فرانکلین، انجمن ایران و آمریکا و دیگران
رمان نویسهایی که به خدمت سازمان سیا درآمدند
نیویورک تایمز در 25 دسامبر سال 1977 (1356 هجری شمسی) ادعا نمود که سازمان CIA در انتشار دست کم هزار جلد کتاب نقش داشته است.کتابهایی که هرگز فهرست آنها را در معرض دید عموم قرار نداده است. اما کتابهایی که مشخص شد سازمان CIA در آنها نقش داشته، عبارتند از:
«انقلاب هانگرویس» اثر «ملوین لاسکی»، ترجمههای «سرزمین هرز» و رباعیهای «تی.اس.الیوت» و طبیعتا کتابهایی که به وسیله «کنگره آزادی فرهنگی» و نهادهای مرتبط با آن منتشر شده، شامل برگزیدههای شعر از گذشته تا کنون مثل: «جنگ عقاید کالوین با روسو» اثر «هربرت لویی»، «نصف راه تا ماه: نوشته تازهای از روسیه» اثر «پاتریشیا بلیک»، «ادبیات و انقلاب روسیه در شوروی» ویرایش «مکس هیوارد» و «لئو پولد لایدز»، «تاریخ و امید: پیشرفت در آزادی» اثر کات جلنسکی، «هنر نظریه پردازی» توسط «برتراند دو جوونیل»، «صد گل ویرایش» از «رودریک مک فارکوهر»، «قبل از موعد من» اثر «نیکلاس توسی»، «ایتالیایی ها» اثر «بارزینی»، «دکتر ژیواگو» نوشته «بوریس پاسترناک» و چاپهای جدید «شاهزاده» اثرماکیاولی به وسیله «موسسه انتشاراتی چخوف» و ...
علاوه بر «جان هانت» که نخستین حرفه اش، نویسندگی بود، سازمان CIA به در اختیار داشتن چند رمان نویس فعال دیگر به خود میبالید. در پاریس، «پیتر ماتیسون»، دانش آموخته دانشگاه ییل که بعدها به سبب نوشتن «پلنگ برفی» مشهور شد، از پایه گذاران و نویسندگان نشریه «نقد و بررسی پاریس» بود و رمان «پارتیزان ها» را زمانی که برای CIA کار میکرد، به رشته تحریر درآورد. یکی دیگر از اعضای گروه کورد مه یر، «چارلز مک کاری» بود که بعدا از او به عنوان پاسخ آمریکا به «جان لوکاره» تعبیر میشد. همچنین «جیمز میچینر» یکی دیگر از اعضا بود که حرفه دراز مدت وی به عنوان نویسنده با کارهای معمولی همچون «لهستان»، «آلاسکا»، «تگزاس» و «فضا»، بسیار موفق بود، تحت نفوذ سازمان CIA قرار داشت. در نیمه دهه 50، «میچنیر» از حرفه نویسندگی خود به عنوان پوششی برای وظیفه اش در از میان برداشتن رادیکالهایی که به یکی از عملیات آسیایی سازمان CIA نفوذ کرده بودند، بهره جست. تا اتمام این کار، وی در شعبه آسیایی سازمان CIA قرار داشت. وی بعدها میگفت که یک نویسنده هیچ گاه نباید به عنوان یک مامور مخفی برای کسی یا جایی کار کند!!
