kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۶۱۰
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۳

مرابطه از دیدگاه امام خمینی (ره) و آیت الله مهدوی کنی (ره)


علی قنبریان
برای رسیدن به درجات معنوی احتیاج به سیر و سلوک است و از لوازم سیر و سلوک مرابطه می‌باشد. مرابطه حساس‏ترين مسير سالكان إلى اللّه است كه بدون عبور از اين نقطه، راه تعالى و تكامل به بن بست منتهى مى‏شود. در کتب اخلاقی و عرفانی متأخر و متقدم  بحث از مرابطه و اجزای آن (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه) به میان آمده است. از نویسندگان و اساتید اخلاقِ متأخر که به این مقوله پرداخته‌اند، حضرت امام خمینی (ره) و آیۀ الله مهدوی کنی می‌باشند.نوشتار حاضر در پی بررسی نظریات و دیدگاه این دو بزرگوار می‌باشد.

مرابطه
مرابطه حساس‏ترين مسير سالكان إلى اللّه است كه بدون عبور از اين نقطه، راه تعالى و تكامل به بن بست منتهى مى‏شود.
مرابطه در لغت به معنى «به يكديگر پيوستن» و در اصطلاح اهل سلوك به معنى «به خود پيوستن»، مراقب خود بودن و در يك كلمه پيوسته نگران احوال خويشتن بودن است. (مهدوی کنی،اخلاق عملی ص 345 ) یکی از علل ترس از قیامت و حساب و کتاب آن، نداشتن مرابطه و حساب و کتاب در اعمال است.  به قول حضرت امام: بالجمله، اين وحشتها و كراهت و خوفها براى نادرستى اعمال و كجرفتارى و مخالفت با مولاست، و الا اگر مثلا حساب ما درست بود و خود ما قيام به محاسبه‏ خود كرده [بوديم‏] وحشت از حساب نداشتيم، زيرا كه آنجا حساب عادلانه و محاسب عادل است، پس ترس ما از حساب از بدحسابى خود ما است و از دغل بودن و دزدى، [نه‏] از محاسبه‏ است. (خمینی،سر الصلوه ص 359)
مرابطه داراى چهار مرحله است:
1. مشارطت كه آن را معاهده نيز گويند.
2. مراقبت.
3. محاسبت.
4. معاتبت (انتقاد از خويش).
1. مشارطه (معاهده)
مشارطه آن است كه انسان با خود عهد و پيمان مى‏بندد كه در انجام تكاليف و اداى وظايف و ايفاى مسئوليتها به هيچ وجه كوتاهى نكرده و از دستورهاى شرع انور تجاوز ننمايد، متعهد مى‏شود كه در كارهاى خير كوشا باشد و از كارهاى ناپسند خود دارى ورزد. اين عهد و پيمان در صورتى مؤثّر است كه هر روز تجديد شود تا آنگاه كه به صورت ملكه در نفس و روح انسان رسوخ يابد.
بهترين ساعات براى مشارطه صبحگاهان پس از اداى فريضه صبح است كه آنگاه دل آدمى با صفاتر و حق پذيرتر است. (مهدوی کنی، همان ص345) امام‌خمینی (ره) در این زمینه می‌فرمایند: و از امورى كه لازم است از براى مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است.
«مشارطه» آن است كه در اوّل روز مثلا با خود شرط كند كه امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارك و تعالى رفتار نكند. و اين مطلب را تصميم بگيرد. و معلوم است يك روز خلاف نكردن امرى است خيلى سهل، انسان مى‏تواند بآسانى از عهده برآيد. تو عازم شو و شرط كن و تجربه نما ببين چقدر سهل است. ممكن است شيطان و جنود آن ملعون بر تو اين امر را بزرگ نمايش دهند، ولى اين از تلبيسات آن ملعون است، او را از روى واقع و قلب لعن كن، و اوهام باطله را از قلب بيرون كن، و يك روز تجربه كن، آن وقت تصديق خواهى كرد. (خمینی،همان،ص 9)
2. مراقبه
مرحله دوم از مراحل مرابطه، مراقبت است. يعنى انسان پس از آنكه با خود عهد و پيمان بست بايد در تمام اوضاع و احوال مراقب و نگران خويش باشد، مبادا در اثر غفلت و سهل انگارى، عهدى را كه بسته است بشكند.
