kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۳۱۷۸
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۶

اخبار ویژه


رسوایی رسانه‌هایی که برای حرف مفت پول می‌گیرند!
دروغ‌پردازی جریانات اصلاح‌طلب و ضدانقلاب درباره یک زندانی، با اطلاع‌رسانی سخنگوی قوه قضائیه، به رسوایی ننگین و شرم‌آوری تبدیل شد.
علیرضا رجایی یکی از فعالان ملی مذهبی بود که چند سال قبل به جرایم مختلفی به زندان محکوم شد. در هفته اخیر رسانه‌های اصلاح‌طلب و ضد انقلاب در فضای مجازی با انتشار عکس‌های مختلفی از وی، اینگونه روایت کردند که چشم وی در زندان در اثر سرطان تخلیه شده است!
جماعت دروغ‌پرداز در تمامی این روزها مدعی بودند رجایی، بارها و بارها به خاطر درد چشم و صورت به مسئولان زندان مراجعه کرده و از آنها تقاضای کمک کرده است، اما آنها هربار از درمان وی خودداری کرده و موضوع را با تجویز مسکن فیصله داده‌اند! آنها روایت کردند که رجایی قربانی روابط ظالمانه حاکم بر زندان شده و در نهایت، هنگامی وی را به بیمارستان روانه کرده‌اند که کار از کار گذشته و تشخیص پزشکی‌، سرطان پیشرفته چشم بوده و منجر به تخلیه چشم وی گردیده است!
وقاحت جماعت دروغگو در ساخته و پرداخته کردن این قصه سوزناک و درام تلخ، باعث تولید دهها مطلب و انتشار عکس‌های مختلف در فضای مجازی شد! حتی دو روزنامه معروف اصلاح‌طلب با اختصاص عکس بزرگی از وی در صفحه اولشان، برای وی سوگواری کردند و به قوه قضائیه تاختند!
اما روز گذشته محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضائیه اعلام کرد«رجایی در سال 94 از زندان آزاد شده است»! این سخن یعنی اینکه وی از آن زمان همچون یک شهروند عادی در جامعه زندگی کرده و امکان پیگیری مراحل درمانی برای وی وجود داشته است.
به نظر می‌رسد سناریوسازان این دروغ بزرگ، نه تنها کمترین اعتقادی به پاسخگویی در پیشگاه الهی ندارند، که بهره‌ای از شرافت و انسانیت هم نبرده‌اند و البته با وقوف کامل به جهل و رنگ‌پذیری حامیانشان، عامدا دروغ‌هایی علیه نظام اسلامی تولید و منتشر می‌کنند.
فراموش نمی‌کنیم که جریان فتنه‌گر، در سال 88 هم با پیگیری سناریو کشته‌سازی و شکنجه، اخبار دروغ زیادی تولید می‌کرد. در آن سال کارگردانی با ایجاد لوکیشن شکنجه، در پی ساخت فیلمی مستند(!) از وضعیت زندان‌ها بود که با هوشیاری مسئولان امنیتی دستگیر شد. همچنین برخی سران فتنه به مراسم ختم کسانی رفتند که یا وجود خارجی نداشتند و یا زنده بودند و در مصاحبه‌هایی، از رفتار غیرانسانی فتنه‌گران ابراز تنفر و انزجار نمودند.
دستمایه همه این رفتارها، بهره‌گیری از بی‌اطلاعی افراد و سوارشدن بر موج احساسات آنهاست که گاه در این قالب به اعتقاد مردم لطمه می‌زند و گاه با پیام «تکرار می‌کنم» رای آنها را به مجرایی هدایت می‌کند که خود مردم هم از آن خبر ندارند.
انتظار می‌رود مسئولان قضایی در روزگار انتشار لحظه‌ای اخبار، اینگونه شایعات را در همان زمان انتشار پاسخ داده و موضوع را با مردم در میان بگذارند و به جلسات هفتگی مرسوم اکتفا نکنند.

اصلاح‌طلبان هربار ناامید می‌شوند و حلقه نیاوران قدرت می‌گیرد
یک رسانه اصلاح‌طلب می‌گوید حلقه نیاوران در طول سال‌های اخیر، در حال کنار زدن چپ‌ها و حلقه موسوم به کیان بوده‌اند و به همین دلیل هرچه آنها بیشتر قدرت می‌گیرند، این طیف در ناامیدی سیر می‌کنند.
