kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۴۲۲۲
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۸ - ۲۱:۵۰

توجه به «ما قَالَ» یا «مَنْ قَال»‌؟(خوان حکمت)



  حضرت امیر(ع) در کلام 79 نهج‌البلاغه فرمود: «خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّی كَانَتْ فَإِنَّ الْحِكْمَه تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِهِ حَتَّی تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَی صَوَاحِبِهَا فِي صَدْرِ الْمُؤْمِنِ»؛ حکمت را هر کجا باشد فراگیر که حکمت در سینه منافق به حرکت در می‌آید تا خارج شود و در سینه صاحب خود مومن جا گیرد. فرمود کلمات حکيمانه ، رفتار حکيمانه، گفتار حکيمانه، نوشتار حکيمانه را هر جا ديديد أخذ کنيد، نگاه نکنيد که گوينده اين کلمه حکيمانه خود عمل مي‌کند يا عمل نمي‌کند. اينکه فرمودند: «اُنْظُرْ إِلَی مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ قَال‏»،به آن كه گفت، منگر و به آنچه گفت، بنگر. [1] اين فقط در مسائل علمي است، در مسائل تربيتي اگر کسي بخواهد ديگري را اسوه خود قرار بدهد در آنجا،هم مسئله «انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ‏» مطرح است و «انظر إلي من قال»، هم ببينيد که چه گفت ،هم ببينید که چه کسي گفت؟ اگر بخواهيد به او دل بسپريد و او را اسوه قرار بدهيد ، اما اگر خواستيد فقط از مسائل علمي و گفتار او استفاده کنيد اينجاست که فرمودند: «انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ قَال‏».
ضرورت توجه به ما قال و من قال در مسائل تربیتی
در ذيل اين آيه نوراني: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلي‏ طَعامِه؛ ِانسان باید به غذای خویش (و آفرینش آن) بنگرد!»[2] انسان وقتي کنار سفره نشست‌، غذاي خود را نگاه کند که سالم است يا سالم نيست، مسموم است يا مسموم نيست. در ذيل اين آيه روايتي از امام(ع) است که درست است اين طعامِ ظاهر، مشمول آيه است اما «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلي‏ طَعامِهِ»؛ یعنی «عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ مِمَّنْ يَأْخُذُهُ»؛[3] علمي که فرا مي‌گيرد از چه کسي فرا مي‌گيرد، از کدام دهان حرف تلقي مي‌کند، از کدام قلم حرف اخذ می‌کند، بعضي از گفتارها، رفتارها و نوشتارها بقدري حق و زيباست که خدا به آنها قسم ياد مي‌کند. اينکه فرمود: «ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ»[4] خداي سبحان به قلم قسم خورده است ،چون وسيله نوشتن است‌، به مسطورات و مکتوبات، به کتاب، به مقاله، به نوشته قسم ياد مي‌کند؛ يعني آنچه را که قلم و ارباب قلم به سطر در مي‌آورند.گاهي ممکن است خدا به يک مقاله و يک کتاب سوگند ياد کند، اگر اين است گاهي ممکن است به يک سخنراني سوگند ياد کند، به يک گفتار و گفتمان سوگند ياد کند، اگر حق باشد و از مسير حق درآمده باشد و در دل مستحِق بنشيند اين نور است، لذا آنجا که فرمودند: «انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ قَال‏» اگر سخن از پرورش و تربيت و پذيرش و اسوه قرار دادن نباشد و فقط مسائل علمي باشد،مثلا اين مسئله رياضي را فلان شخص خوب حل کرده است، حالا چه کار داريم که استاد کيست، اما درمسائل تربيتي که انسان بخواهد آن را اسوه قرار بدهد، هم «انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ» هم «انظر إلي مَن قال» مطرح است؛ و اين به برکت روايتي است که در ذيل اين آيه نوراني است که «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلي‏ طَعامِهِ» حضرت فرمود منظور از طعام تنها غذاي ظاهري نيست، علم غذاي روح است و انسان ،علمي را که فرا مي‌گيرد بايد ببيند از کدام دهان و از کدام قلم نشأت گرفته و می‌خواهد آن را فرا بگيرد.
