kayhan.ir

کد خبر: ۹۸۱۶۴
تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۸:۴۹

شعر آیینی در افق آموزه‌های انقلاب اسلامی- بخش نخست


مصطفی محدثی خراسانی                         
شعر شکوهمند فارسی در دامان فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی متولد و در پرتو آموزه‌های برخاسته از این سرچشمه‌های زلال رشد یافت، بالید تا به فتح قله‌های کمال برای بیان عمیق‌ترین اندیشه‌ها و زلال‌ترین احساس‌ها نایل آمد، پیوند شعر فارسی با مبانی اندیشه و تفکر اسلامی، پیوندی ماهوی و تعریف شعر فارسی بدون در نظر داشت این پیوند از محالات است.بدون تردید، عرفان اسلامی، درخشانترین جلوه از درآمیختگی، تفکراسلامی و هنر است و در حوزه ادبیات، وقتی به تاریخ نگاه می‌کنیم، قله‌های شعر فارسی در تصرف مشاهیری است که یا شاعران عارف بوده‌اند و یا عارفان شاعر و عرفان اسلامی، پرچمی است که برفراز این قله در اهتزاز است. و آنگاه که پیوند شعر با فضیلت‌ها در آیینه شعر آیینی و ولایی به تجلی رسیده است، شاهد تصویرهای آسمانی از ارادت فرهیخته شعر و شاعران این مرز و بوم نسبت به آموزه‌های انسان‌ساز اسلامی و قرآنی و رسول مکرم اسلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده‌ایم. نبی اکرم و اهل‌بیت علیهم‌السلام که مظهر انسان کامل در بین مخلوقات خداوند هستند با آن جلوه‌های شکوهمند معرفتی و انسانی از منابع عظیم الهام‌بخشی به هنرمندان و ادیبان در طول تاریخ بوده‌اند و تجلی این الهامات در شعر فارسی فصلی شکوهمند در تاریخ ادبیات این سرزمین گشوده است.
 در دهه‌های پس از انقلاب اسلامی و با نگاه تازه و نافذی که انقلاب و آموزه‌های آن به شعر و شاعران داد، شعر آیینی، افقی بدیع و ژرف را تجربه کرده که دست‌آورد آن سحری است که می‌رود تا صبح دولتش در افق شعر انقلاب اسلامی بدمد. از جمله ضرورت‌هایی که فضای انقلاب اسلامی، موجب شد تا ذهن شاعران معطوف آن شود، پرداختن به چرایی در ادبیات آیینی بود، در کنار چگونگی، که پیش از این وجه غالب شعرهای آیینی بود.
در شعر آیینی گذشته، بیشتر به بیان و توصیف زندگی اهل‌بیت و رخ‌دادهای صدر اسلام توجه شده است و تأمل بر فلسفه وجودی نبوت و امامت و ولایت در ابعاد مختلف آن تا حدی مورد غفلت واقع شده است. مفاهیم بلندی چون بعثت، نبوت، امامت، ولایت، عاشورا، انتظار و... که با تعریف متداول امروز از شعر آیینی در گستره آن قرار می‌گیرند، در رویکرد شعر انقلاب، به ابعادی از آنها نگریسته شد که حاصل آن گشوده شدن فصل جدیدی در شعر آیینی بود، شعری که تلاش می‌کند به این مفاهیم قدسی تنها نگاهی تاریخی و توصیفی نداشته باشد، بلکه با پرداختن به فلسفه وجودی آنها و تبیین نقشی که در شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی داشته اند، نقش آنها در زندگی امروز و افقی که فراروی بشریت قرار دارد را به تصویر و تبیین کشد. در این مجال فرصت پرداختن به تمام جریان‌های شعر آیینی در طول تاریخ شعر فارسی و مقایسه آنها با شعر آیینی انقلاب اسلامی فراهم نیست ،لذا با طرح نمونه‌هایی در چند موضوع از شعر آیینی قرن معاصر، قبل و بعد از جریان شعر انقلاب و مقایسه آنها با هم، به نشان دادن مولفه‌های رویکرد شعر انقلاب به موضوعات مطرح درشعر آیینی خواهیم پرداخت.