کانال تلگرامی «ایران تایمز» نوشت:  نطفه دوم خرداد، در مرکز تحقیقات استراتژیک بسته شد آنجا که «سعید حجاریان، مصطفی تاج‌زاده، عباس عبدی، بهزاد نبوی، محسن آرمین و همفکرانشان» آن را اداره می‌کردند و روزنامه سلام نماد بیرونی تفکرات آنها شده بود و رئیس آن یعنی موسوی خوئینی‌ها نماد مخالفت با وضع موجود و اکبر هاشمی رفسنجانی نام گرفت. درواقع چپ‌های اسلامی آن زمان توسعه سیاسی را مبنای کار قرار داده بودند و ریشه‌های فکری خود را برپایه نظریات دکتر حسین بشیریه بنیان نهادند. بعدها هم از این مجموعه حلقه کیانی شکل گرفت که در سال 74 در اعتراض به تهدید شدن عبدالکریم سروش نامه‌ای به اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور وقت نوشتند و اعلام مخالفت خود با جریان حاکم ریاست جمهوری را علنی‌تر کردند. در همین حلقه بذر گفتمان اصلاحات شکل داده شد.
مخالفین اما همزمان با انتقال حلقه کیانی‌ها، سنگر قبلی را فتح کرده بودند و حسن روحانی با حمایت پدر معنوی خود اکبر هاشمی رفسنجانی از سال 1371 شروع به تغییر شاکله مرکز تحقیقات استراتژیک داد. «محمد نهاوندیان، محمود واعظی، نوبخت، حسین موسویان، مرتضی بانک، علی ربیعی و صالحی امیری» کسانی بودند که جا پای چپ‌ها می‌گذاشتند و نظریات «محمود سریع‌القلم جایگزین تئوری‌های حسین بشیریه» می‌شد. در واقع آمدن روحانی به جای خوئینی‌ها نه تغییر یک فرد که تغییر یک گفتمان بود که در یکی سیاست اولویت بود و در دیگری اقتصاد و تقدم و تاخر این دو یک فاصله 180 درجه‌ای را نشان می‌داد. گویی «تکنوکرات‌ها جایگزین چپ‌های اسلامی» شده بودند و برای خود دورنمایی روشن را متصور بودند. دورنمایی که در سال 92 به ثمر نشست و پس از 76 نام دومین رئیس‌جمهور هم از این مرکز سر بیرون آورد.
از حلقه کیان رئیس‌جمهور اصلاحات بیرون آمد و از حلقه نیاوران، رئیس‌جمهور اعتدال، از یکی حزب مشارکت شکل گرفت و از دیگری حزب اعتدال و توسعه.
غرض از گفتن حلقه کیان و مکتب نیاوران یادآوری نگاه متفاوت دو جریان و ریشه‌های شکل‌گیری آنها و پذیرش بعضی تفاوت‌هاست. اینگونه است که راحت‌تر می‌توان رای بالای ظریف و کرباسیان و ربیعی و شریعتمداری را در برابر رای پایین حجتی و بیطرف تحلیل کرد. ایستادن تمام قد حسن روحانی و نیاورانی‌ها که امروز به جای قبول پست وزارت، بودن در دفتر رئیس‌جمهور و معاونت‌های رئیس‌جمهوری را ترجیح می‌دهند را مورد ارزیابی قرار داد و از لابی‌های محمود واعظی با علی لاریجانی پرده برداشت. خرده به لیست امید و عارف را به کناری اگر بگذاریم مسئله اصلی اما به فاصله‌های قدیمی دو جریان «اصلاحات و اعتدال» می‌رسد، اعتدالی که از اصلاحات بدنه اجتماعی ساخت و اینک خود یکه‌تاز میدان شده است و اصلاحاتی که تنها به لیست امید، امید دارد و هربار ناامید بازمی‌گردد. گویی پروژه‌ اصلاح‌طلبانه فشار از پایین و چانه‌زنی از بالای سعید حجاریان جای خود را به پروژه محافظه‌کارانه «رای گرفتن از پایین و لابی با بالای اعتدالیون» داده است. اعتراض به روحانی سخت است، چراکه او قبل‌تر از آنکه خود را وامدار اصلاحات بداند خود را بدهکار تیم فکری و اجرایی‌اش که سال‌ها او را در مرکز تحقیقات یاری رساندند، می‌داند. به نظر برای التیام زخم امروز باید تاریخ را دوباره مرور کرد؛ «کیان و نیاوران» هر 2 به پاستور رسیده‌اند اما این کجا و آن کجا...!؟

نیویورک‌تایمز: جنگ سوریه حزب‌الله را آبدیده کرد
یک روزنامه آمریکایی نوشت حزب‌الله به عنوان بازوی قدرتمند ایران، روند درگیری‌ها در منطقه را تغییر داده است.
