kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۸۰۹۹
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۳۹۶ - ۲۳:۱۱

در کشتی شکسته، چه غوغاست بی‌شما(چشم به راه سپیده)



حاجت ما
فقط نه صبحِ من از ابرهای تار پُر است
گلویِ جاده هم از بُغضِ انتظار پُر است
بیا كه زردی پائیز با تو بی‌معناست
چرا كه عهدِ تو از سبزیِ بـهار پُر است
اگر كه دفترت از خاطراتِ من خالیست
میان دفتر من از تو یادگار پُر است
به‌ خاك‌های مسیرت نگاه كن گاهی
كه زیرِ هر قدمت قلبِ بی‌قرار پُـر است
مـگیر خُرده اگر مُنتَصب شدیم به تـو
چرا كه دور و برِ گُل همیشه خار پُـر است
مرا برای خودت كن به خَلق وا مگذار
دلِ خرابِ من از دستِ روزگار پُـر است
برای جدِّ تو كم گریه می‌كنم آقـا
ز بسكه آینۀ قلبم از غبار پر است
چگونه یادِ تو از خاطرم گُذر نكند
كه لحظه لحظه‌ام از لطفِ بی‌شمار پُر است
پس از دعایِ فرج كربلاست حاجتِ ما
و در سرِ همه سودای آن مزار پر است
محمد بیابانی

مساحت بغض
نه قاره‌ای که به کشف سواحلت برسم
نه قایقم که به هر موج، تا دلت برسم
نه یوسفی که به عطر تو پیرهن بدرم
چو‌گریه‌های زلیخا مقابلت برسم
نه آسیه، وَ نه مریم نمی‌شوم هرگز
نه هاجری که به صحرا به منزلت برسم
به زنگ خام شترها نمی‌شوم آرام
مگر به قافله‌ای از قبایلت برسم
کتیبه‌ام وَ دلم تکّه تکّه دلتنگ است
چگونه می‌شود آیا به حاصلت برسم؟
جهان من غزلی با مساحت بغض است
نه کاشفم که به حل‌المسائلت برسم
چقدر دور شدی از من همیشه گناه
چقدر فاصله دارم به منزلت برسم؟
فاطمه طارمی

ای کاش
در حال و هوای صحبت آمدنت
پیچید میان کوچه‌ها عطر تنت
گفتـی که به زودی از سفر می‌آیی
ای کاش که بشنود خدا از دهنت
  سجاد سعیدنژاد

طوفان انتظار
حالا غزال عاطفه تنهاست بی‌شما
یعنی غریب دشت غزل‌هاست بی‌شما
امروز بی‌حضور تو تنهاترین منم
فردا ببین که معرکه برپاست بی‌شما
جانم به لب رسیده در ‌این قحط سال عشق
کار دلم، همیشه خدایاست بی‌شما
سمفونی نگاه تو گل‌خند آرزو
جان، نغمه نوش درد و غم آواست بی‌شما
دریا اسیر پنجه توفان انتظار
در کشتی شکسته، چه غوغاست بی‌شما
مولا بیا، که صائب محراب چشم تو
گرم دعا و غرق تمنّاست بی‌شما
اشک است و آه و غربت و تنهایی و سکوت
ما را هر آنچه هست، همین‌هاست بی‌شما
 سیدعلی‌اصغر صائم کاشانی

چلچراغ
ناله‌ها رفت و شد فغان باقی
شعر گفتیم و داستان باقی
چلچراغِ همیشه طاها
هست نام تو در جهان باقی
صبح و ظهر و شبم پُر از نورست
در دلم هست تا اذان باقی
پی فرش رهت زمین آغوش
وز پی سایه آسمان باقی
تا به کی دیده بسته‌ای،‌ ای جان
تا به کی پرده در میان باقی
تا به کی مژده وصال ‌ای دوست
تا به کی رنج عاشقان باقی
تا به کی جان‌رفتگان دلتنگ
تا به کی عمر رایگان باقی
تا به کی انتظارمان ‌ای گل
تا به کی ‌امتحان‌مان باقی
وارثِ نور لایزال تویی
از تو نام پیمبران باقی
زنده باد‌ ای محمّدِ آخر
از تو تنظیم هر زمان باقی
تا ‌امام زمان طلوع کند
هست تا هر زمان، زمان باقی
عشقِ مهدی مرا بسوز آن قدر
که نماند ز من نشان باقی
  سیدنقی عباسی

شعله عشق
عیب از کجاست؟ غیبت او بی‌دلیل نیست
چون ذاتاً آفتاب، به مردم بخیل نیست
ما فرع خاک پای تو هستیم ـ‌ ای حبیب!
خاکی که سر به سجده نیارد، اصیل نیست
باید میان کوره بسوزد که گُل کند
دل تا میان شعله نیفتد خلیل نیست
جایی که جای پای عروج محمّدست
راهی برای پر زدن جبرئیل نیست
بعد از دو نیم کردن دل پا بر آن گذار
این سینه کمتر از وسط رود نیل نیست
  رضا جعفری