kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۷۳۸۰
تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۸:۵۵
بررسی شکل‌گیری اعتقادات بر پایه عقلانیت

ما فرزندان دلیل هستیم




علی قنبریان
در نوشتار حاضر علاوه بر تبیین اهمیت اندیشه در آیات قرآن و روایات اهل بیت(علیهم السلام) نظریه «اخلاق باور» که متعلق به یک اندیشمند غربی است، به چالش کشیده شده است. این مقاله تصریح دارد که قرآن کریم اعتقاد بی‌پایه و اساس عقلانی را تقبیح و پیروی کورکورانه از پدران را ناپسند می‌داند زیرا اعتقاد باید با دلیل و برهان باشد. قرآن کریم در سفارشی متین و بسیار پراهمیت انسان‌ها را به پیروی از «علم» دعوت کرده و از بها دادن به گمان‌ها و حدس‌های بی‌‌پایه و بی‌مایه، سخت برحذر می‌دارد.
بحث از اخلاق و آراسته شدن به آن در حوزه‌های مختلف نفس (اعضای جوانحی) قابل طرح است. اندیشه و اعتقاد نیز از اموری است که انسان‌ها در آن اختیار دارند. هرکسی با اختیار خویش باور و عقیده‌ای را می‌پذیرد و یا اینکه آن را ردّ می‌کند.
حال سؤال این است که اگر شخصی اعتقادی را بدون دلایل و شواهد کافی بپذیرد و ملتزم به آن شود، آیا جایز است؟
تأکید آیات و روایات بر لزوم تبعیت از دلیل
از نظر عرف (مردم و جامعه) اعتقادورزی بدون پشتوانه دلیل و استدلال قبیح و ناپسند است و مردم چنین کسی را مؤاخذه می‌کنند. آیات قرآن نیز انسان‌ها را به پیروی و تبعیت از عقل، دلیل و برهان فرامی‌خواند:
«از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن.» (اسرا ـ 36)
قرآن کریم در سفارشی متین و بسیار پراهمیت انسان‌ها را به پیروی از «علم» دعوت کرده و از بها دادن به گمان‌ها و حدس‌های بی‌‌پایه و بی‌مایه، سخت برحذر می‌دارد. از نظر قرآن کریم، ریشه بسیاری از اندیشه‌های جاهلی پیروی از گمان به‌جای علم است:
«اگر از بيشتر كسانى كه در روى زمين هستند اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه مى‌كنند (زيرا) آنها تنها از گمان پيروى مى‏نمايند، و تخمين و حدس (واهى) مى‏زنند.» (انعام ـ 116)
اسلام کسانی را که «در مسائل سرنوشت‌ساز» باورهای بدون علم دارند و بر اساس آن عمل می‌کنند، سخت نکوهش کرده است. قرآن داستان‌های بسیاری نظیر داستان بت‌شکنی حضرت ابراهیم(ع) و آویختن تبر بر دوش بت بزرگ و به اندیشه واداشتن بت‌پرستان نقل می‌کند و در ضمن آن، اعتقاد بی‌پایه و اساس عقلانی را تقبیح می‌کند. قرآن پیروی کورکورانه از پدران را ناپسند می‌داند زیرا اعتقاد باید با دلیل و برهان باشد نه گفته صرفِ آباء و
اجداد؛
«و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مى‏گويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى‏نماييم». آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى‏فهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)؟!» (بقره ـ 170)
«و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به‌سوى آنچه خدا نازل كرده، و به‌سوى پيامبر بياييد!»، مى‏گويند: «آنچه از پدران خود يافته‏ايم، ما را بس است!» (مائده ـ 104)
«و هنگامى كه كار زشتى انجام مى‏دهند مى‏گويند: «پدران خود را بر اين عمل يافتيم و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به كار زشت فرمان نمى‏دهد! آيا چيزى به خدا نسبت مى‏دهيد كه نمى‏دانيد؟!» (اعراف ـ 28)
از نظر قرآن کریم باید برای امور مهم زندگی سلطان و دلیل قانع‌کننده داشت.