حضرت امام در کتاب چهل حدیث در این زمینه چنین آورده اند: و پس از اين مشارطه، بايد وارد «مراقبه» شوى. و آن چنان است كه در تمام مدت شرط. متوجه عمل به آن باشى، و خود را ملزم بدانى به عمل كردن به آن، و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد كه امرى را مرتكب شوى كه خلاف فرموده خداست، بدان كه اين از شيطان و جنود اوست كه مى‏خواهند تو را از شرطى كه كردى باز دارند. به آنها لعنت كن و از شر آنها به خداوند پناه ببر، و آن خيال باطل را از دل بيرون نما، و به شيطان بگو كه من يك امروز با خود شرط كردم كه خلاف فرمان خداوند تعالى نكنم، ولى نعمت من سالهاى دراز است به من نعمت داده، صحت و سلامت و امنيت مرحمت فرموده و مرحمتهايى كرده كه اگر تا ابد خدمت او كنم از عهده يكى از آنها بر نمى‏آيم، سزاوار نيست يك شرط جزئى را وفا نكنم. اميد است إن شاء‌اللّه شيطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آيد. و اين مراقبه با هيچ يك از كارهاى تو، از قبيل كسب و سفر و تحصيل و غيرها، منافات ندارد. (همان: 9)
مراقبت از اعمال در سیر و سلوک و تهذیب نفس مهم است و اهمیت آن در ماه مبارک رمضان که ماه عبادت است به مراتب بیشتر است: اعمال و اقوال خود را مراقبت نماييد، شايد همين عمل شايسته موجب گردد كه خداوند تبارك و تعالى به شما توجه فرموده توفيق عنايت كند؛ و پس از سپرى شدن شهر صيام كه شياطين از زنجير رها مى‏گردند شما اصلاح شده باشيد و ديگر فريب شيطان را نخوريد و مهذب گرديد. باز تكرار مى‏كنم تصميم بگيريد در اين سى روز ماه مبارك رمضان مراقب‏ زبان، چشم، گوش، و همه اعضا و جوارح خود باشيد، و دايما متوجه باشيد اين عملى كه مى‏خواهيد انجام دهيد، اين سخنى كه مى‏خواهيد بر زبان آوريد، اين مطلبى كه داريد استماع مى‏كنيد، از نظر شرع چه حكمى دارد؟ (خمینی، جهاد اکبر،ص 41)
بديهى است يكى از صفات بارز مؤمن پاسدارى از عهد و پيمان است، چنانكه فرمود: «وَ الَّذينَ هُمْ لاماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» (مؤمنون: 8) مؤمنان نسبت به امانتها و عهد و پيمانشان پاى بندند.
حقيقت مراقبت آن است كه هيچگاه خداى را فراموش نكنيم و به اعمال و اذكارى كه ما را به ياد خدا وامى‏دارد مداومت داشته باشيم و به هر كارى صبغه خدايى بزنيم و هر كارى را به ياد او آغاز كنيم. مثلا در موقع نشستن حتى المقدور رو به قبله بنشينيم و در هنگام خوابيدن رو به قبله به طرف راست بدن بخوابيم و از لغو و مجالس بطّالين دورى جوييم. خلاصه لحظه‏اى خداى را از ياد نبريم كه هر كس خداى را فراموش كند خداوند نيز او را فراموش خواهد كرد: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» (توبه: 67) بدا به حال بنده‏اى كه خداوند او را فراموش كند و به حال خود واگذاردش كه بى‏ترديد چنين كسى طعمه شياطين خواهد شد.
