kayhan.ir

کد خبر: ۳۵۸۹۳
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۲۷

معیارهای تنظیم روابط خارجی و معاهدات بین‌المللی از دیدگاه قرآن


  عباس صالح‌نژاد
 
  اسلام دین اجتماعی و آموزه‌های وحیانی قرآن سرشار از موضوعات، مسائل و مباحث اجتماعی است. جایگاه موضوعات اجتماعی در آموزه‌های دینی تا آن اندازه است که حتی موضوعات خصوصی و شخصی را تحت تأثیر خود قرار داده است، به گونه‌ای که حتی ارتباط میان بنده و خدا نیز متأثر از موضوعات اجتماعی است و خداوند راه رهایی از خسران ابدی حتی در امور عبادی را توجه مؤمن به دیگران قرار داده است و نماز را که آینه خصوصی‌ترین ارتباط میان خلق و خالق است، در شکل اجتماعی آن، بسیار شایسته‌تر دانسته است.
 
 اصولاً مسلمانی  به معنای تعهد شخص نسبت به خدا و خلق خداست؛ بنابراین کسی نمی‌تواند مدعی مسلمانی شود در حالی که هیچ گونه الزام و التزامی نسبت به دیگری در خود نمی‌یابد. خداوند روابط اجتماعی را در چارچوب اصول اعتقادی تنظیم کرده و در آموزه‌های وحیانی هر گونه روابط، میزان، حدود و شرایط آن را مبتنی بر آن دانسته است لذا مسلمان و جامعه اسلامی می‌بایست در این چارچوب روابط خود را تنظیم و نویسنده در مطلب حاضر چارچوب‌های روابط اجتماعی را در حوزه تعهدات و معاهدات بین‌المللی براساس آیات قرآن تبیین کرده است.
***
اعتقادات، بنیاد چارچوب‌های روابط اجتماعی
اسلام هر امری را در چارچوب اصول اعتقادی مورد بررسی و داوری قرار می‌دهد و براساس این ملاک نسبت به آن قضاوت کرده و احکام مناسب را صادر می‌کند؛ زیرا جامعه اسلامی که از آن به امت اسلام تعبیر می‌شود، جامعه‌ای شکل گرفته از افرادی است که به اصول اعتقادی اسلام باور دارند و در چارچوب آن، سبک زندگی خود را سامان داده و در راه اهداف آن تلاش می‌کنند. برهمین اساس، جامعه اسلامی برخلاف جوامع دیگری که بر پایه مشترکات قومی، جغرافیایی، زبانی و اهداف مادی شکل می‌گیرد، از پایه و بنیاد متفاوت است.
در میان جوامع غیر اسلامی، می‌توان جوامعی را یافت که چند عنصر آنان را در کنار هم گرد آورده است، ولی کمتر جامعه‌ای را می‌توان یافت که عنصر دین و مذهب و اصول اعتقادی آنان را یک جا جمع کرده باشد.
