kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۶۳۹۶
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۱

لزوم صلابت گفتار در برابر زورگویان مستکبر(زلال بصیرت)

اصل در مسائل ارزشی بر محدودیت است، برخی از رفتارها خوب و برخی دیگر بد است و اعمال خوب باید انجام شود؛ زمانی که از رابطه اخلاق و سیاست سخن می گوییم، قطعا این باید‌ها و نبایدها باید وجود داشته باشد.


موضوعات اخلاقی، مفاهیم انتزاعی است و عناوینی است که باید از رابطه چند چیز و یا یک حالت خاصی در نظر گرفت؛ احسان به پدر و مادر مفهوم واضحی است، ولی باید به این پرسش پاسخ گفت که احسان به چه معنا است؟ احسان یک مفهوم انتزاعی است.
اکرام نیز یک مفهوم انتزاعی است؛ قرآن کریم بیان می دارد که علت اینکه به بلاها گرفتار می‌شوید، دلایل متعددی دارد که یکی از آنها این است که ایتام را اکرام نمی‌کنید؛ اکرام یتیم، به معنی پول دادن به آنها نیست، بلکه اکرام یک معنی بالاتر است که حالات بزرگداشت دارد.
زمانی که می‌خواهیم مفهوم اخلاقی را بر یک رفتار سیاسی منطبق کنیم، باید چنین حیثیت هایی را برای آن در نظر بگیریم؛ رفتارهایی که مرتبط به سعادت و شقاوت می شوند، در عرصه اخلاق جای می‌گیرد؛ زمانی که رفتارهای سیاسی را از نظر اخلاق اسلامی ارزشیابی کنیم باید دو حیثیت را در نظر بگیریم که شامل نفس کار و نیت کار است.
قانونگذار حقیقی کیست؟
فلسفه سیاست از این مسئله سخن می‌گوید که قانون را چه کسی باید وضع کند؛ این مسئله از زمان سقراط و افلاطون بیان شده است که قانون چه شرایطی باید داشته باشد؛ اسلام بیان می‌کند که اصل قانون باید از سوی خدا وضع شود و قوانین فرعی نیز باید ماذون از سوی خدا وضع شود.
نقطه اصلی ما این است که خداوند باید قانون را وضع کند و اصل اول قانون اساسی ما نیز به این مسئله توجه دارد که واضع اصلی قانون، خداوند متعال است؛ اگر در یک محفل علمی، صرف نظر از اینکه کسی به اسلام معتقد است یا خیر، شاید این سوال پیش آید که چرا مردم قانون را تعیین نکنند؟ برای این پرسش دو جواب وجود دارد؛ نخست اینکه رفتار قانونی آن است که عمل مقدمه‌ای برای رسیدن به هدف قانون است و هدف از قانون نیز رسیدن انسان به سعادت دنیوی و اخروی است.
قانون حقیقی،  قانونی است که از سوی کسی وضع شده باشد که تمام مصالح دنیا و آخرت را بداند؛ در همه کشورها گروه‌های سیاسی بنا به مصالح ملی خود تصمیماتی می‌گیرند که گروه دیگر آن را نقض می‌کند و هر دو نیز تصور می‌کنند که به مصالح ملی عمل کرده‌اند؛ پس انسان‌ها هیچگاه نمی‌توانند تمامی مصالح را رعایت کنند.
زمانی که نمی توانیم به بهترین قانون دست پیدا کنیم، باید تلاش کنیم که به تلاش حداکثری برسیم؛ باید قوانینی وضع شود که 100 درصد مصالح تامین شود، ولی گاهی تصمیماتی باید اخذ شود که وقتی به 100 درصد مصالح هم نمی‌رسیم حداقل به 90 درصد برسیم.
مصالح جامعه 100 یا صفر نیست، زیرا بین ابلیس تا مقام رسول الله هزاران و میلیون‌ها درجه تفاوت است؛ پس بین مصالح نیز تفاوت است؛ اگر نتوانیم به مراتب عالی مصلحت برسیم باید به حداکثر ها برسیم؛ خداوند متعال می‌فرماید، از پیامبر اکرم اطاعت کنیم، حال اگر به پیامبر اکرم(ص) که آخرین پیامبر است، دسترسی نداشتیم باید در احکام حکومتی به‌ ائمه(ع) رجوع کنیم.
زمانی به حکم حکومتی می رسیم که باید مصلحت جامعه را در آن تامین کنیم، باید این دایره را رعایت کنیم، یعنی باید امروز از حکم حاکم وقت تبعیت کنیم؛ در این گونه زمان ها است که وجوب رهبر را می توان اثبات کرد؛ تشخیص مصالح روز نیازمند رهبر است؛ در اینجا باید به کسی رجوع کرد که از نظر احکام اسلامی و تشخیص موضوعات و همچنین تجربه برخورد با این مسائل بر همه افضلیت و ارجحیت و اعلمیت داشته باشد.