هر كس خدا را فراموش كند سرانجام از خود بيگانه شده و شخصيت والاى انسانى خويش را از دست خواهد داد. (مهدوی کنی، همان،ص351) مراقبت مصادیق و متعلقات بسیاری دارد که یکی از آنها مراقبت از نماز و اوقات آن است: بدان كه مراقبت اوقات صلوات، كه ميقات حضور رب و ميعاد جناب‏ ربوبيت است، از مهمات نزد اهل مراقبه‏ است؛ كه اهل مناجات و سلوك انتظار آن را مى‏كشيدند و خود و قلوب خود را مستعد براى دخول آن مى‏كردند، و با حال طهارت ظاهر و باطن از آن استقبال مى‏نمودند، و از اشتغالات ديگر يكسره كناره مى‏كردند، و قلب را بكلى منقطع از غير و متوجه به ميعادگاه حقّ مى‏كردند. (خمینی، سر الصوه،ص 62)
گويند هنگامى كه زليخا با يوسف خلوت كرد و او را به خويش مى‏خواند ناگهان چشمش افتاد به بتى كه در آن حجره قرار داشت. بى‏درنگ برخاست و پرده‏اى روى آن افكند. يوسف به او گفت: تو از مراقبت جمادى شرم دارى، پس چگونه من از مراقبت خداوند جبّار شرمنده نباشم؟ بنابر اين، بايد هميشه مراقب اعمال خويش باشيم و بكوشيم كه در زندگى با احتياط گام برداريم كه مراقبت و احتياط انسان را از غفلت و لغزش باز مى‏دارد، و همان طور كه نسبت به امور دنيا دقت و احتياط مى‏كنيم در امور آخرت نيز جانب احتياط را بگيريم و هيچگاه از خداوند متعال غافل نشويم.
بايد دانست كه مراقبت را درجاتى است كه اين درجات به درجات معرفت و رياضت سالك بستگى دارد. نخستين درجه، مراقبت پرهيزكاران و بالاترين آن، مراقبت مقربان است. (مهدوی کنی، همان،ص 352) امير المؤمنين عليه السّلام در باره مراقبه كلماتى دارند كه به دو مورد اشاره مى‏شود: «ينبغى أن يكون الرّجل مهيمنا على نفسه، مراقبا قلبه، حافظا لسانه» (تميمى آمدى، غرر الحکم ودررالکلم،ص 797) (سزاوار است كه انسان بر خويش اشراف داشته و هميشه مراقب قلب خود و نگهدار زبان خويشتن باشد). و در جاى ديگر مؤمن عاقل را اين گونه توصيف مى‏كند: «راقب في يومه غده و نظر قدما أمامه» (نهج البلاغة:112) (كسى كه در امروز به فكر فردايش باشد و هميشه چند قدم جلوتر را ببيند عاقل است).
از مواردی که تأثیر بسزایی در عمق بخشیدن به مراقبه دارد، این است که هر‌کسی این را در نظر بگیرد که خداوند متعال و برخی از فرشتگانش مراقب وی بوده و اعمال او را ثبت می‌کنند: خدا حاضر است. همه ما تحت مراقبت هستيم‏ «وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ» (بروج: 20) مراقب‏ است. آن خطرات قلب شما در مراقبت حق تعالى است. آن لحظات چشم شما در مراقبت حق تعالى است. آن حركات زبان شما در محضر حق و در مراقبت اوست. توجه داشته باشيد كه اين دنيا رفتنى است، و حساب شما با كسى است كه همه چيزتان تحت مراقبت بوده است. ( خمینی، صحیفه امام،ج 11ص500) و در جای دیگر چنین فرموده اند: نوشته‏هايى كه ملائكة اللَّه كه مراقب‏ ما هستند، «رقيب»  هستند- هر انسانى رقيب دارد و مراقبت مى‏شود. ذره‏هايى كه بر قلبهاى شما مى‏گذرد