در جامعه اسلامی که از آن به امت یاد می‌شود، آنچه عنصر اصلی جامعه را شکل می‌بخشد، عنصر اعتقادی و باورهای اسلامی است. از این رو در شکل‌گیری جامعه اسلامی، افراد جامعه به عنوان برادران دینی با هم پیوند می‌خورند (حجرات، 10) در حالی که امت اسلام می‌تواند در همان حال برادران خونی و حتی پدر و مادر را به عنوان عنصر بیگانه و غیر خودی معرفی کند و از عضویت جامعه ایمانی و اسلامی بیرون براند و هر گونه معاشرت و روابط را با آنان قطع و تحریم نماید (مجادله، آیه 22؛ توبه آیه 23؛ تفسیر التنویر و التحریر، ج 6، جزء 10، ص 150 و نیز کشاف، زمخشری، ج 4، ص 497)
بر همین اساس هرگونه روابط اجتماعی میان افراد جامعه اسلامی و دیگران تنها درچارچوب اعتقادات تعریف می‌شود و گاه حتی همنشینی و معاشرت با خویشان کافر و اهل باطل و هم قوم و نژاد و هم زبان و همکار اقتصادی و امنیتی منع شده و به عنوان فعل حرام از آن بازداشته شده و وعید عذاب داده می‌شود (همان و نیز مدثر، آیات 41 تا 45) زیرا عنصر ایمان به خدا و آخرت و تقوای الهی نمی‌گذارد که انسان با کسانی که اهل باطل و کفر هستند هر چند که برادر خونی و یا والدین باشد، روابط دوستانه برقرار کند و با آنان معاشرت داشته باشد (همان آیات و نیز مائده، آیات 57 و 58)
بنابراین، بنیاد روابط اجتماعی در اسلام بر پایه اصول اعتقادی شکل می‌گیرد و هرگونه روابط خارج از این چارچوب، همراه با محدودیت‌ها و شرایط سخت‌گیرانه و گاه مجازات‌های سخت دنیوی و کیفرهای اخروی است؛ چرا که امت اسلام، جامعه دینی و اعتقادی است و هدفی که موجب تأسیس آن شده و فلسفه وجودی آن را شکل می‌دهد، خدایی شدن افراد در چارچوب سبک زندگی اسلامی است که موجبات تأمین آسایش و آرامش دنیوی و اخروی را فراهم می‌آورد و خوشبختی دنیا و آخرت را تضمین می‌کند.
محدودیت‌های ارتباطی با جوامع دیگر
از آنجایی که امت اسلامی و جامعه دینی، در چارچوب اصول اعتقادی شکل گرفته است، همان‌گونه که تنظیم روابط داخلی میان اعضای جامعه اسلامی مبتنی بر میزان اعتقادات و باورهای افراد آن به اصول اسلامی است، تنظیم روابط خارجی نیز مبتنی بر همین اصول خواهد بود. بنابراین، جوامع دیگر که اکثریت آن جوامع قومی، جغرافیایی و یا زبانی هستند، در ریشه و بنیاد با جامعه اسلامی در تضاد هستند و می‌بایست روابط به گونه‌ای تنظیم شود که فرصت هدایت و جذب دیگران به سوی امت اسلام فراهم آید.
اما نسبت به جوامع دینی دیگر که در چارچوب  اعتقادات شکل گرفته است و عنوان امت مسیحی و یهودی و مانند آن را به خود داده‌اند، لازم است که به عنوان جوامع رقیب تلقی شده و تعاملات و روابط با آنان بسیار دقیق و هوشیارانه باشد، زیرا این جوامع چه از اهل کتاب و چه غیر آن همچون امت بودایی و هندویی، در این اندیشه هستند که افکار و اندیشه‌ها و اعتقادات خود را جایگزین افکار اسلامی امت اسلام کنند و مردم را به سوی جامعه خود دعوت و ترغیب نمایند (بقره، آیه 109، حشر، آیه 11، آل عمران، آیات 113 تا 119) براساس آیات قرآنی این معنا ثابت است که جوامع دینی رقیب همواره در این فکر هستند که آیین و ملت خویش را بر ملت و آیین اسلام تسلط بخشند (بقره، آیه 120) در حالی که اراده الهی بر تسلط امت و آیین اسلام بر دیگر امت‌ها و ملت‌های فکری و اعتقادی است (توبه، آیه 33).
بنابراین، خداوند در راستای حفظ سلامت اعتقادی و امنیت روانی و روحی مسلمانان و مؤمنان، از جامعه اسلامی خواسته است تا محدودیت‌هایی را نسبت به تعاملات و روابط با جوامع دیگر برقرار کنند و اجازه ندهند تا آنان از این روابط سوء استفاده کنند.
