kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۸۰۶۸
تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱۳۹۹ - ۲۱:۵۵

راه ما را می‌خواند(نگاه)



محمدهادی صحرایی

ما نَنْسَخْ مِنْ آيَهًٍْ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير.
خدای متعال با انقلاب اسلامی بر مؤمنین منت هدایت مجدد نهاد و بر مستضعفین نعمتِ فضیلت و برتری بخشید. این دو موهبت را به مردمی سپرد که لایق راهبری سایرین هستند و به خاطر همت بلند و جهاد بزرگی که کرده‌اند، اراده بر این قرار داده که آنها را به آرزوهای بزرگشان برساند. غلتاندن بندگانِ خوب در میان مشکلات در واقع سابیدن عقیق و فیروزه است برای قیمتی‌تر و نمایان‌تر شدن. آنچه قرار است نگین انگشتری باشد و بر دست وصیِّ خاتم عجَّل و سَهّل الله فرجه بدرخشد باید چون نگین سلیمانی، فاخر و نمایان باشد. ارادت بزرگان و اهل فهم و معنا به مردم ایران، شریف‌تر از آن است که با دید تنگ قومی و نژادی به انحراف برود. واقعیت این است که مردم ایران به خاطر سبقه حکمت و سینه گشاده از حلم و عطشی که به علم و دانایی داشته و دارند، دلسوز هدایت و سعادت خود و جهان بوده و هستند و شجاعتشان مزید بر این امتیازات است وگرنه از اسلام عرضه شده، نابش را نمی‌پذیرفتند یا مغول را مسلمان نمی‌کردند و شاه دست نشانده پهلوی را که عزت می‌فروخت از خاکشان بیرون نمی‌کردند.
دفاع مقدس مردم ایران اگرچه 8 ساله خوانده می‌شود ولی از عیان شدن نهضت مقدس امام راحل، از خرداد 42 تا امروز که شاخه‌های درخت تناور انقلاب اسلامی در جهان خوشه گرفته و ریشه‌هایش ابنیه شرک و نفاق و کاخ‌های ظلم و تزویر را سست کرده، 57 سال است که اعتلای «کلمه الله هی العیا» از فکر و زبان مقلدان خمینی و خامنه‌ای نیفتاده است. در این جبهه، پسر از پدر، جامه رزم به ارث برده. سرو و صنوبرهامان زمین افتادند ولی پرچم از دستانمان نیفتاده. اگر جوانمردی از بینمان به خون غلتید و تکه‌تکه شد، دلاورانی از میانمان برخاستند و تکبیر کشیدند و تیغ در کفرِ متراکم نهادند. کدام قوم قدیم و جامعه جدید است که چنین، جمجمه به خدا سپرده باشند و با جان و مال و اهل و عیال و عِرض و آرامش خود، به جهاد پرداخته و در میدان مانده باشند؟ کدام مردم سرافراز تاریخ، مثل انقلابیون ایران، سینه‌های صبورشان، آرامش گاه مظلومان عالم و دستان پرقدرتشان پناهگاه مستضعفین و پنجه‌های پُر زورشان در‌گریبان ظالمان پیچ خورده است؟
آنچه سردار سفرکرده فرمود، حق است. «ما ملت امام حسینیم». این اصل و ختم کلام انقلابی است که با امامان راحل و حاضر خود، چون خورشید، عالم تابی می‌کند و نور هدایت در جهان افکنده و چراغ امید را در دلهای مؤمنین و مستضعفین افروخته است. هرآن کسی که حسینی شد، نشان کرده شد. مثل حاج قاسم که همچو زهرا سلام‌الله علیها در میان شعله غافلگیر شد و مثل سیدالشهداء إرباًإربا، و برای مردمان چراغ راه و نفس پاکیزه‌ای گردیدکه تا روز ظهور نماد اقتدار و مظلومیت شیعیان آخرالزمان بماند. و مردم قرنِ بیستم که قرن خمینی است، از این نفس‌های زکیه انقلاب اسلامی، کم ندیده‌اند که با رد خونشان راه حقیقت نمایانده‌اند. فریاد اینها که قلب تاریک آخرالزمان را شکافته، نوای «قولوا لا اله الا الله تفلحو» است که انسان اسیر معاصر را چنین به خروش آورده است. اضطراب جهان امروز، از نیاز بشر به دین نیست، از اضطرار به دین است. و دیندارانی که در دین استوارند، مقدسان عالمند.
مجاهدان این نهضت 57 ساله سرمشق‌های زندگی شرافتمندانه هستند که برخی به فیض شهادت رسیده و بسیاری دیگر مجاهدانه و امیدوارانه دنبال به پیروزی رساندن اسلام و منتظر شهادتند. برای آنکه درخت اسلام ناب که متکفل سعادت انسان در دو دنیاست تا به این مرحله برسد و به انقلاب اسلامی بینجامد، کم هزینه نشده. چه بسیار انبیاء و اولیاء و عالمان و سردارانی که مجاهدانه جان و خون خود را نثار کرده و چه بسیار مؤمنانی که خون به دل شدند تا این امانت را به نسل‌های بعدی بسپارند.