«گفت: «پليدى و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است! آيا با من در مورد نام‌هايى مجادله مى‏كنيد كه شما و پدرانتان (به‌عنوان معبود و خدا، بر بت‌ها) گذارده‏ايد، در حالى كه خداوند هيچ دليلى درباره آن نازل نكرده است؟! پس شما منتظر باشيد، من هم با شما انتظار مى‏كشم! (شما انتظار شكست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!)» (اعراف ـ 71)
«گفتند: «خداوند فرزندى براى خود انتخاب كرده است»! (از هر عيب و نقص و احتياجى) منزه است! او بى‏نياز است! از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است! شما هيچ‌گونه دليلى بر اين ادعا نداريد! آيا به خدا نسبتى مى‏دهيد كه نمى‏دانيد؟!» (یونس ـ 68)
«ما، موسى را با آيات خود و دليل آشكارى فرستاديم» (هود ـ 96)
«اين معبودهايى كه غير از خدا مى‏پرستيد، چيزى جز اسم‌هايى (بى‏مسمّا) كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميده‏ايد، نيست. خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده. حكم تنها از آن خداست. فرمان داده كه غير از او را نپرستيد! اين است آيين پابرجا ولى بيشتر مردم نمى‏دانند!» (یوسف ـ 40)
«و شيطان، هنگامى كه كار تمام مى‏شود، مى‏گويد: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعدۀ (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنابراين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرک شما دربارۀ خود، كه از قبل داشتيد، (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم!» مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند!» (ابراهیم ـ 22)
مسلمانان واقعی از قرآن می‌آموزند که اعتقاد در مسائل سرنوشت‌ساز زندگی دنیوی و اخروی اگر با دلیل کافی باشد، امنیت می‌آورد.
«چگونه من از بت‌هاى شما بترسم؟! در حالى كه شما از اين نمى‏ترسيد كه براى خدا، همتايى قرار داده‏ايد كه هيچ‌گونه دليلى دربارۀ آن، بر شما نازل نكرده است! (راست بگوييد) كدام‌يک از اين دو دسته (بت‏پرستان و خداپرستان)، شايسته‏تر به ايمنى (از مجازات) هستند اگر مى‏دانيد؟!» (انعام ـ 81)
مسلمانان برجسته با تبعیت از قرآن و دستورات اهل بیت(ع)، پیروی از ظن و گمان در امور مهم و سرنوشت‌ساز زندگی را نادرست می‌دانند، چرا که قرآن کریم در بسیاری از آیات خود ما را به پیروی از «علم» دعوت کرده است و از بها دادن به گمان‌ها و حدس‌هایی که به درجه اطمینان و علم نمی‌رسند، سخت برحذر داشته است:
«از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن، چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسئول‌اند.» (اسراء ـ 36)
«فرمود: «اى نوح! او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحى است [فرد ناشايسته‏اى است‏]! پس، آنچه را از آن آگاه نيستى، از من مخواه! من به تو اندرز مى‏دهم تا از جاهلان نباشى!!» (هود ـ 46)
بت‌شکنی امیرالمؤمنین(ع) به دستور پیامبر اکرم(ص) به هنگام فتح مکه بر همین اساس صورت گرفت: «آيا معبودى با خداست؟! بگو: «دليلتان را بياوريد اگر راست مى‏گوييد!» (نمل ـ 64)
خداوند متعال «خردمندان» را این چنین توصیف می‌کند: «پس بندگان مرا بشارت ده! همان كسانى كه سخنان را مى‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى‏كنند. آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندان‌اند.» (زمر ـ 17-18)
امام صادق(ع) نیز می‌فرماید: «من شکّ او ظنّ و اقام علی احدها احبط اللّه عمله» «هر کس گرفتار شک یا گمان شود و در آن حال بماند، خداوند عمل او را تباه سازد.» (الکافی، ص400) پس بعد از عارض شدن شک و گمان در امری، لازم است که از دلیل و قرینه جست‌وجو و تبعیت شود.
نظر اندیشمندان اسلامی
دانشمندان اسلامی نیز به تبع قرآن و روایات، ارزش باور و اعتقاد را به تبعیت از برهان و دلیل می‌دانند. ابن سینا در کتاب ارزشمند اشارات و تنبیهات که آخرین اثر علمی وی می‌باشد و به تبعش فخر رازی در شرح آن، چنین آورده‌اند:
«هرچه شنیدی تا زمانی که دلیل روشن برای محال بودن آن نداری، انکارش نکن! که حماقت این انکار، کمتر از حماقت پذیرفتن مسائل بدون دلیل نیست.» (فخر رازى، شرح الاشارات و التنبيهات، ج2، ص664)
استاد مطهری نیز گوید: «آنکه روح علمی دارد، از دلیل به مدّعا می‌رود. طلبه‌ها می‌گویند: نحن ابناء الدلیل نمیل حیث یمیل ما فرزند دلیل هستیم، هرجا دلیل برود دنبال آن می‌رویم. دلیل او را به‌سوی مدعا می‌کشاند». (مرتضی ‏مطهری، مجموعه آثار، ج22، ص549_550)
کسی که شک می‌کند و به دنبال معرفت می‌رود و تلاش می‌کند حقایق را با عقل و اندیشه خویش بیاید تا بدون شناخت ایمان نیاورد و ندیده را نپرستد از نظر اسلام، کامل‌ترو دیندارتر است از کسی که عقاید خویش را با تقلید و تعبد به دست می‌آورد و برای درک حقیقت از عقل و اندیشه خود استفاده نمی‌کند؛ چراکه مرتبه انسانیت و کمال انسان به میزان دانش و دریافت او از حقایق بستگی دارد. انسان چیزی نیست جز علوم نافعی که فرامی‌گیرد و اعمال صالحی که انجام می‌دهد.