1-امام حسین(ع)
الف- در شعر آیینی قبل از جریان شعر انقلاب اسلامی
سه غزل، از شاعران مطرح آیینی،ریاضی یزدی، نیر تبریزی و حبیب‌الله چایچیان در ستایش و رثای اباعبدالله علیه السلام، که متاثر از جریان شعر آیینی انقلاب اسلامی به زعم راقم این سطور، نیستند را مرور می‌کنیم، افق دید و تعابیر، منطبق با جریانی از شعر مدح و مرثیه اهل بیت است که در دهه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی رواج داشته و جریان غالب بوده است:
بوي بهشت مي‌وزد از کربلاي تو
اي کشته باد جان دو عالم فداي تو
برخيز و باز بر سر ني آيه‌اي بخوان
اي من فداي آن سرِ از تن جداي تو
اندر منا ذبيح يكي بود و زنده رفت
اي صد ذبيح كشته شده در مناي تو
رفتي به پاس حُرمت كعبه به كربلا
شد كعبه حقيقي دل كربلاي تو
اجر هزار عمره و حج در طواف تست
اي مروه و صفا به فداي صفاي تو
تا با نماز خوف تو گردد قبول حق
شد سجده‌گاه اهل يقين خاك پاي تو
با گفتن رضاً بقضائك به قتلگاه
شد متحد رضاي خدا با رضاي تو
تو هرچه داشتي به خدا دادي، اي حسين
فردا خداست جلّ جلاله جزاي تو
خون خداست خون تو و جز خداي نيست
اي كشته خدا! به خدا خونبهاي تو
این غزل را «ریاضی یزدی» از سر ارادت و محبت کامل سروده و بسیار هم در مجالس و محافل سوگ اباعبدالله علیه السلام خوانده می‌شود، اما شاعر در گفتگویی که در این شعر با امام حسین دارد، پا را از توصیف و ستایش حضرت فراتر ننهاده ، گاه با ستایش حضرت و خاک کربلا که مقتل و مدفن ایشان است، در پی اظهار ارادت خود به پیشگاه حضرت است:
بوي بهشت مي‌وزد از کربلاي تو
اي کشته باد جان دو عالم فداي تو
برخيز و باز بر سر ني آيه‌اي بخوان
اي من فداي آن سرِ از تن جداي تو
ودر فرازهای دیگر، بیشتر ذهنیت شاعر معطوف ارتباط امام با خدا و ارج و منزلتی است که آن حضرت در نزد خداوند دارد و معامله‌ای که آن حضرت با خدا کرد، جانش را داد و خود خدا، خونبهای آن حضرت شد، شاعر از این فراتر نمی‌رود و توجهی در شعر به فلسفه قیام،چرایی قیام و تاثیر قیام اباعبدالله در تاریخ و پیشرفت اسلام و زنده ماندن تعالیم قرآن نمی‌شود:
با گفتن رضاً بقضائك به قتلگاه
شد متحد رضاي خدا با رضاي تو
تو هرچه داشتي به خدا دادي، اي حسين
فردا خداست جلّ جلاله جزاي تو
خون خداست خون تو و جز خداي نيست
اي كشته خدا! به خدا خونبهاي تو
و غزلی دیگر از نیر تبریزی که این غزل نیز از مشهورات مرثیه ابا عبدالله است که تحت تاثیر یک بند از ترکیب بند محتشم کاشانی سروده شده و در اکثر قریب به اتفاق مجالس سوگ زمزمه می‌شود. در این غزل، ردیف «گریسته» شعر را کاملا در فضای سوگ و مرثیه متوقف کرده و مجال پرداختن به سایر ابعاد حماسه حسینی را به شاعر نداده است:
اي در غم تو ارض و سما خون گريسته
ماهي در آب و وحش به هامون گريسته
وي روز و شب به ياد لبت چشم روزگار
نيل و فرات و دجله و جيحون گريسته
از تابش سرت به سنان چشم آفتاب
اشک شفق به دامن گردون گريسته
در آسمان ز دود خيام عفاف تو
چشم مسيح اشک جگر خون گريسته
با درد اشتياق تو در وادي جنون
ليلي بهانه کرده و مجنون گريسته
تنها نه چشم دوست به حال تو اشکبار
خنجر به دست دشمن تو خون گريسته
آدم پي عزاي تو از روضه بهشت
خرگاه درد و غم، زده بيرون گريسته
شعر آیینی و عاشورایی بر همین مدار سروده می‌شود و شاعران ارادت خود به امام حسین و شهادت ایشان و اصحابشان را با ستایش و بیان مرتبه رفیع آن حضرت در پیشگاه خداوند و بلندی جایگاه سالار شهیدان در هستی و در بین مخلوقات تلاش می‌کنند به تصویر کشند و در شعر آنان نشانی از نگاه پرسشگر،که فلسفه این قیام چه بود و چه نقشی در تاریخ گذشته، اکنون و آینده ،داشته و دارد، نمی‌بینیم،غزلی دیگر هم بعنوان نمونه از حبیب الله چایچیان مرور  که از پرکاربردترین شعرها در دهه‌های اخیر در محافل و مجالس عزاداری و سینه زنی بوده است:
امشب شهادت‌نامه عشّاق امضا مي‌شود
فردا ز خون عاشقان اين دشت دريا مي‌شود
امشب كنار يكدگر بنشسته آل مصطفي