رقيب دارد. چشم ما رقيب دارد. گوش ما رقيب دارد. زبان ما رقيب دارد. قلب ما رقيب دارد. كسانى كه مراقبت مى‏كنند اينها را- نكند كه خداى نخواسته از من و شما و ساير دوستان ما و ساير دوستان امام زمان- سلام اللَّه عليه- يك وقت چيزى صادر بشود. كه موجب افسردگى امام زمان- سلام اللَّه عليه- بشود مراقبت كنيد از خودتان. پاسدارى كنيد از خودتان. اگر بخواهيد اين پاسدارى شما در دفترى كه پاسداران صدر اسلام در او ثبت است در آن دفاتر ثبت بشود، همان طور كه آنها پاسدارى مى‏كردند از خودشان، شما هم از خودتان پاسدارى كنيد، تا ثبت بشود آنجا. (خمینی، همان،ج 8ص 392)
3. محاسبه
از جمله اصول اخلاقى و عرفانى، اصل محاسبه است. سالكان راه خدا و طلاب‌دار بقا همان طور كه در صبحگاهان با خويش عهد و ميثاق مى‏بندند، ساعتى را نيز براى محاسبت و بازنگرى در اعمال روزانه در نظر مى‏گيرند. (مهدوی کنی، همان،ص 353)
در کتاب چهل حدیث چنین آمده: و به همين حال باشى تا شب كه موقع «محاسبه» است. و آن عبارت است از اينكه حساب نفس را بكشى در اين شرطى كه با خداى خود كردى كه آيا بجا آورد، و با ولى نعمت خود در اين معامله جزئى خيانت نكردى؟ اگر درست وفا كردى، شكر خدا كن در اين توفيق و بدان كه يك قدم پيش رفتى و مورد نظر الهى شدى، و خداوند إن شاء اللّه تو را راهنمايى مى‏كند در پيشرفت امور دنيا و آخرت، و كار فردا آسانتر خواهد شد. چندى به اين عمل مواظبت كن، اميد است ملكه گردد از براى تو به طورى كه از براى تو كار خيلى سهل و آسان شود، بلكه آن وقت لذت مى‏برى از اطاعت فرمان خدا و از ترك معاصى در همين عالم، با اينكه اينجا عالم جزا نيست لذت مى‏برد و جزاى الهى اثر مى‏كند و تو را ملتذّ مى‏نمايد.
و بدان كه خداى تبارك و تعالى تكليف شاق بر تو نكرده و چيزى كه از عهده تو خارج است و در خور طاقت تو نيست بر تو تحميل نفرموده، لكن شيطان و لشكر او كار را بر تو مشكل جلوه مى‏دهند. و اگر خداى نخواسته در وقت محاسبه ديدى سستى و فتورى شده در شرطى كه كردى، از خداى تعالى معذرت بخواه و بنا بگذار كه فردا مردانه به عمل شرط قيام كنى. و به اين حال باشى تا خداى تعالى ابواب توفيق و سعادت را بر روى تو باز كند و تو را به صراط مستقيم انسانيت برساند. (خمینی، سرالصوه،ص10) و در جای دیگری از کتاب مذکور می‌خوانیم: و در كافى شريف سند به حضرت موسى بن جعفر، عليه السلام، رساند، «قال: ليس منّا من لم يحاسب نفسه في كلّ يوم، فإن عمل حسنا، استزاده اللّه، و إن عمل سيّئا، استغفر اللّه منه و تاب إليه» (ابن شعبه حرانى، تحف العقول،ص 396) فرمود: «نيست از ما كسى كه محاسبه‏ نكند نفس خود را در هر روز، پس اگر عمل نيكى كرده، از خداى تعالى زيادت طلبد، و اگر عمل بدى كرده، طلب مغفرت كند از خداوند از آن و توبه كند به سوى او.» پس اگر حساب خود را كشيدى، در موقف حساب گرفتارى ندارى و از آن باكى براى تو نيست. و همين طور ساير مهالك و مواقف آن عالم تابع اعمال اين عالم است. (خمینی، 1388: 360)
