نگاهی به طرح پیشنهادی برخی از نمایندگان مجلس
رفع انحصار از زبان انگلیسی یا احاله آموزش به مؤسسات بیگانه؟!
محمد محمدی
در آغازین روزهای سال تحصیلی جدید خبر طرحی یک فوریتی با امضای 57 نماینده مجلس با عنوان «رفع انحصار از زبان انگلیسی در نظام آموزش همگانی کشور» در چند خبرگزاری رسمی منعکس شد. تناقض این طرح با یکی از اصول مصرح در قانون اساسی و عدم تطابق آن با واقعیتهای اجتماعی و وظایف ذاتی آموزش و پرورش تا جایی بود که در میان مخاطبان فرهنگی چندان جدی گرفته نشد، با این حال به دلیل اهمیت موضوع و با پیشبینی هرچند ضعیف تصویب این طرح در مجلس، لازم است ابعاد و زوایای این مسئله با رویکردی جامع و تخصصی تبیین و روشن شود.
نگاهی به طرح پیشنهادی
رفع انحصار از زبان انگلیسی
به موجب طرح یک فوریتی «رفع انحصار از زبان انگلیسی در نظام آموزش همگانی کشور» که با امضای 57 نماینده مجلس ارائه شده است، تمامی زبانهای انگلیسی و غیر انگلیسی اختیاری و از محیط مدرسه خارج و به آموزشگاههای آزاد سپرده میشود. هزینه آموزش نیز بر عهده دانشآموزان است. پس از تصویب این طرح در مجلس، آموزش زبان فقط در مقطع دبیرستان و آن هم در بیرون از مدرسه و در آموزشگاههای آزاد انجام میشود و هزینه آن نیز بر عهده دانشآموزان خواهد بود.
هرچند با اولین نگاه به این طرح پیشنهادی، مغایرت آشکار آن با اصل سی ام قانون اساسی مبنی بر آموزش رایگان کاملا آشکار و بدیهی است، متاسفانه حتی ساختار و محتوای اجرایی آن نیز پر ازاشکال و تناقض بوده با واقعیتهای علمی و اجرایی در آموزش و پرورش هیچ سنخیتی ندارد. بیشک نقاط ضعفی همچون نادیده گرفتن پیشرفتها و ظرفیتهای علمی کشور، برون سپاری آموزش، نقض قانون اساسی و نهایتاً مهیا کردن زمینه برای نفوذ فرهنگی موسسات خارجی از اشکالات اساسی چنین طرحی است که در مجلس و نهایتاً در شورای نگهبان - به فرض تصویب در مجلس- از نظرها دور نخواهد ماند.
در بخشی از این طرح میخوانیم: «میزان ارائه خدمات آموزش همگانی درخصوص هر زبان متناسب با مشارکتی خواهد بود که کشور یا کشورهای طرف تفاهم در یک برنامه حداقل 15ساله از طریق همکاریهای علمی و فنی، اعزام مدرس و ارئه بورسیه برای تربیت مدرس و معلم و پردیسهای بینالمللی دانشگاههای کشور و بخشی از هزینههای برقراری دورههای آموزشی در مناطق محروم و کمک هزینه دانشآموزان فاقد توان مالی تقبل خواهند نمود.»
در این مورد بهتر است نمایندگان توضیح کافی دهند که کشور مورد تفاهم با چه قصد و انگیزهای کمک هزینه دانشآموزان و معلمان ما را در طی این دوره 15 ساله تامین میکند؟ اصلاً معلم و دانشآموز قرار است نمک پرورده کدام کشور یا موسسه داخلی و خارجی شوند و آن موسسات در ازای آن متقابلاً چه انتظاراتی خواهند داشت؟ اگر میتوان در ازای این خدمت بودجهای را صرف آموزش زبان فارسی در کشور مقابل کرد و در این سطح بودجهای موجود است چرا پیشنهاد هزینه کرد آن را برای تامین تجهیزات آموزشی در مناطق محروم و تشکیل کلاسهای ضمن خدمت برای معلمان نمیکنید؟! اگر هم آموزش و پرورش میتواند بودجه آن را تامین کند چرا اکنون این مبالغ صرف امکانات کمک آموزشی برای تقویت آموزش زبان و اصلاح ساختارها نشود؟!
البته عنوان این طرح نیز که علی الظاهر در پوشش سخنان مقام معظم رهبری در مورد ساماندهی آموزش زبان و رفع انحصار از زبان انگلیسی در نظام آموزشی است هرگز در سطح محتوا، هدف و نتیجه خود، آن منویات را دنبال نکرده، بلکه در عمل حتی متضاد با رهنمودهای ایشان است. رفع انحصار از زبان انگلیسی اصلاً مفهوم پیچیدهای نیست! به بیان ساده منظور از مطرح کردن رفع انحصار از سوی ایشان حذف زبان انگلیسی از برنامه درسی مدارس نبوده، بلکه منظور محدود نشدن به زبان انگلیسی با افزودن تعداد دیگری از زبانها در مدرسه بنابر انتخاب و علاقه دانشآموزان بوده است.
