نگاهی به فیلم «زیر سقف دودی»
درمان زخم طلاق عاطفی با پند روانکاوانه!
گالیا توانگر
فیلم «زیر سقف دودی» در پیرامون یکی از مسائل جاری در جامعه مدرن امروز ماست؛سوژه طلاق عاطفی. پوران درخشنده بعد از فیلم «هیس! دختران فریاد نمیزنند.» با یک وقفه پنج ساله بازگشته تا به حلاجی مسئله طلاق عاطفی در فیلم «زیر سقف دودی» به عنوان یکی از به روزترین سوژههای اجتماعی جامعه ایرانی بپردازد. درخشنده خود مدعی است که سوژه فیلمهایش را از نظرات و پیشنهادات مردم میگیرد.همواره باید این کارگردان با تجربه سینمای ایران را به خاطر انتخابهای سنجیده سوژه فیلمهایش مورد تشویق دوچندان قرار داد.
با این حال رو راست بگویم «زیر سقف دودی» در پرداخت عقیم مانده است و کلیشهای شدن شخصیتها تا به حدی است که گویی با یک سریال اجتماعی تلویزیونی آن هم در سطح دو و سه مواجه هستیم. این موضوع زمانی بیشتر به چشم میآید که دو بازیگر تازه کار حس عمیقی را منتقل نمیکنند. به سکانس درون عطر فروشی باز میگردیم. لحظه افتتاح مغازه که دو بازیگر تازهکار قرار است هم خوشحالی شان از گشایش مغازه و هم حس متقابل عاطفی شان را بروز دهند. دختر دور میچرخد و پسر شیشه عطر را بر فراز سرش میپراکند.آن قدر بازیها لوس و سطحی است که مخاطب با خنده قضاوت میکند: «این چیه؟!» این گونه سکانسها چیزی نیست جز گواه اینکه پرداخت نقشها در سطح باقی مانده است.
حضور مستقیم روانشناس در برخی سکانسها و جملات مستقیم وی بزرگ ترین ضربه را به داستان زده است. مستقیمگوییهای روانشناسانه ما را به یاد برنامههای صبحگاهی تلویزیون و درسهای پند گونه و نصیحت آمیز کارشناسان این گونه برنامهها میاندازد؛ ضمن اینکه اساسا پند تازهای هم داده نشده و به بیان همان درسهای کتاب تنظیم خانواده دانشگاه مثل ضرورت عشق ورزی بین همسران اکتفا میشود.در واقع درخشنده در روایت طلاق عاطفی و مسائل و مشکلات بچههای اینگونه خانوادهها بر لبه تردید قدم میزند که یک ملودرام خانوادگی را جلو دوربین قرار دهد و یا فیلمی روانکاوانه و پند دهنده؟!
متاسفانه حتی بازی مریلا زارعی در نقش زنساده خانه دار(شیرین) ضعیف به نظر میرسد،چون نقش شیرین از فقدان شخصیت پردازی عمیق به شدت رنج میبرد. از ابتدا این نقش سراسردرمانده و مستصل پرداخت شده وکاملا یک زن ساده بله قربان گو به تصویر درآمده است. تنها قدرت بازی زارعی را در لحظهای که شوهرش قصد ترک خانه را دارد، شاهدیم. درآن لحظه که دست به در گرفته اوج استیصال درچهره زنی درمانده را به خوبی حس میکنیم و دیالوگها هم خوش نشستهاند. در واقع درماندگی اغراق شده در این نقش تنها در همین لحظه و همین سکانس جواب میدهد و مابقی لحظات به نحو زجر دهندهای اغراق آمیز مینماید.
درخشنده در مصاحبهای گفته بود که به عنوان یک فیلمساز موظفیم یک گام جلوتر از جامعه برداریم،اما صراحتا باید گفت اگرچه سوژه فیلمهای این فیلم ساز همواره یک گام رو به جلوست،ولی در شخصیت پردازی هایش نیازمند یک تجدید نظر اساسی است؛ چرا که گویی شخصیت پردازیهای ارائه شده بخصوص در اثر اخیرش برای یکی و دو دهه قبل ترند. انتظار میرود همگامی به روزتری بین سوژه و شخصیتها صورت پذیرد.
دیالوگهای رو و به شدت مستقیم و نیز اصرار درخشنده بر ارائه پند در «زیر سقف دودی» نه تنها امید موفقیت در گیشه را دودی کرده، بلکه از اثر گذاری فیلم به شدت کاسته است؛ یکی از بدترین دیالوگهای رو در این فیلم جمله «چون زن نیستی تا حال من را بفهمی» است! درحالی که اگر به طرح موفق تر مسئله اکتفا می شد، بسیار خوشتر در ذهن تماشاگر می نشست و غیر مستقیم اثر گذاری پر رنگ تری می داشت خشمی که در نتیجه طلاق عاطفی والدین در وجود فرزند خانواده رشد پیدا کرده،اشاره زیر پوستی خوبی از آسیبهای برجامانده طلاق عاطفی در وجود فرزندان است. شاید «زیر سقف دودی» بیش از هر چیز به همین دست اشارههای زیر پوستی نیازمند است تا جملات مستقیم گونه روانکاوانه.