ادعای به حق و ثابت شده مؤمنین به نهضت امام خمینی نوّرالله قبره این است که انقلاب اسلامی، میثاق تمام پیامبران و اولیاء و صالحان و شهیدانی است که هرکدام وظیفه خود را انجام داده و امروزه این پرچم هدایت را به ماسپرده‌اند تا با آنچه می‌کنیم؟ اثبات حقانیت جمهوری اسلامی مثل توضیح نور خورشید است. مگر نمی‌توان دید چه کسانی در سایه این پرچم تجمع کرده و چه کسانی دشمن آن هستند؟ این انقلاب که مأمن خوبانِ دوران و گنج بی‌پایان است نیاز به قیمت گذاری دارد؟ برای آنکه ریگی به کفش ندارد، تشخیص تراکم خوب‌ها در انقلاب و تعفن بدها در جبهه ضدانقلاب سخت نیست. جدای از غبار فتنه منافقان، در این شفافیت حق و باطل جایی برای‌اشتباه نیست. ممکن است شتر جمل و فتنه‌اشعث و رنگ ریش‌اشعری کسانی را بفریبد ولی آنکه بین هابیل و قابیل فرق نمی‌گذارد تا به امروز هم که برسد بین حاج قاسم و ترامپ تفاوتی نمی‌بیند و حرجی بر آنکه دلی مرده دارد نیست.
تشییع 45 میلیونی حاج قاسم سلیمانی در ایران که حقاً اقیانوس حیرت بود و سالگرد اعجاب انگیزش در عراق که انصافاً رستاخیز مقاومت بود ثابت کرد، مردم چه می‌خواهند و چگونه مسئولی را تراز انقلاب اسلامی می‌دانند. رفراندومی برای عزت انقلابی و مقاومت اسلامی از این بالاتر؟ الگویی برای مسئولین از این شفاف‌تر؟ معیاری برای سنجش صداقت از این عینی‌تر؟ ترازی برای مدیر مردمی از این علمی‌تر؟ محکی برای تعیین عیار و ارزش آدمی از این عیان تر؟ مکتبی برای نجات از وضعیت موجود از این براق‌تر؟ افتخاری برای جبهه انقلاب اسلامی از این بالاتر؟ و شکستی برای اهل فرقه و فتنه و نفاق از این سهمگین‌تر؟
تاریخ گواهی خواهد داد که حاج قاسم، هم خودش خدمت کرد و قدرت ملی، منطقه‌ای و مکتبی تولید کرد و هم خونش. ولی هستند کسانی که هم خودشان خیانت کرده و می‌کنند و هم اطرافیانشان. حاج قاسم مردمش را آسوده خاطر کرد و دیگران عصبی می‌کنند. او به مردم آرامش داد و دیگران تلاطم می‌کنند. تفاوت است بین خادم و خائن. بین آن کس که مردمش را مفتخر می‌کند و آنکه مردمش را مستضعف. بین آن کس که دست دشمن را در عیان می‌بندد و آن که مردمش را با قراردادها و قرارهای پنهانی دست بسته به دشمن می‌سپارد. بین کسی که دشمن را عقب می‌راند و آنکه دشمن را به میهن، نفوذ می‌دهد. نمی‌شود ذلیل بود و مدعی. نمی‌پذیرند، کاخ نشینی و دعا برای فقیر. نمی‌شود بی‌طهارت مالی ادعای انقلابی کرد. نمی‌شود اجنبی را به جای خودی گذارد و باغیرت بود. نمی‌شود به کشور اجنبی تعهد تابعیت داد و ادعای شرافت کرد. نمی‌شود در کنترل قیمت تخم مرغ درمانده ماند و از کمبود اختیارات و از رفراندوم گفت.
امروز، جمهوری اسلامی مهد بزرگان شده است. در همین دیماه که در مناسبات انقلابی خود را به ماه بهمن رسانده، حرفهاست. سالگرد حماسه 9 دی، سالگرد حاج قاسم، سالگرد شهدای هویزه و دانشجویان شهید، چهلم شهید فخری‌زاده، سالگرد شروع هفت سال دفاع مقدس فرهنگی و مبارزه با کشف حجاب رضاخانی و مناسبت تلخی که با رحلت علامه انقلاب رقم خورد و داغ رفتن مصباح انقلاب و مرد میدان اندیشه بر دلها نشست. اگر حاج قاسم خطر را از مرزهای انقلاب اسلامی و منطقه مقاومت دور کرد، علامه مصباح، خطر را از مرزهای عقیدتی اسلام ناب دور کرد. حاج قاسم مجاهد جنگ سخت بود و علامه انقلاب، مجاهد جنگ نرم و اندیشه‌ها. حاج قاسم امنیت خاطر را به مردم هدیه کرد و علامه مصباح امنیت اعتقادات را. خدا این بزرگان انقلاب را با بزرگان اسلام محشور کند و راهشان را پر رهرو.
بی‌شک جای این بزرگان خالی است و رفتن هرکدامشان، لطمه و صدمه. اینها سرمایه بودند و سرمایه ماندند و خدا به خون شهیدان و قلم علماء برکت داده و زوال از آنان برداشته که این غصه‌ها هلاکمان نمی‌کند. حسین علم‌الهدی و حاج قاسم و فخری زاده و مصباح یزدی اگرچه از میان ما رفتند و ما از آنان محرومیم ولی هرکدامشان خورشیدی شده‌اند که از بام آسمان به عالم می‌تابند و هرکدامشان آیاتی بودند که امید است خدا با بزرگانی دیگر، بر دردمان مرهمی بگذارد و به راهمان امیدوارتر کند. هدف اینان از حسین علم‌الهدی تا مصباح یزدی، اعتلای «کلمه‌الله» بود که بر پرچم مقدس ایران نقش بسته است. و ما ماندگان با خدای خود عهد بسته‌ایم که دشمنانش را پا بمالیم و دو قدم مانده به صبح ظهور را در رکاب ولی امرمان پیش رویم و بغض گلوگیر را با دیدن مولای همیشه پیروزمان باز کنیم. پس رفیق عزیز! غصه بماند تا بعد. راه ما را می‌خواند و خدا این را می‌خواهد که امانتش را به صاحبش برسانیم وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏ باشد. إن شاءالله.