kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۰۲۴۰
تاریخ انتشار : ۲۸ فروردين ۱۳۹۷ - ۲۲:۱۴

اخبار ویژه

فرصت دلارزدایی از اقتصاد همین حالاست
یک کارشناس اقتصادی، راه‌حل‌هایی برای خروج از بحران ارزی و دلارزدگی عنوان کرد.
دکتر وحید شقاقی شهری در روزنامه جام جم نوشت: متأسفانه اقتصاد در شرایط فعلی به شدت دلاریزه شده و وابستگی بیش از حدی به معیار واحد پولی آمریکا دارد. در اوضاع کنونی، تقریباً قیمت‌گذاری همه کالاها به قیمت دلار وابسته شده و همه بحران‌های ارزی کشور نیز ناشی از همین وابستگی به دلار است. اما رهایی از این دلاریزه بودن اقتصاد غیرممکن نبوده و البته ضروری است. دلاریزه بودن اقتصاد ایران برخلاف مقاوم‌سازی اقتصاد است و در جهت تاب‌آوری در جنگ اقتصادی، چاره‌ای نیست جز این که به سمت کاهش وابستگی اقتصاد به دلار برویم.
این کارشناس با ارائه 6 راه حل می‌نویسد:
- استفاده از پیمان‌های پولی دو و چند جانبه. ایران باید با شرکای تجاری اصلی خود که با آنها تراز تجاری متعادل و متوازنی دارد مثل عراق و ترکیه، پیمان‌های پولی دو و چند جانبه منعقد کند تا مراودات تجاری دو طرف بدون نیاز به دلار صورت گیرد.
- باید از فرصت پترویوآن استفاده کرد. پترویوآن به بورس نفتی مبتنی بر یوآن گفته می‌شود که چینی‌ها به تازگی کلید زده‌اند و هدف آنها کاهش وابستگی به دلار در معاملات نفتی است. ایران هم که بخش عمده‌ای از صادرات نفت‌اش به چین است، باید وارد معامله با چین شود و با یک پیمان تجاری بلندمدت، نفت خود را با یوآن به چین بفروشد. البته باید در قرارداد شرط کرد که نوسانات یوآن بر فروش نفت ایران تأثیر نگذارد.
باید در کالاهای استراتژیک و اساسی به سمت خودکفایی برویم تا کمترین وابستگی به واردات و به تبع آن دلار داشته باشیم. در کالاهایی هم که مجبور به واردات هستیم، باید با متنوع ساختن مبادی وارداتی، دلاریزه بودن آنها را کاهش دهیم.
روسیه در سال‌های اخیر برای کاهش وابستگی به دلار، اقدام به تغییر سبد ذخایر خود به سمت طلا کرده است که ما هم باید از این استراتژی استفاده کنیم.
کشورهای موسوم به بریکس فرصت و ظرفیت مناسبی برای کاهش وابستگی ایران به دلار دارند. باید تعامل خود با این کشورها را افزایش دهیم. این کشورها هم اکنون در جنگ ارزی با آمریکا قرار دارند و آنها نیز راهکارهایی برای کاهش وابستگی به دلار به کار برده‌اند. ضمن آن که کشورهای بریکس، نهادها و زیرساخت‌هایی نیز برای جایگزینی دلار در تجارت جهانی ایجاد کرده‌اند که ایران می‌تواند از این فرصت بهره‌مند شود.
آقای سیف رئیس کل بانک مرکزی گفته‌اند که باید به جای دلار به سمت یورو برویم، که در این زمینه معتقدم با توجه به وابستگی اروپایی‌ها به آمریکا، این کار هم نادرست است. به جای جایگزینی یورو به جای دلار باید سبد ارزی روبل روسیه، یوآن چین و یورو را جایگزین دلار کنیم. این کار ریسک کمتری دارد.

تناقض‌گویی شوالیه‌های پوشالی!
ماجرای تطهیر چهره «عباس امیرانتظام» که پس از تصدی سمت سخنگویی دولت موقت، اسم رمز جاسوسی‌اش از میان اسناد لانه جاسوسی بدست آمد و به حبس ابد محکوم شد، هر روز ابعاد بامزه‌تری به خود می‌گیرد.