بايد علما فكر بكنند. بايد محاسبه‏ كنند خودشان را. يكى از چيزهايى كه در منازل سِير هست محاسبه‏ است كه انسان آن وقتى كه خلوت است بين خودش و خدا، خودش را به‏ حساب بكشد. محاسبه كند خودش را كه من در اين راهى كه دارم مى‏روم چه كردم امروز، من چه كردم؟ محاسبه كنيد خودتان را. هم محاسبه كنيم همه خودمان را و همه ملت، همه مسلمانها و در رأس علما. آن قدر مسئوليت كه به عهده آقايان اهل علم است، به عهده ديگران نيست آن قدر. آنها اگر چنانچه خداى نخواسته يك راهى بروند كه راه خدا نباشد، چهره اسلام به دست آنها جور ديگر مى‏شود. (خمینی، صحیفه امام،ج‏11ص498)
مرحوم نراقى مى‏نويسد: «قد ورد في الاخبار إنّ العاقل ينبغى أن يكون له أربع ساعات، ساعة يناجى فيها ربّه و ساعة يحاسب فيها نفسه و ساعة يتفكّر في صنع اللّه و ساعة يخلوا فيها للمطعم و المشرب» (نراقی، جامع السعادات،ص 99) در اخبار وارد شده است كه: عاقل بايد در شبانه روز چهار وقت داشته باشد: وقتى كه با پروردگار خود خلوت و مناجات كند، و وقتى كه در آن به حساب نفس خود برسد، و وقتى كه در صنع خدا تفكر كند، و وقتى كه مشغول خوردن و آشاميدن باشد. محاسبه يعنى حسابرسى و بازنگرى نسبت به گذشته و تعهد نسبت به آينده.
برخی از آیات قرآن کریم طبق نظر حضرت امام ناظر بر محاسبه است: «و اگر آيات شريفه آخر سوره حشر را از قول خداى تعالى‏ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» «2» كه آيه 18 است تا آخر سوره، كه مشتمل بر تذكر و محاسبه‏ نفس و محتوى بر مراتب توحيد و اسماء و صفات است، در يك وقت فراغت از نفس از واردات دنيايى، مثل آخر شب يا بين الطّلوعين با حضور قلب بخواند و در آنها تفكر كند، اميد است- ان شاء اللَّه- نتايج حسنه ببرد» ( خمینی، جهاد اکبر،ص 106)
اصل محاسبه با توجه و مراعات 7 اصل تحقق مى‏پذيرد:
1) اصل تقدير و اندازه‏گيرى، 2) اصل مسئوليت پذيرى، 3) اصل بقاى عمل، 4) اصل ثبت و ضبط اعمال، 5) اصل حسابرسى و بازخواست، 6) اصل مجازات و بازتاب اعمال، 7) اصل توبه و جبران. (مهدوی کنی، 1375: 354) (مهدوی کنی، همان ،ص 345)
چرا به محاسبه نفس اهميت نمى‏دهيم؟
1. فراموشى خدا و از خود بيگانگى:
ترديدى نيست كه منشأ عدم توجه به اين موضوع مهم غفلت از خدا است و كسى كه خدا را فراموش كند از خود بيگانه مى‏شود و آن كس كه از خود بيگانه شد تابع هوى و هوس مى‏گردد و آن كس كه تابع هواى نفس شود از حقايق دور مى‏ماند و ديگر نمى‏تواند به آينده خويش بينديشد. قرآن مى‏فرمايد: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نسُوا اللّهَ فَانْسيهُمْ انْفُسَهُمْ» (حشر: 19) همانند كسانى نباشيد كه خداى را فراموش كردند، پس خدا آنها را از خود بيگانه كرد [تا آنجا كه خود را فراموش كردند و از مرحله بندگى و انسانيت سقوط نمودند] و تنها در مقام ارضاى غرايز حيوانى هستند.