«کارول برایتمن» نویسنده مشهور در مصاحبه خود با نیویورک تایمز در ژوئن 1997 درباره سرمایه گذاری سازمان CIA برگروهی از نویسندگان میگوید:
... این قضیه ارزش مورد توجه قرار دادن را دارد که این اشخاص دارای چه صفت مشترکی بودند. همگی آنها بطور فرا فرقهای و مسیحی، دنباله رو
«تی.اس.الیوت» بودند. آنها به یک قدرت فراتر و بالاتر معتقد بودند که مبارزه ضد کمونیستی و ضد الحاد آنان را تصدیق میکرد. تی.اس.الیوت، پاوند و دیگر مدرنیستها، احساسات نخبه گرای آنان را ارضا میکردند. سازمان CIA حتی ترجمهای از رباعیهای الیوت را سفارش داد و نسخههای آن را از طریق هوایی در روسیه پخش نمود. اینها کسانی بودند که به اندازه «شاو»و «ولز»، سوسیالیست برایشان به عنوان سرنوشت انسان عامی، ناخوشایند بود. آنها خواهان انسان غیرعامی و فرهنگ برتر بودند...»
«هاوارد هانت» نویسنده معروف رمانهایی همچون «شرق وداع»، «محدود تاریکی» و «غریبه در شهر»، وقتی در سال 1961 (1340 هجری شمسی) به بخش تازه تاسیس شده عملیات داخلی سازمان CIA ملحق شد با جدیت تمام برای تقویت طرح انتشاراتی CIA فعالیت مینمود. «هانت» بعدها نوشت :
...این بخش جدید، پرسنل و پروژههایی که در بخشهای دیگر CIA باب میل نبود را میپذیرفت و آن دسته از پروژههای سری که به دست من میرسید، تقریبا همگی به کار نشر و انتشارات مربوط میشد. ما کتابهای مهمی را تحت حمایت مالی قرار دادیم. به عنوان مثال «طبقه جدید» اثر «میلوان جیلاس» یکی از کتابهایی بود که تحت عناوین ثبت شده بنگاه «پراگر» حمایت میشد...
تجلی نویسنده در نقش جاسوس و جاسوس در نقش نویسنده، به هیچ وجه موضوع تازهای نبود. سامرست موآم از موقعیت ادبی خود به عنوان پوششی در جهت ماموریت هایش برای سرویس مخفی بریتانیا در طول جنگ جهانی اول استفاده نمود. گراهام گرین مطالب داستانی فراوانی را از تجارب خود به عنوان مامور مخفی اداره امنیت داخلی بریتانیا، الهام گرفت. وی زمانی از این اداره به عنوان بهترین آژانس مسافرتی جهان یاد میکرد!
«جان اشتاین بک» (نویسنده رمانهای معروفی مانند «خوشههای خشم» و «موشها و آدم ها») که از پیشروان مکتب ادبی سوسیالیسم رئالیسم آمریکایی و نویسنده محرومین لقب گرفته بود، به همراه «جان فورد» از هنگام تاسیس سرویس خدمات استراتژیک آمریکا OSS به استخدام آن درآمد.
در شماره دوم از دوره یازدهم مجله ماهانه «مرزهای نو» (نشریه اداره اطلاعات آمریکا در تهران) به سال 1346 (1967) گزارشی از جان اشتاین بک درباره ویتنام آمده بود که در آن روزها، آمریکا با تجاوز به آن روزانه دهها تن بمبهای مختلف خوشهای و میکروبی و غیرآن را با بمب افکنهای غولپیکر B-52 خود بر سر آنها ریخته، خانه و کاشانه شان را به آتش کشیده و زن و مرد و بچههای بیدفاع را قتل عام میکرد. در همان روزها که نیروهای آمریکایی تحت عنوان دفاع از ویتنام جنوبی با نیروهای مبارز و استقلال طلب ویت کنگ درگیر بودند، نویسنده به ظاهر آزادیخواهی به نام «جان اشتاینبک» به عنوان خبرنگار همراه نیروهای متجاوز و اشغالگر آمریکایی گزارشی به شدت دروغپردازانه و تحریفگرایانه از ویتنام با درونمایه دفاع از حملات ارتش یانکیها و محکوم کردن دفاع ویت کنگها از سرزمین و خانه و مرز و بومشان در نشریه اداره اطلاعات آمریکا به چاپ رساند. در بخشی از گزارش یاد شده «اشتاین بک» که در وصف دهکدهای به نام «راخ کئین» (از توابع ویتنام که توسط نیروهای آمریکایی اشغال شد) نوشته بود:
... این دهکده همانند بیماری است که پس از سالها درد و رنج، اکنون بهبود یافته است. علفهای هرزه و بلند سراسر خیابانهایی که زمانی پاک و تمیز بودند، فراگرفته، سقف خانهها شکسته و به داخل اتاقها سرازیر شده،کانالها و چاههای آب متعفن گردیده و کوچهها از قلوه سنگ و کثافات پوشیده شدهاند. ویت کنگها حوصلهای برای مردم باقی نگذاشته و حتی اراده آنها را هم گرفتهاند تا انجا که دیگر کسی به فکر پاک کردن و تمیز نگهداشتن محیط زندگی خود نیست...