ملاک ارزیابی چیست؟
سؤال مهم از پیشنهاددهندگان محترم در مجلس این است که با چه رویکرد علمی به این ارزیابی رسیدهاند که آموزش زبان در مدارس موفق نبوده و باید آن را به آموزشگاهها محول کرد؟ اگر ملاک ایشان نتایج و نمرات ضعیف دانشآموزان در کنکور سراسری است باید گفت که دلیل این ضعف وجود سؤالاتی دشوارتر از حد معمول و حتی خارج از محتوای کتاب درسی، پایین بودن ضریب و به تبع اهمیت درس زبان در کنکور و گنجاندن بخش زبان انگلیسی در آخرین سؤال در دفترچه سؤالات آزمون عمومی است. در این مورد و در یک نظرسنجی، بیش از 50 درصد از پرسش شوندگان مهمترین دلیل پایین بودن میانگین درس زبان در کنکور را سختی بیش از حد معمول سؤالات زبان و عدم تطابق سؤالات با محتوای کتابهای درسی زبان انگلیسی عنوان کردند.
از سوی دیگر چنانچه میزان تسلط به مهارتهای ارتباطی مورد نظر نمایندگان بوده باید گفت که رویکرد جدید در مدارس به تازگی اجرا شده و امسال که اولین دوره 6 ساله آن به سرانجام رسیده - بنابر اظهارات مولفان- در مرحله بازبینی و اصلاح قرار دارد. حتی در این وضعیت فعلی هم بسیاری از دانشآموزان مهارت زبانی را ممکن است بهتر از سایر مهارتها آموخته باشند اما چون زبان کاربرد بیشتر و عینی تری نسبت به سایر دروس در جامعه دارد، طبیعتاً ضعف در این زمینه نیز بیشتر آشکار میشود.
اگر این طرح پیشنهادی علمی و همهجانبه بود باید این مسئله را هم در نظر میگرفت که دانشآموزان ما اساساً به چه میزان در سایر دروس مدرسه همچون ریاضی، فیزیک، شیمی، عربی و... موفق و مسلط هستند؟ آیا بنابر این طرح و در نتیجه چنین استدلالی میتوان فرضاً آموزش قرآن را به این دلیل که دانشآموزان ما در مدرسه و پس از سالها آموزش، توانایی فهم، قرائت و ترجمه قرآن کریم را آنگونه که شایسته است کسب نمیکنند از مدرسه خارج و صرفاً به حوزههای دینی واگذار کرد؟ یا ورزش را به باشگاههای ورزشی و ریاضیات را به کلاسهای آموزش چرتکه محول نمود؟!
لزوم بازنگری جدی
در« برنامه درسی ملی »
و کتب زبان در مدارس
با تغییر رویکرد آموزش زبان در مدارس- برگرفته از برنامه درسی ملی- حرکت مثبتی در سطح کشور آغاز شده است که به شرط تامین امکانات و رفعاشکالات نتایج خوبی برای آن قابل تصور است. در رابطه با این سری از کتابهای زبان پژوهشهای مختلفی انجام شده است. درمورد کتاب دهم طبق نتایج یک پژوهش، دبیران کتاب زبان پایه دهم را به لحاظ محتوا مناسب و از نظر جنبههای ظاهری و شرایط اجتماعی و فرهنگی نسبتاً ضعیف ارزیابی کردند. دانشآموزان نیز این کتاب را از لحاظ موضوع، محتوا و جنبههای ظاهری مناسب، اما از لحاظ مهارت شنیداری و شرایط اجتماعی و فرهنگی نسبتاً ضعیف ارزیابی کردند. متاسفانه با وجود همه تلاشها، بسیاری از الزاماتی که پیش نیاز هرگونه تغییر و تحول در رویکردها بوده و عامل ایجاد عدالت آموزشی است در عمل و تاکنون به نحو شایسته محقق نشده است.
برای نمونه کلاسهای تخصصی ضمن خدمت به میزان مورد نیاز تشکیل نشده، محتوای بسته آموزشی تولید شده نیز چندان که باید به دست معلم و دانشآموز در سطح کشور نرسیده و برقراری ارتباط با مجامع علمي و دانشگاهي نیز آنچنانکه مورد نیاز است جدی گرفته نشده است.