حضرت امیر در اينجا فرمود حکمت را و آنچه مربوط به بايد و نبايد يا بود و نبود مطلب علمي است از هر راهي شما شنيديد بگيريد؛ اما اگر خواستيد خود را بسپريد و کسي را اسوه قرار بدهيد، آن براساس اينکه «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلي‏ طَعامِهِ» يعني «عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ مِمَّنْ يَأْخُذُهُ» بايد عمل بکند. در اينجا فرمود: «خُذِ الْحِكْمَهَ أَنَّى كَانَتْ» کلمات حکيمانه، مطلب حکيمانه يک صنعت خوبي است؛ نبايد گفت حالا چون فلان کشور کافرند ما چرا اين صنعت را بگيريم، اين علم ،اين صنعت، اين هنر براي جامعه نافع است، ما که نمي‌خواهيم از نظر سيره عملي ،خود را به آنها بسپريم. «خُذِ الْحِكْمَهَ أَنَّی كَانَتْ» ولو گوينده خود عمل نکند، چون: «فَإِنَّ الْحِكْمَهَ تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ» گاهي يک کلماتي است که شخصي در جايي شنيده اين را بالاخره نمي‌تواند تحمل بکند اين را مي‌گويد يا مي‌نويسد چه بهتر که انسان از اين کلمه استفاده کند و بهره ببرد، نبايد بگويد چون از دهان و قلم کافر درآمده من بهره نمي‌برم، اگر علم باشد و نافع باشد، از هر جايي که درآمد انسان استفاده مي‌کند.يک مطلب علمي نافع براي قلب منافق ناشناخته است، با ساير دانسته‌هاي او و يادداشت‌هاي او هماهنگ نيست‌، رفاقتي بين اين مطلب و ساير مطالبي که در ذهن اوست، نيست اما با دانسته‌هاي قبلي مؤمن موافق است اينها جزء مُصاحبان خوب او هستند، اين کلمه حکيمانه يا اين نوشتار حکيمانه که از قلم فلان شخص(منافق) درآمد اين با داشته‌هاي او و نوشته‌هاي او هماهنگ نيست با داشته‌ها و نوشته‌هاي مؤمن هماهنگ است اين مؤمن اين را مي‌گيرد.
نوشته‌هایی که شایسته قسم خوردن هستند
پس اينکه خدا فرمود: «ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ» يعني مثلاً چند جلد بحار نه، به آنها هم قسم ياد مي‌کند، به يک مقاله سودمند هم قسم ياد مي‌کند‌، براي اينکه نافع است، فرمود قسم ياد مي‌کند به مسطورات، به مکتوبات، به نوشته‌ها؛ حالا اگر کسي سخنراني خوبي کرد به او سوگند ياد مي‌کند چون ملاک همان است، چه بهتر از اينکه ما طوري حرف بزنيم‌، طوري درس بگوييم که مقبول حق باشد‌،‌ اولاً؛ به آن سوگند ياد کند، ثانياً؛ اين راه را که نبستند، اين را که نگفتند مخصوص ائمه(عليهم‌السلام) است ،آنچه مخصوص آنهاست که در دسترس ما نيست، پس ما مي‌توانيم نويسنده‌اي باشيم که خدا به مکتوب ما قسم ياد کند. گوينده و مدرّسي باشيم که خدا به گفتارما قسم ياد کند ،چرا اين را از دست بدهيم؟ بعد وجود مبارک حضرت امير فرمود اين مال شماست؛ منتها حالا گم کرده‌ايد اين «اَلْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِن‏» يک گمشده مؤمن است يعني مال شما بود حالا در دسترس شما نيست، يک چند صباحي غفلت کردي اين را گم کرديد، هر جا ديديد مال شماست نگوييد فلان کس گفته حالا آن مسئله حق تأليف و مانند آن يک چيزي ديگر است اما اين علم برای شماست من به شما دادم شما گم کرديد، مومن هر جا پيدا کرد گمشده خودش را مي‌يابد. فرمود: «اَلْحِكْمَهُ ضَالَّهُ الْمُؤْمِن‏ فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ‏»، حكمت، گمشده مؤمن است؛ پس ، آن را، گر چه از منافقان، فرا گيريد..[5]
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 9/8/98
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص241.
[2]. عبس، 24.
[3]. المحاسن، ج‏1، ص220.
 [4]. قلم، 1.
[5]. نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت80.
خوان حکمت روزهای یک‌شنبه منتشر می‌شود.