مقاومت در فضای مجازی
دلنوشته یک جوان امروزی برای یک شهید
اشاره: آنچه میخوانید، دلنوشتهای از یک جوان امروزی، خطاب به برادرش و جوانی از نسل قبل «شهید جواد شاعری» است که با عنوان «غزلهای ناتمام» در سایت «فاش نیوز» منتشر شده است:
حتی اگر روی زمین باشی از آسمان آغاز میشوی
بعد از زمزمه اذان، نامت را جواد گذاشت. نمیدانست پسری که نام پدربزرگش را به شاعریها پیوند میدهد، بدن خاکیاش بیستوچهار بهار، میهمان این سرزمین است.
نمیدانست کربلای فرزندش، در آب و آتش خلاصه میشود و کودکش چتربازی در امواج اروند را تجربه خواهد کرد.
شاید روزگار برای التیام قلب تکهتکه شده پدری که داغ سه پسر را چشیده بود، روز تولدمان را در یک برگ خلاصه کرد.
نمیدانم...
نمیدانم چه سِرّی با من و تو همراه شده که روز تولدمان همراه با بیستوچهار فصل زندگیات، همه در یک عدد، خلاصه شده است. (بیستوچهار)
از همان کودکی عاشقت شده بودم آن روزها که سیدخانم از میان بقچه ترمه پیراهنت را در میان نقش فرش، رها میکرد و تاروپود پیراهنت سرمه چشمانش شده بود.
آن روزها برایم داستانهایی از برادری با موها و محاسنی بلند که نشانه جوانان دهه شصت و پنجاه بود، میگفت و من در هر خاطره، خیالم را با تصویر قهرمانی آرام، با زلفکانی تابیده و چشمانی به رنگ زندگی، نقاشی میکردم.
از آن سال که یخ بندانش، غزلهای شاعریها را ناتمام گذاشت، سیودو زمستان میگذرد و تنها یادگار مانده از برادرم، صدای فرازهایی از زیارت عاشورا و خاطره شهادت در لشکر۱۰-سیدالشهدا با بدنی بیسر است.
و امروز چه کودکانه دخترکم برای رسیدن به چَشمان قاب شده عمویش، دستهای کوچکش را تمنا میکند و شادمانه چَشمانش را در تصویر ایستاده بر طاقچه گره میزند و شعر میخواند و داستان میسراید.
انگار این چشم ها بیشتر از حنجرهها میفهمند.
امروز سال روز تولد دوباره جواد چریک است تولدی از جنس آسمان...
تولدی که طلوعش آسمان و غروبش، در اعماق امواج خروشان اروند بود و یادگارش، یاد و خاطره شهدای غواص کربلای۵
برشی از ترانه احسان فرجی عزیز برای شهید جواد شاعری را در ادامه میخوانید:
خونت به اروند زندگی داده
از بعد تو این رود مواجه
از قعر آب به آسمون رفتی
این چتر بازی توی امواجه
از کربلای پنج برگشتی
با چهره پر راز برگشتی
از لشکر هم اسم اربابت
بیسر و سرافراز برگشتی
پانوشت:
مرگ برادر برای من تجربهای شخصی است و به نظرم این فراق دارای «تم حماسی» است.به نظرم «برادر» در فرهنگ حماسی عطر پدر است و همزادی در موج نگاه دو برادر، سراسر حماسه دارد. کربلای۴ آب، کربلای۵ آتش، تو به ما آموختی که برای کربلایی شدن باید به آب و آتش بزنیم...
رضا شاعری