نیویورک‌تایمز در گزارشی نوشت: «حزب‌الله» نیرویی است که قوت و پیشرفت اعجازگونه‌اش؛ جریان درگیری‌ها در خاورمیانه تغییر داده است.
حزب‌الله اولین گروه از جنگجویانی است که ایران آنها را در سرتاسر منطقه زیر پر و بال خود گرفته است و حمایت می‌کند. حزب‌الله امروز به یک بازوی واقعی «سپاه‌پاسداران انقلاب اسلامی ایران» بدل شده است و حلقه اتصال شبکه رو به رشد رزمندگان قدرتمند است.
حزب‌الله تشکیلاتی است که قدرتی تازه و دسترسی‌های جدید کسب کرده اما هنوز که هنوز است به درستی کنه درون آن برای هیچ‌کس به طور کامل روشن نیست.
در «حلب»  سوریه هم در نبرد آزادسازی این شهر در سال گذشته که نقطه عطف جنگ سوریه به شمار می‌آید؛  جنگجویان مورد حمایت ایران در این نبرد مشارکت داشتند که همگی از کشورهای گوناگون جذب و مجتمع شده بودند.
ریشه‌های پایه‌ریزی این شبکه پهناور درواقع به هنگام تهاجم نظامی آمریکا به عراق در سال 2003 برمی‌گردد.
در آن سال ایران از حزب‌الله خواست که کمک کند تشکلی متشکل از شبه نظامیان شیعه مذهب عراقی ساخته شود. همین تشکیلات چند سال بعد صدها تن از سربازان آمریکایی را کشت. جنگ‌های سالهای اخیر این فرصت را فراهم کرد تا این شبکه گسترش یابد. امروز شمار بسیاری از تمام گروه‌هایی که زیر نظر حزب‌الله در عراق آموزش دیده‌اند؛ دارند میوه‌های این تلاش مستمر را می‌رویانند.
اما، همبستگی حزب‌الله با ایران فقط در قالب یک ائتلاف نمی‌گنجد. این همبستگی بس فراتر از این است. حزب‌الله و یارانش در حقیقت یک پیوستگی ایدئولوژیک با ایران دارند. مهمترین عامل پیوند این دو؛ مفهوم «ولایت فقیه» است که مقامی است پر شأن و منزلت که هم قدرت عالی و برتر سیاسی است و هم بالاترین مرجع دینی است و اما سوالی که در ذهن بسیاری نقش بسته این است که خوب اگر فیتیله شعله آتش جنگ‌های سوریه و عراق پایین کشیده شود؛ دهها هزار مبارز کار کشته و مجرب میدان دیده تکلیفشان چه خواهد بود؟ حزب‌الله که می‌گوید این مبارزان احتمالا آماده حضور در میادین رزم‌ آینده علیه اسرائیل خواهند شد.
دنیا از توجه به این واقعیت غافل مانده است که ایران دارد از سرتاسر جهان تشیع جذب نیرو می‌کند و به آنها آموزش می‌دهد و این مبارزان را بعد از آماده شدن در میادین رزم خود به صف می‌کند.
حزب‌الله در قلب این پویش قرار دارد. حزب‌الله آنقدر در این نقش فرو رفته است که حتی کم‌کم دارد جای «سپاه‌پاسداران» را می‌گیرد.
در عراق؛  ایران همان شبه نظامیانی را وارد نبرد با داعش کرد که در بدو امر برای جنگیدن با نیروهای آمریکایی تربیت شده بودند.
«فیلیپ اسمیت» پژوهشگر دانشگاه «مریلند»  آمریکا که در زمینه گروه‌های شبه نظامی تحقیق می‌کند می‌گوید پارسال در نبرد آزادسازی «حلب» بیشتر از 10 هزار مبارز فقط از عراق شرکت داشتند ضمن آنکه هزاران مبارز هم از سایر کشورها به صف شده بودند.