در شروع آموزش زبان در پایه هفتم، شاهد بودیم که کتاب با روشی در آموزش خصوصاً در مورد الفبا که مشابهی در جهان نداشته و بعضاً درماندگی فراگیران عادی را درپی داشت آغاز شد. در این مورد اصلاح و ویرایش کتاب کار در پایه هفتم مهر تاییدی بر غیر علمی بودن این روش بود که البته باید در کتاب دانشآموز نیز این اصلاح صورت پذیرد. در انتهای این دوره نیز در پایه دوازدهم بدون تامین کافی امکانات سمعی و بصری، محتوای شنیداری و مقاله نویسی حدود 40 درصد از نمره نهایی به این دو مهارت اختصاص داده شده است!
در این زمینه ارائه محتوای شنیداری با حجم و زمان بیشتر و استفاده از سخنورانی بومی با صداهایی گیرا و جذاب میتواند تا حدودی دانشآموزان را از مراجعه به محتواهایی متفرقه، سلیقهای و بعضاً مرتبط با ناشران خصوصی بینیاز کرده و مرجعیت و اعتبار «کتاب درسی» را تقویت نماید.
وجود شفافیت نیز از الزامات یک برنامه درسی در سطح ملی است که در مقالههای معتبر دانشگاهی نیز بر اهمیت آن تاکید شده است. برخی ابهامها در تعابیر و عدم شفافیت در اصطلاحات در این سند ملی راه را برای برداشتهای سلیقهای از آن باز میکند. برای نمونه «رویکرد ارتباطی» اصطلاحی است که هم در درس زبان فارسی و هم در انگلیسی مطرح شده و سؤال اینجاست که منظور از رویکرد ارتباطی دقیقاً چیست؟ این رویکرد چه مشخصاتی دارد و آیا کتاب زبان انگلیسی در همه بخشها به آن پایبند بوده است؟ و اینکه آیا در سنجش و آزمون سازی نیز باید مطابق این رویکرد عمل کرد یا خیر؟
«فراتر رفتن از دایره تنگ نظریهها و رویکردها» نیز دیگر عبارت به کار رفته در این برنامه و در رابطه با درس زبان خارجی است که نیاز به توضیح و تفسیر کامل و دقیق دارد.
سخنی با پیشنهاددهندگان طرح
با توجه به تجربه تاسیس مدارس غیرانتفاعی و مصائب مافیای کنکور، از اکنون میتوان پیشبینی کرد که از این طرح جدید نیز غول بچهای از چراغ جادو بیرون بیاید که در آینده نزدیک از غول کنکور هم فربهتر شود!
یک نمونه از این مشکلات افزایش هزینه خانوار در این شرایط اقتصادی و از سوی دیگر ایجاد رانت مالی برای بعضی از آموزشگاهها، موسسات زبان و ناشران در صورت تصویب است. در این صورت نمایندگان محترم این چک سفید را از جیب چه کسانی و به کدام مقصد حواله میکنند؟!
این بزرگواران به چه میزان پای درد دل معلمان زبان و مولفین کتابهای درسی مدارس نشسته و در جهت حل مشکلات آموزشی آنها و رفع کمبودها طرحهای یک یا دو فوریتی دادهاند؟ بسیاری از مدارس ما از کمترین امکانات صوتی هم برخوردار نیستند تا جایی که در آزمون نهایی امسال این معضل به شدت تاثیر خود را نشان داد.
این نمایندگان محترم به نیکی میدانند که بخش بسیار ناچیزی از بودجه هزاران میلیاردی شرکتهای دولتی میتواند بسیاری از کاستیها در زمینه آموزش زبان در مدارس را مرتفع کند، حال این عزیزان در این مورد چه اقدامی کرده اند؟
هرچند نگارنده بر این باور است که پیشرفت علمی کشور و کسب رتبه نخست علمی در منطقه بدون تسلط دانشجویان به زبان انگلیسی ممکن نبوده است؛ با این حال پیشنهاد میکند که دغدغه مندان آموزش و یادگیری زبان در مجلس یک بار هم که شده طرحی به این مضمون در مجلس پیشنهاد دهند: «طرح لزوم تامین امکانات آموزشی ویژه یادگیری زبان در مدارس و مناطق محروم توسط شهرداریهای کلانشهرها و شرکتهای بزرگ دولتی»
همچنین اگر گاه و بیگاه کلیپی از ضعف در مکالمه یا روخوانی انگلیسی افراد مشهور در فضای مجازی توجهات را جلب کرده و غوغایی به پا میکند؛ آن را نشانهای از اشکال در شیوه گزینش نخبگان و وجود راههای غیرمشروع در دریافت مدرک تحصیلی هم ببینند، نه صرفا ضعف آموزش زبان درمدارس!
و کلام آخر اینکه، چگونه طرحی را که به حذف یک درس از مدرسه پرداخته، «رفع انحصار از زبان انگلیسی» نامیدهاند؟! با توجه به بندها و تبصرههای این طرح، بهتر بود حداقل عنوانی واقعی برای آن انتخاب میشد: «طرح احاله تعلیم و تربیت دانشآموزان در زبان خارجی به آموزشگاههای خصوصی و موسسات خارجی!»