فردا پريشان جمع‌شان چون قلب زهرا مي‌شود
امشب صداي خواندن قرآن به گوش آيد ولي
فردا صداي الامان زين دشت برپا مي‌شود
امشب كنار مادرش لب‌تشنه اصغر خفته است
فردا خدايا بسترش آغوش صحرا مي‌شود
امشب رقيه حلقه زرّين اگر دارد به گوش
فردا دريغ اين گوشوار، از گوش او وا مي‌شود
امشب بود جاي علي آغوش گرم مادرش
فردا چو گل‌ها پيكرش پامال اعدا مي‌شود
امشب گرفته در ميان اصحاب، ثارالله را
فردا عزيز فاطمه بي‌يار و تنها مي‌شود
امشب به دست شاه دين، باشد سليماني نگين
فردا به دست ساربان، اين حلقه يغما مي‌شود
امشب سَر سِرّ خدا بر دامن زينب بُوَد
فردا انيس خولي و دير نصاري مي‌شود
ترسم زمين و آسمان، زير و زبر گردد حسان
فردا اسارت‌نامه زينب چو اجرا مي‌شود
ب- در جریان شعر انقلاب اسلامی:
مثنوی «جام شقق»سروده علی معلم دامغانی از اولین شعرهای آیینی متاثر از انقلاب اسلامی است که می‌توان از آن بعنوان پیشگام تغییر رویکرد در شعر آیینی به همراه چند اثر دیگر ازجمله شعر سپید «خط خون» سروده سیدعلی موسوی گرمارودی نام برد، معلم در مثنوی «جام شفق» قیام امام حسین(ع) را تنها رخدادی، محدود به محرم سال شصت ویک هجری نمی‌داند که چون دیگران صرفا به توصیف واقعه بپردازد و عمق قساوت بنی امیه و رشادت و ایثارگری اباعبدالله و یارانش را به تصویرکشد. او آغاز این قیام را زمان خلقت انسان و آغاز رسالت اولین پیامبرالهی حضرت آدم می‌داند و امام حسین(ع) را از اولین رویارویی حق و باطل در جریان هابیل و قابیل، در عرصه حاضر می‌بیند و از آن پس هرجا حقی مقابل باطل ایستاده است ، ازحضرت یوسف گرفته تا حضرت یحیی و موسی و عیسی و حضرت محمد(ص)، حسین (ع) در طرف حق ایستاده است و از آن پس با امام علی(ع) و ابوذر و میثم و امام حسن مجتبی(ع)همراه است تا نوبت به رسالت تاریخی خودش در کربلا می‌رسد، درکربلا و پس از آن تا به امروز زعم شاعر این ما هستیم که تنها نظاره گر ماجرا بودیم ،ازپا افتادن حسین(ع) و به اسیری رفتن زینب(س) را دیدیم اما کماکان برپای ماندیم صرفا برای تماشا و تحمل ننگ سلامت .
علي معلم دامغاني
روزي كه در جام شفق مُل كرد خورشيد
بر خشك‌چوب نيزه‌ها گل كرد خورشيد
خورشيد را بر نيزه‌؟ آري‌، اين‌چنين است‌
خورشيد را بر نيزه ديدن سهمگين است‌
*
من صحبت شب تا سحوري كي توانم‌؟
من زخم دارم‌، من صبوري كي توانم‌؟
تسكين ظلمت شهر كوران را مبارك‌
ساقي‌! سلامت اين صبوران را مبارك‌
من زخمهاي كهنه دارم‌، بي‌شكيبم‌
من گرچه اينجا آشيان دارم‌، غريبم‌
من با صبوري كينة ديرينه دارم‌
من زخم داغ آدم اندر سينه دارم‌
من زخم‌دار تيغ قابيلم‌، برادر
ميراث‌خوار رنج هابيلم‌، برادر!
يوسف مرا فرزند مادر بود در چاه‌
يحيي‌! مرا يحيي برادر بود در چاه‌
از نيل با موسي بيابانگرد بودم‌
بر دار با عيسي شريك درد بودم‌
من با محمد از يتيمي عهد كردم‌
با عاشقي ميثاق خون در مهد كردم‌
بر ثور شب با عنكبوتان مي‌تنيدم‌
در چاه كوفه واي حيدر مي‌شنيدم‌
بر ريگ صحرا با اباذر پويه كردم‌
عماروَش چون ابر و دريا مويه كردم‌
تاوان مستي همچو اشتر باز راندم‌
با ميثم از معراج دار آواز خواندم‌
من تلخي صبر خدا در جام دارم‌
صفراي رنج مجتبي در كام دارم‌
من زخم خوردم‌، صبر كردم‌، دير كردم‌
من با حسين از كربلا شبگير كردم‌
آن روز در جام شفق مُل كرد خورشيد
بر خشك‌چوب نيزه‌ها گل كرد خورشيد
فريادهاي خسته سر بر اوج مي‌زد
وادي به وادي خون پاكان موج مي‌زد
*
بي‌درد مردم‌، ما خدا، بي‌درد مردم‌
نامرد مردم‌، ما خدا، نامرد مردم‌
از پا حسين افتاد و ما بر پاي بوديم‌
زينب اسيري رفت و ما بر جاي بوديم‌
از دست ما بر ريگ صحرا نطع كردند
دست علمدار خدا را قطع كردند
نوباوگان مصطفا را سر بريدند
مرغان بستان خدا را سر بريدند
در برگ‌ريز باغ زهرا برگ كرديم‌
زنجير خاييديم و صبر مرگ كرديم‌
چون بيوگان ننگ سلامت ماند بر ما
تاوان اين خون تا قيامت ماند بر ما
*
روزي كه در جام شفق مل كرد خورشيد
بر خشك‌چوب نيزه‌ها گل كرد خورشيد