kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۵۳۳
تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۷
نگاهی به شیوه‌های صحیح تربیت فرزندان(بخش پایانی)

چراغ راه تربیت در دستان پر مهر والدین(گزارش روز)



صدیقه توانا
وقتی تصمیم می‌گیرید که صاحب فرزند شوید، در واقع مسئولیت سنگین و بلندمدت تربیت او را پذیرفته‌اید. تربیت به معنی تعلیم دادن و پروراندن است. وقتی فرزندان خود را تربیت می‌کنید به آنها می‌آموزید چگونه رفتار کنند. یعنی شما با قانون‌گذاری و اعمال انضباط به آنها کمک می‌کنید تا تکلیف خود را بدانند این مسئله احساس امنیت و آرامش خاطر آنان را افزایش می‌دهد و از آنجایی که کودکان دوست دارند احساس کنند والدین‌شان از آنان راضی هستند با ارائه توجه و محبت مناسب از سوی خانواده گام مهمی در ارتقای بهداشت روان کودک و اطرافیان برداشته می‌شود.
بی‌تردید خانواده و چگونگی روابط میان اعضای خانواده و کیفیت ارتباط والدین با فرزندان، در شکل‌گیری شخصیت و رشد اجتماعی، عاطفی و عقلانی فرزندان نقش و اهمیت فراوانی دارد.
روان‌شناسان معتقدند محیط خانه اولین و بادوام‌ترین عامل در رشد شخصیت افراد یک خانواده است. رابطه اعضای یک خانواده ممکن است به صورت‌های مختلفی از جمله  محدودیت مطلق، آزادی مطلق و عدم دخالت افراد خانواده در کار یکدیگر و نهایتا آزادی مشروط ظاهر  شود. که قطعا پیروی از هر یک از این راه‌ها به تنهایی عوارض نامطلوب و جبران‌ناپذیری در تربیت و رشد یک کودک در درازمدت به دنبال خواهد داشت و البته در این میان در آموزه‌های اسلامی و متون دینی والدین را به رعایت حد میانه و آزادی مشروط در روابط بین‌ اعضای خانواده و از جمله رابطه والدین و فرزند توصیه می‌کند.
در خانواده‌هایی که محدودیت مطلق در تربیت فرزند وجود دارد و معمولا یک نفر بر تمام اعمال و رفتار دیگران ناظر است شاهد پیامدهای نامطلوبی هستیم. از جمله این پیامدها ترس و وحشت بر اعضای خانواده است و اعضای خانواده هدف انجام کارها را نمی‌دانند و جرأت نمی‌کنند دلیل آن را بپرسند همچنین فرزندان در این خانواده افرادی متعصب خواهند بود که تحمل اندیشه‌های مخالف را نخواهند داشت ضمنا چنین افرادی قدرت ایجاد ارتباط مثبت با دیگران را ندارند و در زمینه عاطفی و اجتماعی به طور کامل و کافی رشد نکرده‌اند.
در بین خانواده‌هایی که در تربیت فرزندان خود اعتقاد به آزادی مطلق دارند هم شاهد پیامدهای منفی زیادی هستیم که سست‌عنصری و کم‌ارادگی، ورشکستگی تربیتی به دلیل عادت کردن به آزادی مطلق و بعضا بی‌بندوباری و فراهم شدن زمینه‌های بزهکاری در عرصه حیات اجتماعی کودک و تضاد بین خواسته‌های فرزند با سایر اعضای خانواده و در نتیجه نزاع و درگیری و تنزل یافتن روحیه اطاعت از قانون و احترام به مقررات اجتماعی و آداب اخلاقی نیز از مهم‌ترین عوارض نامطلوب آزادی مطلق در تربیت فرزند است... درخانواده‌هایی هم که نه محدودیت مطلق سایه افکنده و نه دچار معضل آزادی مطلق هستند، آزادی مشروط، شرط معیار و ملاک رابطه والدین و فرزند است که این نوع رابطه و تربیت از دیدگاه کارشناسان امر تعلیم و تربیت پذیرفته شده است، چرا که همه افراد خانواده به تناسب موقعیت خویش حق دخالت در امور خانه و اظهارنظر درباره مسائل مختلف را دارند. در واقع این نوع روابط، عاقلانه‌ترین و انسانی‌ترین روش زندگی و فرزندپروری است.
