kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۸۴۳۴
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۱:۲۵

دیپلماسی فرهنگی یا مرعوبیت فرهنگی!

این گزاره‌ها را می‌توان در زمره مشهورات و بدیهیات دانست و معنا کرد:

 
پژمان کریمی

-  سینما ابزاری جذاب و موثر است که با به‌دست گرفتن آن می‌توان به مهندسی اذهان و افکار عمومی پرداخت.
-  سینما سلاحی کارا از برای اعمال نظریه کمربند انتقال یا گلوله جادویی ساحت علم ارتباطات است. نظریه‌ای که بر انتقال موثر مستقیم پیام از فرستنده به گیرنده تأکید دارد و برعکس تلقی برخی در شرایطی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، قابل تحقق است!
نظر به چنین واقعییات مشهوری است که هنر هفتم امروزه تیغ برانی در سیاست ورزی و جنگ نرم به شمار می‌آید و یکی از عرصه‌های نفوذ فرهنگی همانا سینما شناخته می‌شود.
نزدیک به چهار دهه است که اهالی با بصیرت حوزه فرهنگ و سینما با نگاهی علمی و متعهدانه، برخی آیین‌ها و جشنواره‌های بین‌المللی را میدان تاخت و تاز فرهنگی دشمن می‌دانند و به درستی دیدگاه خود پافشاری می‌کنند. اینان بر آن‌اند که دولت‌های متفرعن و مستکبر در پی دستیابی و نگهداشت منافع نامشروع خود نیازمند القا و تحمیل فرهنگ مطلوب خود هستند. متفرعان پس از جنگ جهانی دوم جدی‌تر از پیش، باور دارند که سینما کمک می‌کند به مخاطب خود بگوییم:
«چگونه فکر کن، به چه فکر کن، چه تلقی و دریافتی از خود و جهان اطراف خود به‌دست‌آور و لذت‌هایت را با چه شاخص‌ها، معنا و تعریف نما و با تمسک به چه شیوه‌هایی آن لذت‌ها را تجربه کن و...! وقتی مخاطب مانند عروسکی در دستان ما شکل گرفت، با اراده ما فکر می‌کند، زبان باز می‌کند و رفتار می‌نماید!»
آیین‌ها و جشنواره‌ها طراحی شده‌اند که با حال و هوای به ظاهر حرفه‌ای خود؛ القائات موضوع و مضمونی و جوایز بزرگ و رنگارنگ و اغوا‌کننده، اهالی سینما در کشورهای هدف را مسحور و مرعوب نمایند تا در پس این اتفاق، آثار مرعوبان، مطابق با اهداف مستکبرانه گردانندگان شکل داده شود.
اکنون چند پرسش:
-  اولین مراسم اسکار ۱۹۲۹ در کالیفرنیا برپا شد. تا امروز، حاصل این آیین چه بوده است؟
کدام آثار و کدام فیلمسازان و. .. مجال طرح و تحسین و تشویق و الگو شدن یافته‌اند؟ آثار و عناصری که مغایر با سیاست‌های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی دولت آمریکا معنا می‌شوند؟ قطعا خیر!
در سال‌های اخیر چه اتفاقی افتاده است؟ آیا -  مثلا-  از ایران، اثری در ‌تراز گفتمان‌ها و سیاست‌های متفاوت با خواسته‌های نظام سلطه جهانی پذیرفته شده و برگزیده شده است؟ آیا می‌توان تصور کرد که گردانندگان ماسونی اسکار فیلمی ‌را که بیانگر مظلومیت مردم ایران در تقابل با رژیم بعث عراق و منافقین ودولت آمریکا و... بپذیرد؟ یا فیلمی ‌که به مفهوم اصلی و اخص و اتاب سبک زندگی ایرانی و اسلامی است؟
 برویم سراغ... مثلا جشنواره‌ای به نام کن!
این جشنواره فرانسوی سال 1939 برپا شد. نخل طلایی این جشنواره به‌دست چه کسانی و به‌خاطر چه فیلم‌هایی رسید؟ موضوع «پایمالی حقوق بشر توسط قلدران و قداره‌بندان بین‌المللی»، «آموزه‌ها و مفاهیم آسمانی» و... در قاب کدام اثر مطلوب کن دیده شده و می‌شود؟
در دوره سی و چهارم همین جشنواره سکولار که در سرزمین مدعی مهد دموکراسی بودن برپا می‌شود، یک فیلمساز غیرمسلمان دانمارکی، علیه صهیونیسم حرف کوتاهی زد. اما او یعنی -فون‌تریه-  را به شکلی فضاحت‌بار و تحقیر‌کننده از جشنواره اخراج کردند. عاقبت فیلمساز بخت برگشته مجبور به عذرخواهی شد تا از قافله کن عقب نماند.
با این احوال، کدام انسان عاقل است که به هویت معاندانه و استکباری و کثیف اسکار و کن و نظایر آنها گواهی ندهد و کدام سند و دلیل منطقی است که، باور وجه سیاسی این رخدادهای به ظاهر سینمایی را مردود بداند؟
در کشور ما متأسفانه بخشی از مدیریت فرهنگی و بخشی از اهالی سینما، همچنان در پی شرکت در آوردگاه اسکار و کن و برلین و... دوان و سینه‌چاک هستند!
