kayhan.ir

کد خبر: ۳۱۴۱۰
تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۸
به یاد بسیجی شهید «اکبر رحمانی»

شفا بعد از بیماری! (حدیث دشت عشق)


سال 1345 آنگاه که درختان جامه بی‌برگی خزان برگ‌ریز را بر تن کرده بودند، «احمد» جامه زیستن را به تن نمود. هر آدینه با روزه‌داری تمرین پرهیزگاری و شکیبایی می‌نمود و با شرکت در محافل سبز دعا و نیایش دل را آرام می‌ساخت. از این رو ساده‌زیستی فروتن شد که احترام به پدر و مادر، اولین واژه قاموس زندگی‌اش بود. در پی آموختن الفبای معرفت که برآمد، پنج سال شمع وجودش روشنی‌بخش محفل علم‌آموزان شد و پس از آن به عرصه کار و فعالیت قدم نهاد. گام‌های استوارش با شرکت در راهپیمایی‌ها، شانه‌های سرد زمین را نوازش می‌کرد و دستان غیرتمندش پخش‌کننده اعلامیه‌های روح خدا بود تا اینکه تن تبدار وطن از زخم خنجر ناجوانمردان به خود پیچید.
این بار هم احمد بود که سه سال در کنار دیگر عاشقان در چشمه‌های خون، روح خود را می‌شست. اول بار در 16 سالگی از طریق عضویت در مدرسه بسیج عشق، شعله‌های سرکش روح توانمندش 8ماه باطل را به آتش کشید. از آنجا که از بیماری مرموزی رنج می‌برد از مبارزه کناره گرفت اما قلبش در محراب خونین زمان به جا مانده بود. پس از انجام چهار عمل جراحی، توان از دست رفته را بازیافت و این‌بار با دست بردن در شناسنامه، از طریق خدمت سربازی راهی دیاری شد که عشق در آن حوالی قلندرانه می‌رقصید. دو سال حماسه‌ها آفرید و سرانجام با اصابت ترکش خمپاره به سر نازنین‌اش، پس از یازده روز زخمدار بودن، ردای سرخ شهادت را به تن نمود و «سردشت» را به سوگ خویش نشاند.
فرازی چند از وصیت‌نامه شهید بزرگوار:
«... زندگی ما اگر با امید و عمل به رهنمودهای اسلام و قرآن و پیروی از دستورهای امامانمان همراه باشد، زندگی جاویدان است. به راستی زندگی جاویدان چیست؟ به نظر من زندگی جاویدان را شهیدان دارند که فقط تنها امیدشان رسیدن به معشوقشان خداست...»
بسیجی شهید «احمد حبیب‌اللهی»، سال 1345 در خوراسگان متولد شد و در 1362/11/23 در آذربایجان‌غربی به شهادت رسید.