یکی از تازه‌ترین ابعاد این ماجرای عبرت‌آموز، تلاش انقلابیون پشیمانی است که می‌خواهند در کنار تبرئه امیرانتظام، گذشته خود را انکار کنند!
اسناد لانه جاسوسی حکایت از جاسوس بودن امیر انتظام داشت و او در محاکمه‌ای علنی و پخش شده از تلویزیون محکوم شد. حالا و بعد از 4 دهه، از بین آن دانشجویان دو نفر (که بعد‌ها هر دو به جرائمی علیه امنیت ملی و همکاری با بیگانه محکوم و زندانی شدند) می‌کوشند با انکار نقش خود در محکومیت امیرانتظام، ادای دلسوزی هم دربیاورند!
آنها تا آنجا در نقش خود فرو رفته‌اند که حتی اقدامات آشکارشان را هم که دهها شاهد و ناظر داشته انکار می‌کنند!
 امیرانتظام در کتاب خاطرات خود به روایت روزهای نخست بازداشت، دلایل بازداشت و شرح دادگاه‌هایش پرداخته است. او در بخشی از خاطراتش، «عباس عبدی» را فردی معرفی می‌کند که در منزل او نگهبانی داده و همواره با ادبیات نامناسب و حقارت‌آمیز با او صحبت می‌کرده است. او در روایت بیست‌ونهم بهمن ٥٨ آورده است: «دیروز بعدازظهر یکی از این دانشجوها به‌عنوان مستعار حسن عباسی (عباس عبدی) به ‌خاطر تلفنی که به بنی‌صدر کردم، فوق‌العاده ناراحتم کرد و اعتراض داشت که به چه حقی به رئیس‌جمهور تلفن کرده‌ام و مانند بچه‌ها در را به هم زد و تلفن‌ها را قایم کرد. اینها خیال دارند تا ابد من را تا اینجا نگه دارند.... تا می‌گویم آخر دانشجو! من یک آدم شناخته ‌شده‌ هستم. سفیر این مملکت بوده‌ام... باید روزی به وضع من رسیدگی شود. همه مطالب را کنار می‌گذارد و با پرخاش به من می‌گوید: ارزش یک اوباش بیشتر از توست. چه حقی داری خودت را با دیگران مقایسه کنی؟ خدایا خودت کمک کن»
این خاطره با ژست امروزی عباس عبدی که خود را مردی اصلاح‌طلب نشان می‌دهد نمی‌سازد! بخاطر همین است که عبدی درباره این خاطره می‌گوید: «من را با شخصی به نام «حسن عباسی» که نامش نه مستعار، بلکه واقعی است، ‌اشتباه گرفته است.... »!
محسن میردامادی هم که در پوشش تبرئه عبدی، به‌دنبال تطهیر خودش است و بخصوص بعد از زندان اخیرش به آن نیاز مبرمی دارد، بازجویی و نگهبانی از امیرانتظام توسط عباس عبدی را تکذیب کرده و گفته است: «این اظهار نظر آقای امیرانتظام که آقای عبدی مأمور مراقبت از ایشان بوده است، صحیح نیست(!) حوزه کاری آقای عبدی اصولا این نوع امور نبود. فردی که آقای امیرانتظام با آقای عبدی ‌اشتباه می‌گیرد، یکی دیگر از دانشجویان بود که «نام کوچک او نیز عباس بود» و با توجه به اینکه آنجا افراد نوعا با اسم کوچک یکدیگر را صدا می‌کردند، احتمالا این تشابه اسم باعث این برداشت‌اشتباه شده است»
ظاهرا عبدی و میردامادی حرف‌هایشان را با هم هماهنگ نکرده‌اند! در نتیجه تناقض آشکاری در حرف‌هایشان هست که نشان‌دهنده میزان صداقت و درستی ادعاهای آنهاست.
عبدی می‌گوید شخصی به نام «حسن عباسی» بازجو بوده و تاکید دارد که این نام حقیقی است نه مستعار.
اما میردامادی می‌گوید شخصی که« نام کوچکش »عباس بود بازجو نگهبان بوده! او هم تاکید دارد که این اسم واقعی است و برای محکم کردن حرفش، مدعی است طرف زنده است و...!