 داخلی‌های مرعوب و در نگاه خوشبینانه سطحی‌نگر، با ادبیات و لحنی عوامانه و عوام‌فریبانه می‌گویند: «چرا ما باید میدان بین‌المللی سینمایی را که یک مجالی فرهنگی برای بیان ارزش‌های فرهنگی و ‌ترسیم داشته‌های گوناگون ایرانی است وا نهیم و رها کنیم؟ باید شرکت کنیم، باید جایزه بگیریم تا نام ایران وفرهنگ ایران و سینمای ایران با همه ارزش‌هایش در جهان شنیده شود. جهان امروز؛ جهان تعامل و دیپلماسی کارای فرهنگی است و ما را در جنگ نرم پیروز می‌سازد!»
-  دیپلماسی فرهنگی؟!
اما این داخلی‌های ساده و عزیز نمی‌خواهند باور کنند یا باور دارند و نمی‌خواهند دیگران باور کنند که: زمانی شما می‌توانید دیپلماسی فرهنگی را ابزار و پیشه و سیاست و مشی حرفه‌ای خود قرار دهید و اعمال سازید که:
اولا: شما به‌واقع دیپلمات فرهنگی باشید. یعنی فرهنگ خودی یا عناصر و مولفه‌های فرهنگ و سبک ایرانی و اسلامی را بشناسید و بدان مباهات کنید و متعهدانه و مجدانه در رفتار و گفتار مجهز به ارزش‌های فرهنگی به چشم آیید و علم انتقال و القای فرهنگ را بدانید.
دوم: فضای تعامل فرهنگی یا اعمال دیپلماسی فرهنگی مهیا باشد! فضا یا میدانی که همه عوامل و مختصات و اجزای آن، برای شنیده نشدن و سرکوب اندیشه مخالف استکبار طراحی شده تا صرفا «صداها» و«آثاری» جلوه کنند که منطبق با اهداف زورگویان جهان است، عرصه مناسبی برای اعمال و تحقق دیپلماسی فرهنگی نیست.
با این احوال اصرار به همپا شدن با فضاهایی چون اسکار و... شگفت‌آور نیست؟ آیا حضور در بطن و یا در سایه‌سار رویدادی چون اسکار و... به رسمیت شناختن، سناریوی معاندانه مستکبران نیست؟
حالا به سراغ اسکار 2020 بیاییم؛ مراسمی در پیش رو که از ایران نیز نماینده‌ای برای شرکت در آن، معرفی شده است.
مدیران سینمایی و فرهنگی و بخشی از اهالی سینما، ماهیت سیاسی و سیاسی‌کاری اسکار را نادیده گرفته‌اند و با استدلالی سست و سطحی انگارانه و حتما مرعوبانه به سوی شرکت در این رویداد قدم برداشته‌اند... اما با چه اثری: یک فیلم مستند به نام «در جست‌وجوی فریده» از دو مستند ساز! این دو، در یک کار قبلی خود، به گواهی کارنامه شان ثابت کرده‌اند که دلمشغولی متعهدانه به فرهنگ ناب ایرانی و اسلامی ندارند. کار اخیرشان نیز با سرمایه‌ای تولید شده که به گفته برخی منتقدان» برای ما شفاف نیست»: «کمک‌های مردمی»!
وقتی این فیلم با حمایت یک شبکه تجزیه‌طلب که دفتر آن در لندن قرار دارد و از منابع مالی وهابیون تغذیه می‌کند روبه‌رو می‌شود، چنین دریافت می‌گردد که کلیت اثر، در جهت منافع و ارزش‌های مردم ایران نیست؟ چه کسی می‌تواند این نظر را رد کند، با کدام استدلال؟
مستندی که ارزش‌های بومی ‌و ملی و دینی و انقلابی ما را قاب نگرفته است، سند و دست‌مایه دیپلماسی فرهنگی ماست یا سند مرعوبیت و تن دادن به قواعد و قواره ارزش‌های لیبرالیستی اجنبی؟
شنیده شده یکی از اعضای هیئت انتخاب، بر سر موفقیت فیلم در اسکار، با طرف خارجی، به توافق رسیده است!
این یک ارزش است؟ فرض کنیم فیلم پذیرفته و در نهایت هم نظر داوران را هم جلب کند؟ کدام فیلم پذیرفته شده است؟ فیلمی ‌که آینه فرهنگ ما نیست!
و نکته دیگر!
متأسفانه شنیده شد، اعضای هیئت انتخاب هر یک قبل از انتخاب فیلم، از حیث جایگاه هنری توسط گردانندگان اسکار، تعیین صلاحیت شده‌اند! این یعنی:
یک: اسکاری‌ها برای سازمان سینمایی و خانه سینما و هنرمند ما ارزشی قائل نیستند و آنها را به رسمیت نمی‌شناسند.
دو: سازمان سینمایی و اعضای هیئت انتخاب و هواداران سینمایی شان، به همه قواعد یک آیین خارجی دل بسته و تن داده‌اند. این اتفاق، مغایر با عزت و غرور ملی ما ایرانیان نیست؟
با این اوصاف؛ آیا مضحک نیست که مرعوبین داخلی اسکار، از ماهیت غیرسیاسی آیین‌های بین‌المللی سینمایی و فرهنگی، و شایستگی خود و این آیین‌ها برای اعمال دیپلماسی فرهنگی و...حرف می‌زنند و... هیجان‌زده وحق به جانب و بلند هم حرف می‌زنند؟!