البته جوامع غیر اسلامی همان گونه که تفاوت‌هایی از نظر اعتقادی و فلسفه وجودی دارند، همچنین تفاوت‌هایی از نظر اهداف ارتباط‌گیری و یا نوع تعامل با جامعه اسلامی دارند. برخی از جوامع حتی از اهل کتاب، جامعه‌ای است که در مقام جنگ با امت اسلام نیست در حالی که برخی دیگر به طور رسمی اعلان جنگ کرده است. همچنین جوامع غیر دینی‌ای نیز یافت می‌شود که هیچ گونه تقابل خصمانه با امت اسلام ندارد و خواهان تعاملات اقتصادی و روابط حسنه است. برهمین اساس، روابط میان جامعه اسلامی با جوامع دیگر، در چارچوب نوع تعاملات و اهداف و اعتقادات آنان تعریف می‌شود.
آموزه‌های وحیانی اسلام به جامعه اسلامی این مجوز را داده است تا با جوامع دیگر بر اساس نوع تعامل آنان برخورد یا همکاری داشته باشد. از این رو، برای تنظیم و ساماندهی تعاملات، جواز انعقاد پیمان‌ها و معاهدات خاصی را صادر کرده است که در این مطلب به برخی از آنها اشاره می‌شود.
مفهوم‌شناسی معاهده
معاهده برگرفته از ماده عهد به معنای التزام خاص در مقابل شخص بر انجام امری است. (التحقیق، المصطفوی، ج8، ص 245)
در فرهنگ و اصطلاحات سیاسی، معاهده در مورد تعهدات بین‌المللی به کار می‌رود که با دخالت رسمی و صریح دستگاه‌های ذی‌صلاح در عقد عهدنامه منعقد می‌شود. معاهده با دو معیار مکتوب بودن و انعقاد میان دو یا چند کشور شناخته می‌شود و به نام‌های گوناگون مثل معاهده، عهدنامه، میثاق، پیمان، منشور، قرارداد، موافقت‌نامه، پروتکل، کنوانسیون و نظایر آن نامیده می‌شود. (فرهنگ علوم سیاسی، علی آقابخشی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی، تهران، ص 432)
معاهده در اصطلاح فقهی به معنای انعقاد قرارداد مبنی بر ترک جنگ با غیرمسلمانان برای مدت معین است. (جواهرالکلام، نجفی، ج21، ص 292)
احکام معاهده
چنان‌که گفته شد، روابط جامعه اسلامی با دیگر جوامع در چارچوب اصول اعتقادی و نوع تعاملات آنان تنظیم می‌شود. از این رو احکام متفاوتی برای معاهدات با دیگران و بیگانگان در آموزه‌های وحیانی بیان شده است.
بر اساس آیاتی از قرآن، بستن معاهدات و پیمان همکاری و یا ترک مخاصمه حتی با جوامع کافر و غیرمسلمان، امری جایز از نظر حکم تکلیفی و صحیح از نظر وضعی است. (نساء، آیه 90؛ انفال؛ 55 تا 61، توبه، آیه 12)
خداوند در آیاتی از جمله 1 تا 12 سوره توبه، بستن معاهده عدم تعرض میان مشرکان و مسلمانان را جایز و عمل به مفاد آن را صحیح دانسته است. از این رو پیامبر(ص) قرارداد صلح و عدم تعرض با گروهی از مشرکان در کنار مسجدالحرام بست. (توبه، آیه7) و از پیامبر(ص) و جامعه اسلامی خواسته شده بود که به مفاد و محتوای این معاهده صلح عمل کنند و بدان وفادار باشند، هرچند که خداوند در همین آیات گزارش می‌کند که مشرکان غیرقابل اعتماد هستند و مسلمانان نباید با اعتماد به این قرارداد دست از هوشیاری بردارند و مواظب تحرکات مشرکان نباشند؛ چرا که مشرکان به هیچ اصول عقلانی و هنجاری پایبند نیستند و به سبب شرایط دشواری که در آن قرار گرفته‌اند تن به سازش و صلح می‌دهند و زمانی که قدرت بیابند و یا موقعیت اقتضا کند به نقض مفاد عهدنامه اقدام می‌کنند.