2. غرور و اميد بيجا:
يكى ديگر از عوامل ترك محاسبه غرور و خودفريبى است. (مهدوی کنی، همان،ص: 369)
حضرت على (ع) در ذيل آيه شريفه «يا ايُّها الانْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريم» (انفطار: 6) به انسان‏هاى غافل و خفته كه در خواب گران غفلت بسر مى‏برند هشدار مى‏دهد و براى اينكه آنان را به مسئوليتهاى خويش متوجه سازد، مى‏فرمايد: «يا أيُّهَا الإنْسانُ ما جَرَّأكَ على‏ ذَنْبِكَ، وَ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ وَ ما انَسَكَ بِهَلَكَةِ نَفْسِكَ؟ أما مِنْ دائِكَ بُلُولٌ أمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمَتِكَ يَقَظَةً؟ أما تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِكَ ما تَرْحَمُ مِنْ غَيْرِكَ؟» اى انسان چه چيز تو را به گناهت جرأت داده و چه چيز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته و چه چيز تو را بر هلاكت خويش علاقه‏مند كرده است؟ آيا اين بيمارى تو بهبودى ندارد؟ آيا اين خوابت بيدارى ندارد؟ چرا همان گونه كه به ديگرى رحم مى‏كنى به خود رحم نمى‏كنى؟ (نهج البلاغة: خطبه 223)
پس انسان تا زنده است بايستى به حساب خود برسد، زيرا هنگامى كه از دنيا رفت ديگر تقاضاى بازگشت به دنيا و جبران گذشته‏ها پذيرفته نخواهد شد. قرآن مى‏فرمايد: «حَتّى‏ اذا جاءَ احَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ ربِّ ارْجِعُونِ لَعَلّى اعْمَلُ صالِحا فيما تَرَكْتُ كَلا انَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ الى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (مؤمنون: 99) (تا زمانى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد مى‏گويد: پروردگار من مرا باز گردان، شايد در آنچه از خود باقى گذارده‏ام عمل صالحى انجام دهم [به او مى‏گويند:] چنين نيست اين سخنى است كه او به زبان مى‏گويد [و اگر باز گردد برنامه‏اش همچون سابق است‏] و پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه بر انگيخته مى‏شوند).
خلاصه انسان بايد در دنيا به حساب خود رسيدگى كند تا در روز قيامت سرافكنده نباشد.
چون قيامت پيش حق صفها زده
                                  در حساب و در مناجات آمده‏
ايستاده پيش يزدان اشكريز
                                  بر مثال راست خيز رستخيز
حق همى گويد چه آوردى مرا
                                  اندرين مهلت كه دادم من تو را
  عمر خود را در چه پايان برده‏اى
                                  قوت و قوّت در چه فانى كرده‏اى‏
گوهر ديده كجا فرسوده‏اى
                                   پنج حس را در كجا پالوده‏اى‏
چشم و گوش و هوش و گوهرهاى عرش
                                  خرج كردى چه خريدى تو ز فرش‏
 دست و پا دادمت چون بيل و كلند
                                    من ببخشيدم ز خود آن كى شدند
 همچنين پيغامهاى دردگين
                                    صد هزاران آيد از حضرت چنين‏
نعمتت دادم بگو شكرت چه بود
                                    دادمت سرمايه هين بنماى سود
(مولوی، مثنوی معنوی،ص 432)
4. معاتبه (انتقاد از خويش)
پس از آنكه از محاسبه و بازنگرى در اعمال روزانه فراغت حاصل شد و انسان در محكمه وجدان از خود دادخواهى كرد و خود را مقصر شناخت، حال نوبت مى‏رسد به معاتبه يعنى انتقاد از خود.