جماعتی که سر یک اسم تناقض‌ حرف‌هایشان معلوم می‌شوند، دنبال تبرئه یک جاسوس کددار آمریکا هستند!
آنها یک روز با بالا رفتن از دیوار جاسوس خانه آمریکا، قهرمان شدند و به عوضش سه دهه مسئولیت گرفتند!
بعد با رو کردن پرونده عده‌ای از جمله امیرانتظام، بعنوان سوپر انقلابی، قهرمان شدند!
 چند سال بعد پشیمان شدند و از دیوار پایین آمدند! عباس عبدی به دیدار« باری روزن» جاسوس شتافت واز او عذرخواهی کرد تا در حال و هوای غرب‌زده دوره اصلاحات،بازهم قهرمان شود!
و حالا هم با تبرئه جاسوسی که سال‌ها قبل خودشان سند جاسوسی‌اش را از لای کاغذ خرده‌های لانه در آورده بودند، ژست آزادی‌خواهی می‌گیرند!

روزنامه‌تان را از نفوذی‌ها پاک کنید؛ نسخه‌پیچی رفع حصر پیشکش!
عضو فراکسیون امید می‌گوید داستان حصر (سران فتنه) را تمام کنید.
الیاس حضرتی مدیر مسئول روزنامه اعتماد در مراسم «بزرگداشت پدر شهیدان سلیمانی» به نامه‌اش خطاب به رئیس‌جمهور درمورد وضعیت محصورین اشاره کرده و خواست تا در شورای امنیت ملی به این داستان پایان داده شود.
حضرتی پس از حمایت از حضور زنان در ورزشگاه‌ها، گفت: چرا امروز درمورد تلگرام با چنین مشکلاتی مواجه شدیم. به این خاطر که به رسانه‌های داخلی میدان فعالیت و اجازه حرف زدن ندادیم. من در ایام اتفاقات 88 نزد یکی از مسئولان رفتم چراکه دادگاه می‌خواست روزنامه‌مان را تعطیل کند. گفتم من از 18 سالگی وارد جبهه و جنگ شدم و فرمانده جنگ در بسیاری از عملیات‌ها بوده‌ام و افتخار جانبازی دارم. بعداز پایان جبهه در مجالس سوم، چهارم، پنجم و ششم بوده‌ام. اگر فکر می‌کنید من نباید روزنامه داشته باشم، ایرادی ندارد به کسی که اطمینان دارید، اجازه و میدان بدهید تا کار کند.
او ادامه داد: رسانه اگر صادقانه مسائل و مشکلات را مثل یک آینه صاف منعکس نکند، مردم واقعی نگاه نمی‌کنند. گفتم من اینجا هستم و گوش من کنار دست شماست و می‌توانید هر زمان که اراده کردید، گوش من را بکشید. اگر ایرادی درکار من است، به من بگویید تا به جریان اطلاع‌رسانی به مردم ادامه بدهم. اگر دست و پای من را ببندید، بی‌بی‌سی و رسانه‌های خارجی وسط صحنه می‌آیند و آن وقت دست‌تان به آنها نمی‌رسد.
وی همچنین با اشاره به مسئله حصر خاطرنشان کرد: خیلی چیزها است که می‌تواند سمبل وحدت باشد و موج همبستگی ایجاد کند. من جزو کسانی بودم که با وجود مسئولیت در ستاد آقای کروبی، با حرکت 88 موافقت نکردم. تشخیص من این بود که این حرکت مطابق منافع ملی نیست.
وی گفت: من به آقای روحانی نامه نوشتم که مقام معظم رهبری مسئولیت را به عهده شورای امنیت ملی گذاشته است و شما به عنوان ریاست این شورا داستان را تمام کنید. آقای حضرتی درحالی امثال روزنامه خود را در نقطه مقابل بی‌بی‌سی و تلگرام می‌خواند، که روزنامه وی تا مدت‌ها بی‌سروصدا و بدون ذکر منبع و ماخذ، عینا تحلیل‌های وارونه شبکه دولتی انگلیس را منتشر می‌کرد که ماجرا لو رفت و به یک رسوایی بزرگ تبدیل شد.