به هر حال، با توجه به آیات قرآنی این معنا به دست می‌آید که برای جامعه اسلامی جایز و رواست که با دیگر جوامع حتی کافران معاهدت را داشته باشد و این معاهدات صحیح و عمل طبق مفاد و محتوای آن واجب است؛ زیرا حکم عقلایی، وفا به همه عقود و پیمان‌هایی است که میان افراد حقیقی و حقوقی بسته می‌شود و خداوند در آیاتی این حکم عقلایی را امضا و تایید کرده است. (مائده، آیه1)
خداوند در آیاتی از جمله آیات 89 و 90 و نیز آیات 59 و 61 سوره انفال، پذیرش صلح مطرح شده از سوی کافران را لازم و واجب برمی‌شمارد. بنابراین، در صورت ارائه طرح و پیشنهاد صلح و عدم تعرض از سوی کافران، بر مسلمانان و جامعه اسلامی است که با آنان قرار صلح منعقد کنند.
البته این لزوم و وجوب پذیرش همواره بی‌قید و شرط نیست؛ زیرا کافران و دشمنان در جنگ‌ها گاه زمانی پیشنهاد صلح را مطرح می‌کنند که در موقعیت ضعف و سستی قرار دارند. بنابراین، پذیرش صلح و ترک مخاصمه در هنگام برتری سپاه اسلام و ضعف دشمن، جایز و روا نیست. (محمد، آیه 35)
همچنین پذیرش هرگونه صلح و متارکه جنگ، در حیطه قدرت و مسئولیت رهبری جامعه اسلامی است و هر کسی نمی‌تواند پیمان صلح را بپذیرد و امضا کند. (انفال، آیه 61)
خداوند به مومنان هشدار می‌هد که پذیرش صلح پیشنهادی از سوی دشمنان می‌تواند خدعه و نیرنگی باشد که آنان می‌زنند تا فرصت شبیخون و یا تجدید قوا را بیابند. بنابراین، لازم است جوانب در پذیرش صلح پیشنهادی از سوی رهبری بررسی شود و پس از انعقاد پیمان نیز هوشیاری حفظ گردد. (انفال، آیات 61 و 62)
چنان‌که گفته شد، اصل عقلایی که مورد امضای شریعت نیز قرار گرفته، وفای به عقود و عهود است. بنابراین، هر دو طرف ملزم و ملتزم به انجام تعهدات پیمان می‌باشند، اما از آنجایی  که کافران پایبند هیچ اصل عقلایی و هنجارهای معروف و پسندیده اجتماعی نیستند، ممکن است که پیمان‌شکنی کنند. از آیات قرآنی این معنا ثابت است که در صورت پیمان‌شکنی دشمن، ضروری است که ابطال پیمان به سبب نقض از سوی آنان، به دشمن به طور رسمی و علنی اعلام شود. (توبه آیات 1 و 3؛ انفال، آیه 58)
از نظر قرآن پیمان‌شکنان و ناقضان معاهدات بین‌المللی، انسان‌های متجاوز (توبه، آیه 10)، فاقد تقوای عقلانی(انفال، آیه 56)، فاسق و منحرف از مسیر حق(توبه، آیه 8) و خیانتکار(انفاق، آیات 56 و 58) هستند.