پیش از انقلاب اسلامی گاهی بحث می شد که اگر انقلاب پیروز شد چه قانونی باید پیشنهاد شود؛ یکی از افراد بیان می کرد که باید به قرآن رجوع کنیم؛ به ایشان پاسخ می دادیم که قرآن کریم، به ریز جزئیات امور نپرداخته است، بلکه باید احکام را به شکل استنباطی از قرآن گرفت؛ این مسئله یک واقعیت است که با صرف احکام کلی فقهی، مدیریت جامعه امکان ندارد؛ این سخن به این معنی نیست که در کنار فقه باید یک حوزه دیگر ایجاد کنیم؛ بلکه برای تشخیص موضوعات فقهی در حوزه اجتماعی باید اطلاعات دیگری نیز داشته باشیم و باید دنیا  و دوست و دشمن را خوب بشناسیم.
فقیه، احکام فقهی را درک می کند، ولی این مسئله به این معنی نیست که این مسئله دیگر ما را کفایت می کند؛ تشخیص موضوعات و راه‌ها وتاکتیک هایی که برای پیاده کردن فقه لازم است، یک تخصص و هنر است.
یک رهبر باید بتواند درد جامعه را تشخیص دهد و بداند که دشمنان با چه حربه ای به جنگ ملت آمده‌اند، زیرا اگر به خوبی نتواند این مصالح را تشخیص دهد، نمی تواند به خوبی هدایت کند؛ در واقع برای رهبری باید احکام قرآنی و سنت نبوی و احکام الهی را با موضوع شناسی و موقعیت‌شناسی و تطبیق مصالح با شرایط و احکام دینی تشخیص داد.
امام راحل در زمانی به شاه گفتند،  گوش تو را گرفته و تو را از این مملکت بیرون می اندازم که کسی جرات کوچکترین صدای اعتراضی نداشت؛ در همین زمان برخی به امام اعتراض کردند، چرا اینگونه با شاه سخن می‌گویید؛ در زمان تسخیر لانه جاسوسی، آمریکا ما را تهدید کرد و امام نیز به آنها گفت، آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، در همان زمان نیز برخی بیان کردند، قرآن به ما گفته است که باید سخن خوب بگوییم، ولی اگر تنها به همین اصل عمل می‌شد، امروز هم باید نوکری آمریکا را می کردیم و معلوم نبود که امروز اصلا مسلمان بودیم یا نه.
نحوه رفتار با زورگویان
 در مقابل مستکبران باید با صلابت سخن گفت و عزت اسلامی را حفظ کنیم، زیرا رعایت ادب در مقابل زورگویی آنها به معنی ضعف است؛ امام راحل در زمانی با آمریکا با این شدت سخن گفت که کسی جرات چنین کاری نداشت، ولی دشمن با این سخنان عقب نشینی کرد؛ هرجا که با دشمنان این گونه سخن بگوییم حداقل حرکت جسورانه آنها را متوقف خواهیم کرد و قطعا عقب‌نشینی خواهند کرد.
تجربه ثابت کرده کار بزرگ امام، نه تنها عزت را به ما برگرداند و آمریکا را منکوب کرد، بلکه جامعه اسلامی را نیز احیا کردند؛ در این زمینه نمی توان با مطالعه کتاب فقه و یا تدریس فقه به فهم قطعی در تشخیص این امور رسید؛ رسیدن به این تجربه نیازمند کار جدی و طولانی و توکل و... است؛ احکام حکومتی بر مبنای تفکر الهی در بسیاری اوقات موقتی است و زمانی که شرایط تغییر کرد احکام نیز تغییر می‌کند.
یک رهبر برای وضع قوانین و چنین احکامی نیازمند مشورت است و این امر نیز صورت می‌گیرد؛ اعتقاد دینی ما این است که اگر حکم دولت اسلامی را واجب می‌دانیم؛ این وجوب به خاطر پشتوانه‌ای به نام اطاعت ولی امر است، زیرا او امر کرده است که این دولت را اطاعت کنیم؛ ولی فقیه نایب امام زمان(عج) است و امام زمان(عج) نیز نایب پیامبر اکرم(ص) است؛ ویژگی حاکمیت اسلامی این است که به حکم خدا منجر می شود.
بیانات آيت‌الله مصباح يزدي (دام ظله) در درس اخلاق ماه مبارک رمضان در دفتر مقام معظم رهبری ؛ قم؛ 16/3/96  به نقل از حوزه نیوز
زلال بصیرت روزهای  پنج شنبه منتشر می‌شود.