اما عمق فاجعه بیشتر از این حرف‌هاست، چنان‌که همکاران روزنامه اجاره‌ای و زنجیره‌ای اعتماد، پس از ارتکاب خیانت‌های متعدد از کشور گریخته و علنا در بی‌بی‌سی و رادیو فردا و سایر رسانه‌های ضدانقلاب بیگانه مشغول به فعالیت شده‌اند. درمیان این افراد برخی نفوذ‌ی‌های نهضت آزادی و حتی مرتبطین سازمان منافقین و ... دیده می‌شوند.
با این اوصاف باید به آقای حضرتی یادآور شد که به تصریح حضرت امام خمینی(ره) میران حال فعلی افراد است و به این اعتبار، امثال وی حضرتی حق ندارند لواحق آلودگی به مفسدان اقتصادی چون شهرام جزایری و مفسدان سیاسی چون فتنه‌گران و مرتبطان یا گروهک‌ها را با پوشش سوابق خود ماله‌ بکشند.
اما درباره حصر سران فتنه، حداقل انتظار مردم و نظام، عذرخواهی فتنه‌گران است و البته این عذرخواهی، مانع از تبرئه آنها از خیانت و جنایت بزرگشان نمی‌شود. آنها علنا در کنار ضدانقلاب دست به آشوب نیابتی زدند که شعار آن «اصل نظام نشانه است» و «نه به جمهوری اسلامی» بود. امثال آقای حضرتی، نمی‌توانند وسط لحاف بخوابند و هم دم از جمهوری اسلامی بزنند و نان آن را بخورند و هم به سمت تحریک‌کننده به آشوب علیه این اساس مقدس غش کنند؛ آنها باید برادری خود را با ابراز برائت از نفوذی‌ها ثابت کنند و اولین قدم این است که روزنامه خود را از این جماعت پالایش کنند؛ نسخه‌پیچی برای رفع حصر پیشکش!

رکوردشکنی دولت در صدور بخشنامه‌های ارزی
گزارش‌ها حاکی از آن است که رئیس دولت فعلی، رکورد رئیس دولت قبل از خود در صدور بخشنامه ارزی را شکسته است.
روحانی در سال 92 با نقد و تمسخر دولت دهم، ابلاغیه‌های فراوان برای مدیریت قیمت ارز را به عنوان بی‌تدبیری و بی‌ثباتی در مدیریت عنوان کرد درحالی‌که در دولت دوازدهم، در 5 روز این رکورد شکسته شد.
به گزارش مشرق، بانک مرکزی هفته گذشته در فاصله سه روز، 5 بخشنامه ارزی ابلاغ کرد و شنبه این هفته هم در روز تعطیل به تنهایی 5 بخشنامه ارزی دیگر را صادر و ابلاغ کرد تا رکورد بانک مرکزی دولت دهم را بشکند.
در سال‌های 1390 و 1391 که بازار ارز کشور آشفته شد، بانک مرکزی به طور مکرر بخشنامه‌های ارزی منتشر می‌کرد تا بتواند گرانی مستمر دلار را کنترل کند.
این مسئله در انتخابات سال 1392 مورد تمسخر حسن روحانی کاندیدای ریاست‌جمهوری قرار گرفت به طوری‌که روحانی هشتم خرداد 1392 در گفت‌وگوی تلویزیونی به انتقاد از مدیریت بخشنامه‌ای بانک مرکزی دولت دهم پرداخت و با بیان اینکه «مردم ما آیا باور می‌کنند که از 8 آبان 91 تا 8 آذر 91، 37 بخشنامه در مسائل اقتصادی صادر شد»، اظهار کرد: باور می‌کنند در طول 5 ماه، 60 بخشنامه درباره مسائل ارزی و ریالی صادر شد؟ این بی‌ثباتی چگونه آرامش و اطمینان به وجود می‌آورد؟ مردم مدیریت کارآمد، ثبات، آرامش و قدرت آینده‌نگری می‌خواهند در کنار این مشکلات قانون‌گریزی‌ها و عدم ابلاغ مصوبات مجلس که در نهایت به ابلاغ آنها از سوی رئیس مجلس می‌رسید نیز وجود دارد. درحالی‌که اساس در کشور باید قانون و اطاعت از آن باشد، چراکه این مسئله می‌تواند اعتماد لازم را بوجود آورد.