«اشتاین بک» در ادامه گزارش خود به وضعیت اهالی دهکده پرداخته که چگونه زندگی شان در اثر حاکمیت ویت کنگها به هم ریخته است! این در حالی است که حتی خود فیلمهای آمریکایی و هالیوودی هم نشان میدهد که چگونه نیروهای متجاوز آمریکایی با مرگبارترین سلاحها، همه هستی خانوادههای ویتنامی را به آتش کشیده و حرث و نسلشان را نابود میکردند. «جان اشتاینبک» مینویسد:
...در زمان تسلط ویت کنگها بر دهکده «راخ کئین»، بسیاری از اهالی دهکده متواری شدند و به جاهای امن تری رفتند ولی بعضی هم در جای خود باقی ماندند، چون آنجا محل دائمی آنها بود و خیلیها هم در تمامی عمر خود بیش از 5 کیلومتر مسافرت نکرده بودند... رئیس دهکده و معلم مدرسه به قتل رسیده بودند و این روش ویت کنگها برای برانداختن آداب و رسوم ملی است. در عوض آنها با سخنرانی پند و اندرز و حتی با تهدید مردم را وادار به اطاعت کورکورانه از خود مینمایند...
«اشتاین بک» چنان دروغهای بزرگی درباره مبارزان ویتنام میبافد که امروزه حتی یک نظامی آمریکایی را هم به خنده میاندازد، چرا که خود او شاهد بوده که چگونه همپالکی هایش با هواپیماهای بمب افکن با فروریختن هزاران تن بمب که چندین برابر حجم بمباران در جنگ جهانی دوم بود، همه امکانات آموزشی و اقتصادی و درمانی ویتنام را خاک و خاکستر کردند. اما «اشتاین بک» گویی قصه پردازی کرده و داستان سرایی میکند، مینویسد:
...ویت کنگها حتی از ویران کردن مدرسه دهکده هم ابایی نداشتند و پس از ویرانی از آن برای سنگر خود استفاده میکردند. پس از مدرسه نوبت به بیمارستان میرسید که اینک به صورت خوک دانی و لانه پرندگان درآمده بود...پلها همه ویران و در هوا معلق بوده و جادهها به کلی ویران شده و یکنوع آشفتگی و از هم پاشیدگی که در همه جا به چشم میخورد، مانند بیماری جلدی، سراسر کشور را فرا گرفته است...
او در پایان گزارش خود، نیروهای ویرانگر و متجاوز آمریکایی را همچون ناجیان مردم ویتنام تصویر کرده و مینویسد:
... در ضمن اینکه قوای متفقین (ارتش آمریکا و نیروهای مزدور محلی) جادهها را پاک کرده و پلها را مرمت میکنند، یکبار دیگر دهکده راخ کئین را با دنیای خارج که مدت زمانی رابطه اش با دهکده مزبور قطع شده بود، متصل میسازند...
در ذیل گزارش یاد شده، عکسی نیز از «جان اشتاین بک» در کنار مزدوران محلی ارتش آمریکا چاپ شده است.