در صورت هرگونه نقض پیمان و عدم پایبندی به مفاد پیمان ضروری است که با آنان به جنگ و نبرد پرداخت(نساء، آیه 91؛ انفال، آیات 56 و 57؛ توبه، آیات 4 تا 12) زیرا اگر این‌گونه عمل نشود نمی‌توان آنان را از ضربه زدن به اسلام و مسلمانان بازداشت. در حقیقت بسیج و تشویق مومنان به جنگ علیه پیمان‌شکنان، نوعی بازدارندگی از عملیات آتی آنان است؛ زیرا کسی که پیمان‌شکنی می‌کند همواره در کمین ضربه زدن است. پس لازم است تا با نبرد، از آسیب‌های جدی و احتمالی آنان پیش‌گیری کرد(توبه، آیه 12)
از آنجایی که همواره گروهی از امت‌های دیگر در سرزمین‌های اسلامی ممکن است حضور داشته باشند، غیر از کافران و مشرکان افرادی چون مسیحیان و یهودیان و زرتشتی‌ها که به عنوان اهل کتاب شناخته می‌شوند، می‌بایست با بستن معاهده و قراردادی به عنوان اهل ذمه تعهدات خود را بیان کنند. در این معاهده دو طرف متعهد می‌شوند که شرایط پیمان‌نامه را عمل نمایند. در این پیمان‌نامه مفادی چون عدم همکاری با دشمنان اسلام، پرداخت مبلغی برای دفاع و امنیت، عدم تبلیغ دین و آئین خود در میان مسلمانان و مانند آن از سوی اهل کتاب و پذیرش اهل کتاب از سوی جامعه اسلامی به عنوان شهروند، حفاظت و حمایت از  جان و مال و ناموس  آنان و امور دیگر مطرح می‌شود. این قرارداد و معاهده ذمه تنها میان اهل کتاب و جامعه اسلامی بسته می‌شود تا وسیله امنیت و آسایش آنان فراهم آید.(توبه، آیه 29)
از نظر اسلام، همه قراردادها و پیمان‌های بین‌المللی تا زمانی از سوی جامعه اسلامی پذیرفته شده است که دیگران پیمان‌شکنی نکرده و یا مفاد آن را نقض نکنند. در صورت هرگونه نقض مفاد پیمان، معاهده از سوی جامعه اسلامی ابطال و از اعتبار ساقط می‌شود(انفال، آیات 56 و 58 و توبه، آیات 8 تا 10)
در صورت نقض پیمان با توجه به موقعیت و شرایط پیمان‌شکن(شهروندی و بیگانگی) عمل می‌شود. اگر پیمان‌شکن از شهروندان و اهل ذمه باشند، پیمان‌شکنی آنان موجب اخراج از سرزمین و خانه و کاشانه آنان؛‌تبعید و مصادره اموال می‌شود.(حشر، آیات 2 و 3) و اگر از بیگانگان باشند، پیمان‌شکنی، ابطال میثاق و عهدنامه و اعلان رسمی جنگ می‌گردد.(توبه، آیات 12 و 13) و مسلمانان برای جنگ بسیج و فراخوان می‌شوند(همان) و پیمان‌شکنان به عنوان افراد متجاوز(توبه، آیات 8 تا 10)، فاسق و منحرف از حق(توبه، آیه 8)، خیانتکار و هنجارشکن و مخالف با اصول اخلاقی و عقلایی و فاقد تقوای سیاسی و عقلایی معرفی می‌شوند. (انفال، آیات 56 تا 58)
نکته‌ای که در پایان باید به آن توجه شود این است که بر اساس آیه 56 سوره انفال و آیات دیگر، جامعه اسلامی مجاز است با جوامع کافری که هیچ انگیزه‌ای برای جنگ ندارند و خواهان روابط اقتصادی و سیاسی و مانند آن هستند و هیچ‌گونه تعرضی به مسلمانان و مرزهای جغرافیایی اسلام نداشته‌اند، پیمان و قرارداد منعقد کنند و در صورت ارائه پیمان عدم تعرض از سوی آنان حتی به‌رغم روحیه ستیزه‌جویی و پیمان‌شکنی آنان، با آنان پیمان‌هایی را منعقد کند و به نظر می‌رسد که پذیرش پیمان‌های ارائه شده در قالب عدم تعرض و صلح، لازم و واجب است.