در اين مرحله انسان بايد شخصا خود را مورد عتاب و خطاب و سرزنش قرار دهد و بدين وسيله خويشتن را براى جبران و ترميم نواقص آماده سازد. ضمنا بايد توجه داشت كه در موقع محاسبه لازم است انسان به عيوب خود بپردازد و با عيب جويى از ديگران در مقام تبرئه خويش برنيايد. برخى از افراد با عيب‏جويى از ديگران ناخودآگاه خود را تبرئه كرده و گناه را به گردن ديگران مى‏اندازند و شانه از زير بار مسئوليت خالى مى‏كنند. خوشا به حال آنان كه از وادى خودخواهى و خودپسندى بيرون آمده و براى خود در درون خويش واعظى دارند، و بدا به حال كسانى كه در وادى خود خواهى باقى مانده و نصيحت پذير نيستند و هيچگاه در خود عيبى نمى‏بينند. (مهدوی کنی، همان،ص 374)
امير المؤمنين (ع) مى‏فرمايد: «من حاسب نفسه وقف على عيوبه و احاط بذنوبه، و استقال الذّنوب و أصلح العيوب» (حر عاملی، وسایل الشیعه: ‏12\ ص154) (هر كس خود را زير ذرّه بين حساب قرار دهد بر عيبهاى خويش آگاه و از گناهان خود مطلع مى‏شود. چنين فردى سر انجام در زدودن گناه و اصلاح عيوب خود موفق خواهد شد). بايد دانست كه معاتبه دو مرحله دارد: مرحله انتقاد از خود، و مرحله توبه و جبران ما فات. در مرحله اول بايد از نفس «لوّامه» الهام گرفت و خود را توبيخ و سرزنش كرد. اين مرحله، مرحله خشم و تنبيه است. اولياى خدا به منظور تنبيه و تأديب خويش تكاليف و تضييقاتى بر خود الزام مى‏كردند از قبيل شب زنده‏دارى و گرسنگى و روزه‏دارى، كم‏گويى و اشتغال به اوراد و اذكار مأثوره از معصومين عليهم السلام، خدمت به بندگان خدا و اطعام و انعام و... تا بدين وسيله نفس سركش را رام سازند.
در حالات مرحوم آية الله بروجردى رضوان اللّه عليه نقل شده كه ايشان هرگاه نسبت به طلاب پرخاش مى‏كردند علاوه بر اينكه از آن شخص عذرخواهى مى‏نمودند نذر داشتند كه براى جبران اين عمل، فرداى آن روز را روزه بگيرند. (مهدوی کنی، همان،ص375)
امير مؤمنان (ع) فرمود: «من لم يسس نفسه أضاعها» تميمى آمدى، غررالحکم ودررالکلم،ص 239) (هر كه نفس خود را سياست و تأديب نكند آن را تباه كرده است).
جمع بندی
در این نوشتار مرابطه از دیدگاه امام خمینی (قدس سره) و آیه الله مهدوی کنی بررسی گردید. ونتایج زیر به دست امد:
1. مرابطه در لغت به معنى «به يكديگر پيوستن» و در اصطلاح اهل سلوك به معنى «به خود پيوستن»، مراقب خود بودن است.
2. مرابطه داراى چهار مرحله است: الف) مشارطت كه آن را معاهده نيز گويند ب)مراقبت ج)محاسبت د)معاتبت (انتقاد از خويش).
3. مشارطه آن است كه انسان با خود عهد و پيمان مى‏بندد كه در انجام تكاليف و اداى وظايف و ايفاى مسئوليتها به هيچ وجه كوتاهى نكرده و از دستورهاى شرع انور تجاوز ننمايد.
4. مرحله دوم از مراحل مرابطه، مراقبت است. يعنى انسان پس از آنكه با خود عهد و پيمان بست بايد در تمام اوضاع و احوال مراقب و نگران خويش باشد، مبادا در اثر غفلت و سهل انگارى، عهدى را كه بسته است بشكند.
5. از جمله اصول اخلاقى و عرفانى، اصل محاسبه است.
6. اصل محاسبه با توجه و مراعات 7 اصل تحقق مى‏پذيرد:
اول: اصل تقدير و اندازه‏گيرى، دوم: اصل مسئوليت پذيرى، سوم: اصل بقاى عمل، چهارم: اصل ثبت و ضبط اعمال، پنجم: اصل حسابرسى و بازخواست، ششم: اصل مجازات و بازتاب اعمال، هفتم: اصل توبه و جبران.
7. برخی از انسان‌ها به دلیل: الف) فراموشى خدا و از خود بيگانگى ب)غرور و اميد بيجا، به مرابطه اهمیت نمی‌دهند.