تربیت دینی چیست؟
اما آنچه در این میان جای سؤال است اینکه تربیت فرزند از نگاه دین و مذهب چگونه باید باشد و چه نوع تربیتی مورد قبول دین و بزرگان اسلام است؟
علی‌اصغر ساسان‌پور، کارشناس مسائل تربیتی و استاد اخلاق در گفت‌وگو با گزارشگر کیهان با اشاره به اینکه از نظر دین، دوران تربیت به سه دوره تقسیم شده است به روایتی از پیامبر اکرم(ص) اشاره کرده و می‌گوید: «حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: دوران هفت سال اول کودک، دوران سیادت و آقایی اوست، دوران هفت سال دوم دوران اطاعت و هفت سال سوم دوران وزارت است.»
وی در توضیح بیشتر مطلب می‌گوید: «دوران سیادت بدین معنا نیست که کودک باید به طور مطلق آزاد باشد و هیچ محدودیتی نداشته باشد بلکه به این معناست که کودک مسئولیتی ندارد و اگر پیامبر اکرم(ص) دوران هفت سال دوم را دوران اطاعت نامیده‌اند بدین معنا نیست که والدین می‌توانند با دیکتاتوری مطلق همه چیز را بر او تحمیل کنند بلکه باید بر برهان با او سخن گفت چرا که کودک در این دوران وارد مرحله برهان‌پذیری می‌شود.»
این استاد اخلاق در مورد مرحله سوم تربیت کودک نیز خاطرنشان می‌کند: «در این دوران باید براساس تفاهم هر چه بیشتر بین والدین و فرزندان شکل گیرد و انس و صفا و خیرخواهی بر روابط بین آنها حکومت کند، زیرا شرایط این دوره به گونه‌ای نیست که بتوان بر او سخت‌گیری کرد یا به‌گونه‌ای رفتار نمود که فرزند احساس محدودیت، استبداد و دیکتاتوری کند. بنابراین به طور معقول و صحیح باید او را کنترل کرده تا هم به غرور و جوانی او لطمه وارد نشود و هم کاملاً آزاد و رها نباشد.»
خانواده هسته اولیه تربیت کودک
در پیاده‌رو هنگامی که پشت ویترین، عنوان کتاب‌های داخل کتابفروشی را مرور می‌کند نظرش را در مورد چگونگی تربیت صحیح و مراقبت از کودکان و نقش پدر و مادر در این خصوص می‌پرسم. با لبخندی ملایم که در آرامش نگاهش سایه می‌زند به سؤالم پاسخ می‌دهد.
خود را دکتر عامری استاد درس عربی و مترجم معرفی کرده و می‌گوید:‌ «کودک مراحل اولیه تربیت خود را در خانواده سپری می‌کند. به عبارت دیگر خانواده هسته اولیه تربیت فرزند به شمار می‌روند و مربیان نخستین کودک پدر و مادر هستند و اگر آنان تا 10-15 سالگی، برای تربیت فرزند خود کاری انجام دهند این در ذهن و جان کودک ماندگار می‌شود.» این پدر که خود یک فرزند پسر دارد با استناد به حدیثی از حضرت علی(ع) می‌گوید: «امام‌ علی(ع) می‌فرماید: آموختن در کودکی چون نقش بر روی سنگ است که همیشه می‌ماند.» آقای عامری که خیلی شیرین صحبت می‌کند ادامه می‌دهد: «متاسفانه عده‌ای از خانواده‌ها به فکر تامین رفاه و راحتی بچه‌های خود هستند اما به تربیت آنها، آن‌طور که باید و شاید اهتمام ندارند. برطبق توصیه‌های دینی و علمی کودک تا 10 سالگی آمادگی کامل تربیت‌پذیری را دارد، اما پس از آن این جامعه و شرایط اجتماعی است که زمام تربیت فرزند را برعهده می‌گیرد و پدر و مادر عملاً بازیگر دوم به شمار می‌روند.» آقای عامری که گویا در این زمینه تحقیقاتی هم انجام داده بدون توجه به مکانی که خیلی هم مناسب مصاحبه نیست، خاطرنشان می‌کند:‌«بهترین نکات تربیتی فرزند در آموزه‌های دینی نهفته است و به تجربه ثابت شده خانواده‌هایی که به تربیت دینی کودک اهتمام نداشته‌اند فرزندانشان در بزرگسالی در معرض خطرات فراوان اجتماعی بوده است.»
شخصیت‌ کودک در دامان والدین شکل می‌گیرد؛ اما...