آنطورکه روحانی در سال 1392 گفت، بانک مرکزی دولت دهم در طول 5 ماه، 60 بخشنامه درباره مسائل ارزی و ریالی صادر کرد، یعنی به طور میانگین 12 بخشنامه در هرماه و درواقع هر 2/5 روز یک بخشنامه.
جالب آن‌که بانک مرکزی دولت دوازدهم در هفته گذشته، در فاصله سه روز (21، 22 و 23  فروردین)، 6 بخشنامه صادر کرد که البته بخشنامه ششم درباره اعلام آمادگی برای کسب نظرات مردم بود.
شنبه این هفته هم که روز تعطیل بود، بانک مرکزی به ناگاه 5 بخشنامه ارزی جدید دیگر هم صادر کرد.

تاجرنیا: نارضایتی از اصلاح‌طلبان در میان مردم موج می‌زند
عضو حزب منحله مشارکت می‌گوید اصلاح‌طلبان به خاطر قدرت‌طلبی؛ مرزهای هویتی خود را فراموش کرده‌اند.
علی تاجرنیا به فرارو گفت: «با توجه به شرایط بعد از آقای احمدی‌نژاد و لزوم حمایت از یک جریان میانه‌رو طبیعتاً فضا به سمتی رفت که بهره‌گیری از اصلاح‌طلبان پیش‌رو کمتر اتفاق افتاد و کسانی در پیشانی جریان اصلاحات قرار گرفتند که حساسیت‌های کمتری در خصوص آنها وجود داشت؛ بنابراین آنچه که در دولت آقای روحانی اتفاق افتاد، استفاده از تمام ظرفیت‌های اصلاحات نبود.
وی ادامه داد: «مجموعه این‌ها موجب شده که آنچه امروز از اصلاح‌طلبان داخل حاکمیت می‌بینیم، تمام ظرفیت‌های اصلاحات نباشد، اما در کنار این موضوع یک مسئله‌ای است که متأسفانه لزوم حمایت از فردی که بتواند یک مقدار شرایط کشور را تغییر دهد، به گونه‌ای شد که به عقیده من برخی اصلاح‌طلبان مرزهای هویتی خودشان را فراموش کردند و ما شاهد ظهور گروهی هستیم که قصد دارند به هر طریقی از دولت و مناسبات حکومتی حمایت کنند تا بتوانند در قدرت باقی بمانند.»
وی افزود: «همین مسئله موجب شده است تا حدودی چهره اصلاحات مخدوش شود. زیرا به هر حال اصلاح‌طلبان در چند انتخابات اخیر از سرمایه اجتماعی خود استفاده کرده بودند، اما این افراد که منصوب یا به نوعی مورد حمایت اصلاح‌طلبان هستند نتوانستند مطالبات مردمی و عمومی را پاسخ دهند. به همین دلیل می‌بینیم که امروز در بدنه طرفداران اصلاحات میان مردم، تا حدود زیادی نارضایتی موج می‌زند.»
تاجر‌نیا همچنین گفته است: آنچه که موجب بی‌اعتمادی نسبت به اصلاح‌طلبان شده این است که آن بخشی از اصلاح‌طلبان که در داخل حاکمیت قرار دارند و یا بعد از انتخابات اخیر وارد شدند، رابطه با جامعه مدنی را ضعیف کردند. به عنوان مثال می‌بینیم در مجلس تعداد زیادی نماینده تحت عنوان اصلاح‌طلب وارد می‌شوند، اما تنها به اندازه انگشتان یک دست هستند که حرف مردم را می‌زنند. خب این مردم را بی‌اعتماد می‌کند. زیرا مردم تفکیک نمی‌کنند که مثلاً آقای محمود صادقی که در لیست اصلاح‌طلبان بوده با آقای جلالی که با زور و فشار دولتی‌ها در لیست اصلاح‌طلبان قرار گرفته است.»