رهبران شبه نظامیان عراق از کاری که در سوریه انجام داده‌اند دفاع می‌کنند و می‌گویند که به درخواست دولت سوریه و برای دفاع از حرم‌های مقدس شیعیان و جنگیدن با تروریست‌ها به سوریه رفته‌اند.
به دنبال تهاجم نظامی آمریکا به عراق در سال 2003 که سبب سرنگون شدن «صدام حسین» شد؛ نیروهای عملیاتی حزب‌الله به عراق رفتند تا در آنجا شبه نظامیانی را تشکیل دهند که با استفاده از بمب‌های کنار جاده‌ای و سایر تاکتیک‌های شورشگری با آمریکایی‌ها بجنگند.
جنگ سوریه تجربه‌ای بس گرانبار برای حزب‌الله بوده است. این جنگ نسلی جدید و فوق‌العاده مجرب از مبارزان حزب‌الله را ساخت و عملیاتهای تهاجمی بسیار سنگینی را به آن آموزش داد که همگی با هماهنگی با ارتش سوریه و نیروی هوایی روسیه انجام شد. شیخ نعیم قاسم عنوان می‌کند: «ما ضمن ادای احترام به ایثارگری‌های بزرگ جوانانمان در این راه؛ در نهایت امر آنچه که ما در سوریه بدست آوردیم بسیار بزرگتر از هزینه‌هایمان است».
«انور غرغاش» وزیر امارات می‌گوید: «اگر صبر کنیم و شاهد رسیدن و پخته شدن پروژه ایران شویم؛ آنگاه خواهیم دید که این میلیشیای منفور به یک قدرت نظامی با کفایت که رهبری ایدئولوژیک هم دارد بدل شده است و آنگاه من آن را یک نظام حمایت اجتماعی خواهم خواند».
غرغاش می‌افزاید: «ایرانی‌ها قبلاً هم این کار را کرده‌اند.»
مبدأ سیطره وسیع سیاسی؛ اجتماعی و نظامی حزب‌الله از «بیروت» شروع می‌شود و با تثبیت قدرت در داخل لبنان به خارج از مرزهای این کشور هم بسط پیدا می‌کند.
عقب‌نشینی اسرائیل در سال 2000 از لبنان؛ حزب‌الله را به عنوان هسته مرکزی مقاومت تثبیت کرد. شهرت حزب‌الله در سال 2006 از این هم بیشتر شد. در آن سال حزب‌الله در یک جنگ 34 روزه اسرائیل را در لبنان به زانو درآورد. حزب‌الله هم اکنون بیشتر از 100 هزار راکت و موشک دارد که همه آنها را به طرف اسرائیل نشانه گرفته است. حزب‌الله ضمناً 30 هزار مبارز کارآزموده به علاوه تعدادی کمتر نیروی ذخیره دارد. اسرائیل می‌گوید حزب‌الله آنقدر در دولت لبنان نفوذ کرده است که اگر جنگ جدیدی در بگیرد؛ امکان ندارد فرق میان این دو را شناخت.

شجاعت و خطرپذیری نه خسارت‌آفرینی و زد و بند!
یک روزنامه زنجیره‌ای، با تحریف و مصادره به مطلوب بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب، عملکرد زنگنه را مصداق فرمایش معظم‌له معرفی کرد؛
اعتماد مدعی شد عملکرد زنگنه و تیم‌ وی، مصداق توصیه اخیر رهبرمعظم انقلاب است مبنی بر اینکه «در تصمیم‌گیری‌ها و اقدام، با در نظر گرفتن اسناد بالادستی و سند چشم‌انداز و قوانین مصوب مجلس، شجاعت به خرج دهید و روحیه‌ خطرپذیری داشته باشید.»
ادعای روزنامه اعتماد در حالی است که فسادها و تخلفات خسارت باری مانند قرارداد کرسنت، و توتال و استات اویل، در دوره مدیریت زنگنه و تیم وی رخ داده است؛ به نحوی که رشوه‌های چندده میلیون دلاری مبادله شده و از جمله به خسارت 18 میلیارد دلاری کرسنت برای ایران انجامیده است؟ آیا نام این کار، شجاعت و خطرپذیری است یا خسارت‌آفرینی از جیب ملت ایران؟!