و صفر را رنگ انقلابی میداد!
شاعر انقلاب با نشانههای: معرفت الهی، بصیرت سیاسی و تعهد اجتماعی و جهاد سیاسی، فصل تازهای از ادبیات ایران را رقم زد. ادبیاتی که – بویژه در عصر پهلوی دوم در معرض تهی شدن از واژگان و ترکیبات و «دانش – واژگان» دینی، و در برابر بلیه «دوری از موضوعها و مضامین الهی» قرار گرفته بود؛ دیگر بار به اصالت شعر ایران یعنی ابتنا به دین الهی بازگشت اما، این بار به شکلی متعالیتر!
شاعر مسلمان انقلابی، در قلمروی قالبها و زبان پیشین نایستاد! از شر شراره تمنیات دون و تزاحمات معشوق مجازی و دام هیچ انگاریهای روشنفکری رهید و به عرصه دغدغه و مضامینهای الهی رهسپار شد. انقلاب این شاعر و هنرش را درمیان و بطن شعور و احساسی ورای جهان نفسانیت، دوباره متولد کرد و بیان و قلمش را آبدیده نمود.
اگر روزی در دیار ما،شاعردر انزوای شاعرانه و مسحور در تخیلات و جاذبههای شهوانی، سرکش وجدا شده از واقعیات جامعه خود، قلم بر سپیدی کاغذ میراند و سکون و مرعوبیت را تبلیغ میکرد؛ در بستر نهضت انقلاب اسلامی شاعر انقلاب ،هنر خود را در خدمت باور وجهاد الهی درآورد.
روزی صاحبنظران بر این حکم تاکید میکردند و پا میفشردند که؛ نگاه شاعر به رخدادها و مناسبتها، تعیین «تاریخ مصرف» برای اثر ادبی است. اما شاعر انقلاب چون «علیرضا قزوهها» و «محمد علی مودب ها» و... با نگاه هنرمندانه و ترنم خلاقانه، رخدادها رابه تحلیل نشست و ثابت کرد که «تاریخ مصرف» در مکتب شعر متعهد ورود ندارد زیرا دفاع از باورها و انتشارآن، در قالب اثر تحلیلی، برای همیشه تاریخ، ندای بیداری و کتیبه عبرت را برمیخواند!
امروزه اما برخی ارادهها برآنند؛ با تعریف انقلاب در ظرف زمانی مشخص و کوچک و به تبع آن، قاب گرفتن و محصور کردن آرمانها و غایات انقلاب اسلامی در بهمن 57، بساط شعر انقلاب را برچینند.هدف شوم این است که انقلاب اسلامی را از زبان ادبیات جدا کنند و راه گسترش اندیشه انقلابی را سد سازند. شاعر انقلابی را به گوشهای برانند و راه را برای شعر بیدرد و سترون فراهم نمایند. غافل از اینکه سلیقه و طبع دینی از « مردم»، «بالندگی شعر انقلابی» و«بلوغ شاعران عرصه جهاد»، کوشش یاد شده را با بنبست روبرو میکند!