همیشه بر این باور هستیم که والدین شخصیت کودک را رنگ می‌دهند، خط و مشی و رفتار او را در زندگی معین می‌کنند و براساس روش تربیتی خود، کودکی آرام یا نامتعادل می‌پرورانند. استاد مرتضی ایمانی، محقق و پژوهشگر مسائل دینی از یک منظر جدید و خواندنی به بحث تربیت فرزندان صالح می‌پردازد و به گزارشگر کیهان می‌گوید: «در گذشته محور تربیت خانواده بود و جامعه کمترین نقش را در تربیت افراد ایفا می‌کرد. هرچه دامنه ارتباط و ابزارهای ارتباطی بیشترو قوی‌تر شد، به همان میزان نقش جامعه پررنگ‌تر و نقش والدین و خانواده کم‌رنگ‌تر شد.
باید توجه داشت که ابزارها و فن‌آوری تنها در آسان کردن امور زندگی و آسایش انسان و جامعه نقش ایفا نمی‌کند، بلکه ابزارها سبک زندگی انسانی را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهند و آن را دگرگون می‌کنند. امروز ابزارهای ارتباطی و فن‌آوری‌های پیشرفته و گوناگون آن، سبک زندگی انسان را دگرگون کرده است. حضور تلفن همراه چه صوتی و چه تصویری آن، ماهواره‌ها و اینترنت و مانند آنها، نوع ارتباط انسانی را متحول ساخته است. از وی می‌خواهم در این مورد بیشتر توضیح دهد، می‌گوید: «همان طوری که وسایل و ابزارهای گرمایشی و سرمایشی، معماری خانه‌ها و ساختمان‌ها را تغییر داده است، به همان میزان در نوع سبک زندگی ما تاثیرگذار بوده است. از این روست که نما و ظاهر درونی و بیرونی خانه‌ها تغییر کرده و به همان میزان مباحث و مسایل اخلاقی و اجتماعی را چون حریم خصوصی، امنیت اخلاقی، حجاب خانه و منزل و بسیاری از امور دیگر را تحت تاثیر شدید خود قرار داده است.
در چنین شرایطی نمی‌توان تنها از فلسفه زندگی گفت که سبک زندگی را تعیین می‌کند یا تغییر می‌دهد، بلکه نوعی تعامل و کنش و واکنش مستقیم میان سبک زندگی و فلسفه زندگی از ابزارها و سازه‌ها و فن‌آوری‌های نوین موجب می‌شود که هر یک از دیگری تاثیر بپذیرند. نیاز انسان به تلفن همراه و ماهواره و اینترنت موجب می‌شود که نتواند آن را در زندگی خود وارد نکند. ورود این ابزارها به معنای تغییر فرهنگ، رفتار و تربیت است.
آقای ایمانی در ادامه بحث می‌گوید: «اگر در گذشته کودک تنها زمانی که در کوچه، بازار و خیابان یا حتی مدرسه بود، متاثر از فرهنگ دیگری و فلسفه و سبک زندگی دیگری قرار داشت، و وقتی کودک به خانه می‌آمد در فضای فرهنگی و تربیتی خانواده محصور و محدود بود و والدین می‌توانستند بر او کار کرده و تاثیرات مثبت بگذارند، امروز دیگر چنین شرایطی وجود ندارد، چرا که تربیت از حالت تربیتی فردی و خانوادگی به تربیتی اجتماعی و جهانی متحول شده است؛ زیرا ابزارها و فن‌آوری‌ها همان فرهنگ جامعه و کوی و برزن و بازار را به درون خانه‌ها آورده است.
امروز کودک بیش از آنکه در جامعه و مدرسه و بازار و کوی و برزن متاثر از فرهنگ و رفتارها و تربیت اجتماعی و عمومی باشد، در خانه از راه ماهواره و اینترنت و تلفن همراه با تربیت عمومی و فرهنگ و گفتمان حاکم بر جامعه تحت تاثیر قرار دارد. والدین حتی در خانه نیز دیگر دور از دسترس هستند یا بلکه باید گفت که کودک در خانه دور از دسترس اولیای تربیتی خود قرار دارد؛ زیرا یا در حال نگاه کردن به تلویزیون است یا با اینترنت خود را مشغول کرده است یا آن که سر در گریبان تلفن همراه دارد و پیامک می‌خواند و می‌فرستد و بازی می‌کند و یا کارهای دیگری که فرهنگ‌های جامعه جهانی را به او منتقل می‌کند و او را تربیت و تحت تاثیر مستقیم رفتاری و گفتاری قرار می‌دهد.»