ای برادر تو همان اندیشه‌ای
        ما‌بقی تو استخوان و ریشه‌ای
(جلال‌الدین محمد مولوی، مثنوى‏معنوى، دفتر دوم، ص 173)
نظریه اخلاق باور
از اندیشمندانی که وارد این بحث شده و به قول معروف اخلاق را به معرفت‌شناسی پیوند زده‌اند، ویلیام کینگدن کلیفورد، ریاضی‌دان و فیلسوف قرن نوزدهم است. وی ایده‌ای را با نام «اخلاق باور» «The Ethics of Belief» مطرح کرد و مدعی شد «هرکس باوری را بدون قرینه و شاهد بپذیرد، خطای اخلاقی مرتکب شده است.» (غلامحسین جوادپور، اخلاق باور رهیافتی به پیوند اخلاق و معرفت‌شناسی، ص56)
کلیفورد برای تبیین و تا حدی اثبات نظریه‌اش در ابتدای مقاله «اخلاق باور» تمثیلی را مطرح کرده است. در مثال کلیفورد ـ که به‌احتمال قوی، مرتبط با حقایق دوران خودش است ـ مالک یک کشتی قدیمی، نسبت به ایمنی آن تردید داشت. او احتمال می‌داد که کشتی او نیازمند تعمیرات اساسی و پرهزینه‌ای باشد. با این‌وجود، تردیدهای خود را، با این استدلال که همه چیز مثل قبل به‌خوبی پیش خواهد رفت، کنار گذاشت و کشتی خود را با محموله‌ای از مهاجران راهی دریا کرد. او شاهد حرکت کشتی با قلبی خوشحال و آرزوی موفقیت برای مهاجران در وطن جدیدشان بود و زمانی که کشتی به قعر اقیانوس رفت پول بیمه را گرفت و چیزی از ماجرا نگفت.
(Clifford, The Ethics of Belief. 1886.p339)
کلیفورد مدعی است مالک کشتی مطمئناً در مرگ آن افراد مقصر است. هرچند او واقعاً و صادقانه به سالم بودن کشتی‌اش باور داشته است، اما صادقانه بودن باور وی بی‌فایده است، زیرا، چنان‌که شواهد نشان می‌داده‌اند، او حق نداشته چنین باوری داشته باشد.
کلیفورد در بخشی از مقاله «اخلاق باور» درباره این بحث می‌کند که منبع و مرجع باید دارای چه ویژگی‌هایی باشد تا بتواند دلیل و قرینه برای عقاید و باورهایمان باشد. شخصیّت علمی و اخلاقی دیگران تا چه میزان می‌تواند گفته‌های آنان را قوام بخشد و آیا ما می‌توانیم (مجاز هستیم) این ادعاها را بدون تحقیق بپذیریم، حتی اگر ورای تجربه و آزمایشِ ما و دیگر افراد بشر باشد؟
وی وحی و نبوت را شاهدی قابل اعتماد نمی‌داند: «آنچه می‌توانیم بگوییم این است: شخصیت «محمّد» قرینه خوبی است برای صداقت و راستگویی او و اینکه او حقیقت را تا جایی که می‌دانست [به مردم] بازگو می‌کرد امّا شخصیت او دلیل بر آگاهی او از حقیقت نیست.»
(Clifford, The Ethics of Belief. 1901.p181)
در جواب‌ کیفورد باید گفت:
بله در متون روایی شیعه هم آمده است که «لا تنظر الى من قال و انظر الى‏ ما قال» «به خود فرد و شخصیتش نگاه نکن بلکه به آنچه که می‌گوید توجّه کن» و بسنج و ببین که صحیح است یا خیر. (على‌بن‌محمد ليثى واسطى، عيون الحكم و المواعظ،، ص517؛ عبدالواحدبن‌محمد تميمى آمدى، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ص438)
امّا باید گفت که ما دو نوع شخصیت داریم که عبارت‌اند از:
شخصیت معصوم‌گونه که دلالت بر صحت اعمال و گفتار و منطبق بودن آن دو بر حقیقت و واقعیت می‌کند که این نوع شخصیت مخصوص اولیاء الهی از پیامبران و معصومان است.