ضرورت تغییر مسئولیت‌های دولت و جامعه
این استاد اخلاق در ادامه به ضرورت تغییر مسئولیتهای دولت و جامعه با توجه به تغییراتی که در جامعه صورت گرفته اشاره کرده و در مورد چگونگی این ضرورتها بیشتر توضیح می‌دهد و می‌گوید: «امروز مسئولیت تربیت را باید به جای والدین به دولت و جامعه سپرد. بر همین اساس از آن جایی که تمام فرصت و وقت کودکان در اختیار نهادهای وابسته به دولت و جامعه چون مدرسه، صدا و سیما، اینترنت و مانند آنهاست، باید دولت نقش جایگزینی والدین را به عهده گیرد. پس باید اینترنت را مهار و مدیریت کند، و تلفن همراه را نیز هم چنین تحت مهار و مدیریت قرار دهد. هر چند که کاری بسیار سخت و دشوار و گاه نشدنی است ولی مسئولیت دولت‌ها  و نهادهای مدنی و اجتماعی افزون‌تر شده است.
وی در ادامه می‌گوید: «اکنون این دولت‌ها و نهادهای اجتماعی و مدنی هستند که می‌بایست به سبب اشغال جایگاه والدین حتی در خانواده و اشتغال کودکان به خود، آنان را به درستی تحت تربیت قرار دهند و اجازه ندهند که گفتمان‌ها و رفتارهای نادرست و نابهنجار مدیریت کودکان را به عهده گرفته و آنان را تربیت کنند.»
در گذشته بر فردگرایی تاکید می‌شد و لیبرالیزم مدافع بی‌چون و چرای آن بود، اما دموکراسی امروزی به این باور رسیده است که در جمع میان فردیت و اجتماع باید منافع عمومی چون امنیت عمومی، عدالت عمومی و تعلیم و تربیت اخلاقی در اولویت قرار گیرد. از همین روست که حتی در جوامع غربی مدعی لیبرالیسم، منافع و مصالح عمومی مقدم می‌شود و محدودیت‌هایی برای فعالیت‌‌های اینترنت و ماهواره‌ها و تلفن‌های همراه وضع می‌شود. البته در آن‌جا بیشتر منافع سرمایه‌داران و دولت ملاحظه و مقدم می‌شود، اما در جامعه اسلامی می‌بایست این محدودیت برای ارتقای فرهنگی هنجاری جامعه انجام گیرد. بنابراین، اجرای طرح‌هایی برای محدودیت و مقابله با ناتوی فرهنگی تهاجم فرهنگی و تغییر سبک زندگی می‌بایست مورد اجرا قرار گیرد.
استاد ایمانی اضافه می‌کند: «البته تقابل با جامعه جهانی و گفتمان جهانی بسیار سخت خواهد بود، ولی وادادگی در برابر آن و بالا بردن دست به نشانه تسلیم در برابر تهاجم و ناتوی فرهنگی، خود ذلت و زبونی بیشتری است که باید به کنار نهاد. مسئولیت جامعه و دولت برای آموزش و تربیت کودکان و نسل‌های آینده به سبب آن چه بیان شده، افزایش یافته و باید برنامه‌ها و سیاست‌هایی برای این مسائل طراحی و به مورد اجرا گذاشته شود.»
دکتر عباسعلی شاملی، روان‌شناس، همسو و هم عقیده با استاد ایمانی است و به تربیت دشوار یک نوجوان در شرایط فعلی اشاره کرده و می‌گوید: «تعامل با نوجوان در این دوره حساس زندگی کار بسیار دشواری است که نیاز به مهارت دارد. و از آنجا که نسل امروز بیشتر به اعمال والدین تا گفتار آنها توجه می‌کنند، بنابراین والدین نباید حرفی بزنند که نمی‌توانند به آن عمل کنند.»
این روان‌شناس به این عقیده تاکید می‌ورزد که: «امروزه ثابت شده است که والدین، ‌مربیان و معلمانی موفق هستند که بچه‌ها باید بتوانند به آنها اعتماد کنند.»
از وی در مورد چگونگی برقراری اعتماد سوال می‌کنم، می‌گوید: «لازمه اعتمادسازی نوجوان، درک همدلانه، احترام به شخصیت آنان و احترام به انتخاب و دیدگاه‌های وی است، اگر می‌خواهید نوجوان لجبازی نکند گاهی لازم است اشتباهش را حتی اگر بزرگ بود به روی او نیاورید و ضمنا در برخورد با وی نباید او را محکوم کنید و دست روی نقاط ضعفش بگذارید.» در مجموع رفتار نوجوان یا حتی بزرگسالان، ‌انعکاسی از رفتارهای والدین با وی در دوران کودکی است.