شخصیت غیرمعصوم که دلالت بر ممدوح بودن شخص می‌کند اما هیچ‌گونه اقتضایی ندارد که شخص هرچه که می‌کند و یا هرچه که می‌گوید صحیح و منطبق با واقعیت باشد.
شخصیت پیامبر اکرم(ص) طبق ادلّه عقلی و نقلی که در علم کلام مضبوط است از نوع اول بوده است و لذا برخلاف نظر کلیفورد باید مطرح کنیم که شخصیت پیامبر اسلام(ص) دلیل بر آگاهی او از حقیقت است زیرا که شخصیت معصوم‌گونه ایشان از هر کذب و دروغی مبرّا بوده و متصل به منبع وحی
می‌باشد.
کلیفورد در جایی دیگر از همان نوشتار در خاستگاهِ الهی معرفت نبوی تشکیک کرده و آن را اثبات‌ناپذیر می‌داند؛
«پیامبر چه ابزاری در اختیار داشت تا به کمک آن تشخیص بدهد که آن صورتی که برای او ظاهر گشت جبرئیل بود نه یک توهّم و اینکه رفتن او به بهشت خواب نبود [بلکه یک واقعیت وجودی بود]؟»
 (Clifford, The Ethics of Belief,1901, p.181)
«برفرض اینکه بپذیریم پیامبر خودش کاملاً صادقانه باور داشت که او از جانب خدا هدایت شده و حامل پیام آسمانی بود، چگونه او توانست تشخیص بدهد که در این اعتقاد قوّی خود‌اشتباه نکرده است؟ باز هم فرض کنید که من اطلاعاتی را، ظاهراً از یک بازدیدکننده آسمانی دریافت می‌کنم، اطلاعاتی که پس از آزمایش معلوم می‌شود صحیح است. من نمی‌توانم در ابتدا مطمئن بشوم که آن موجود ناشناخته آسمانی توهمات ذهن من نیست و نیز نمی‌توانم یقین کنم معلوماتی که در زمان خودآگاهی من برای من ناشناخته بود، از راه کانال‌های پیچیده و نامحسوس حسّی به من نرسیده
باشد.»
 (Clifford, The Ethics of Belief,1901, p.182)
در بخش نبوّت عامّه و خاصّه از کتب معتبر و مفصل کلامی همچون کتاب «محاضرات فی علم الکلام» اثر آیت‌اللّه شیخ جعفر سبحانی؛ کتاب «شرح تجریدالاعتقاد» اثر علّامۀ حلّی؛ کتاب «آموزش عقاید» اثر آیت‌اللّه مصباح یزدی این‌گونه شبهات وارد شده و جواب آن داده شده است و به‌طور یقینی باید گفت که پیامبر(ص) با جبرئیل ارتباط داشته است و معراج جسمانی و روحانی نیز واقع شده است و دلیل بر آن صحت اخبار غیبی است که پیامبر(ص) بعد از نزول وحی و دیدن جبرئیل و بعد از معراج جسمانی و روحانی بازگو کرده‌اند و قرائن بسیاری بر صدق گفتار پیامبر(ص) وجود دارد و همچنین تاریخ گواه است که پیامبر از نظر جسمی، ذهنی، و روحی صحیح و سالم است و هیچ‌گاه نعوذ باللّه توهّم نکرده است مگر می‌شود پیامبر توهّم کند در حالی که با هوش و درایت و ذکاوت خویش اسلام را در شبه جزیره عربستان گسترش داد و بر دشمنان خویش از یهود و نصارا و بت‌پرستان فائق آمد!!!
باید بگوییم، وقتی با اعجاز ثابت شد که شخص، پیامبر است و از جانب خداوند متعال برای هدایت بشر آمده است، صحّت گفتار و کردارش اثبات می‌شود و معجزات پیامبر اسلام(ص) بسیار زیاد است، از نمونه‌های آن می‌توان از فصاحت و بلاغت قرآن، شق‌‌القمر، اخبار غیبی پیامبر(ص) نام برد. وقتی که معجزه ثابت شد و دیگران از آوردن آن عاجز گشتند، نبوّت و اتّصال به غیب و مبرّا بودن از کذب، دروغ، و توهّم ثابت می‌شود. خوب بود که جناب کلیفورد با برخی از منابع شیعی آشنا بود تا به این راحتی وحی و نبوّت را زیر سؤال نبرد و از الفاظی همچون توهّم و...که در شأن اولیای الهی نیست، استفاده نکند. (ویلیام کینگدن کلیفورد، اخلاق باور، ص72_75)